آه و فیس


آه و فیس

رفیق یاد داری آن سالهای کبیس به ابلاغ وخط وفرمان رییس درین مکاره بازار خود اجاره ای به امریه شدیم ما میرزا نویس گفتند که ننویس ننویسم یعنی تاآنها گفتند بنویسی تو بنویس نکن گمان چون توشاعر:صمد محسنی


رفیق یاد داری آن سالهای کبیس
به ابلاغ وخط وفرمان رییس
درین مکاره بازار خود اجاره ای
به امریه شدیم ما میرزا نویس
گفتند که ننویس ننویسم یعنی
تاآنها گفتند بنویسی تو بنویس
نکن گمان چون تو کنم قد کمان
یا سکوت کنم من به بانگ هیس
آنچه تو خوری به کیف من نتوانم
مال حرام آرد ما را کک و پیس
تومیتوانی هرچیزکشی به دندان
ولی شود گلوگیرما استخوان وتیس
باپشم خیال نتوان کلاهی ازنمد
با خیالات عبث خیال ووهم مریس
تنها توان ازپشمش برایت ریشی
آنهم که برای فریب ولفت ولیس
دوست داشتی شهید خاموش مرا
درخاک کنی بسازی ازمن تندیس
یارب نمیآید هیچ چیزشان بهم
نیآید به اینها این همه آه وفیس
یارب هوای بد آخرمیکشد صمد
پس گورکن گورکن الاف کفن ریس
پایان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا