من در میان اتش ودود
و سفیر گلوله ها
در تیرگی آتشین جنگ
ضجحه وناله کودکان دردمند
و زخمی ناشی از ترکش
خمپاره ها ،
پیام پر فریب پی در پی
منادیان کاذب صلح
بدنبال پیامی بودم !
پیر مردی تنها ،
فرسوده از اندوه وسیاهی رنج جنگ
بر باد داده حاصل یک عمر تلاش
وفرزند وبستگان خویش ،
همراه تلخی لبخند خشکیده بر لبش
نشته در کنج خانه ویرانه ای
پر ز درد !
در یافت مرا
وبا نگاهی از سر حسرت وبا غرور
بگفت چنین : « من مرغ بال وپر شکسته و ویران آشیانه ام »
اما نیفتاده ام زپا !
مخوان ،
ای مرد غریبه آشنا ،
کنون بر من
حدیث دوری وحرمان
که من در رنج بسیارم
اما نیفتاده ام زپا !
گفتم باو ،
«انچه را که تو خواهی »
هم آنم آرزو است !
بهرام معینی ( داریان ) بمناسبت سال روز جنگ تحمیلی
۳۱ شهریور ۹۰
و سفیر گلوله ها
در تیرگی آتشین جنگ
ضجحه وناله کودکان دردمند
و زخمی ناشی از ترکش
خمپاره ها ،
پیام پر فریب پی در پی
منادیان کاذب صلح
بدنبال پیامی بودم !
پیر مردی تنها ،
فرسوده از اندوه وسیاهی رنج جنگ
بر باد داده حاصل یک عمر تلاش
وفرزند وبستگان خویش ،
همراه تلخی لبخند خشکیده بر لبش
نشته در کنج خانه ویرانه ای
پر ز درد !
در یافت مرا
وبا نگاهی از سر حسرت وبا غرور
بگفت چنین : « من مرغ بال وپر شکسته و ویران آشیانه ام »
اما نیفتاده ام زپا !
مخوان ،
ای مرد غریبه آشنا ،
کنون بر من
حدیث دوری وحرمان
که من در رنج بسیارم
اما نیفتاده ام زپا !
گفتم باو ،
«انچه را که تو خواهی »
هم آنم آرزو است !
بهرام معینی ( داریان ) بمناسبت سال روز جنگ تحمیلی
۳۱ شهریور ۹۰