گسی...


گسی...

درب منزل را نمی بندد کسی تا که می آیی نمی خندد کسی تا غزلخوان تو هستم در کوچه ها شعرهایم را نمی خواند کسی چون بی تو تنها گشتم تا انتها دستهایم را نمی گیرد کسی گرچه بوده بر لبانم نام تو ازشاعر:سینا امیر خسروی

درب منزل را نمی بندد کسی
تا که می آیی نمی خندد کسی
تا غزلخوان تو هستم در کوچه ها
شعرهایم را نمی خواند کسی
چون بی تو تنها گشتم تا انتها
دستهایم را نمی گیرد کسی
گرچه بوده بر لبانم نام تو از ابتدا
نام مرا هـرگز نمی داند کسی
چون نام تو نوشتم در تمام نامه ها
نامه هایم را نمی خواند کسی
تا که با تو سخن می گویم میان قصه ها
حرفهایم را هرگز نمی فهمد کسی
گرچه خواب تو دیده ام من بارها
خواب مرا هرگز نمی بیند کسی
در سکوتی که فریاد می زند صدا
اشک های بی امانم را نمی بیند کسی
در قماری که ساده باختم تو را
در هیچ قماری به من نمی بازد کسی
تا بخواهم بی تو بگذرم از جاده ها
راهم را جز یاد تو سد نمی کند کسی
چون که رفتیُ عاقبت گم کردم تو را
در شبی تنها جز من نمی میرد کسی
گر بپرسند تو را که می خواست از خدا
دستی غیر از من بالا نمی برد کسی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا