چه میدانی
تو چه میدانی زانچه برمن گشته است
گشته ام عمری بی بال و پر
خورده ام هر دم زسویی زخمی دگر
می زنم فریاد هرسویی زدم
تا که شاید برسد یک نفر
اما افسوس
آوای من در انبوه غم گم گشته است
کس ندارد از این خسته حتی یک خبر
تو چه میدانی زانچه برمن گشته است
گشته ام عمری بی بال و پر
خورده ام هر دم زسویی زخمی دگر
می زنم فریاد هرسویی زدم
تا که شاید برسد یک نفر
اما افسوس
آوای من در انبوه غم گم گشته است
کس ندارد از این خسته حتی یک خبر