شاعرم و
از " پسر باد بودن" بیزار
ای فصل شکفتن شکوفه های شعر ؛
دلگیر مشو !
اکنون که بهار؛
چون عابری
از کوی غزل در گذرست ،
به عهدی که با گیسوان طلایی ات بسته ام سوگند ؛
در توان زرق و برق عشوه اش نیست فریفتنم،
بهار
زنگ تفریح زندگیست !!!
برخواهم گشت
به آغوش باغ پر از احساس تو
با سبدی پر از غزل ،
تا در روح بیت بیتشان دمی
ای مسیح احساس شاعر،
پایــــــــــــــــــــــــیز....
سید مادح کهنەپوشی(زایەڵە(
از " پسر باد بودن" بیزار
ای فصل شکفتن شکوفه های شعر ؛
دلگیر مشو !
اکنون که بهار؛
چون عابری
از کوی غزل در گذرست ،
به عهدی که با گیسوان طلایی ات بسته ام سوگند ؛
در توان زرق و برق عشوه اش نیست فریفتنم،
بهار
زنگ تفریح زندگیست !!!
برخواهم گشت
به آغوش باغ پر از احساس تو
با سبدی پر از غزل ،
تا در روح بیت بیتشان دمی
ای مسیح احساس شاعر،
پایــــــــــــــــــــــــیز....
سید مادح کهنەپوشی(زایەڵە(