پیرنیا، معمارِ حکیم است


پیرنیا، معمارِ حکیم است

رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در آیین بزرگداشت استاد محمدکریم پیرنیا ضمن اشاره به ساحت حکمی معماری ایرانی اسلامی، گفت که پیرنیا معمار حکیم است.

به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم بزرگداشت مرحوم استاد محمد کریم پیرنیا استاد دانشگاه، محقق، نویسنده و نظریه‌پرداز معماری ایرانی، یکشنبه ۲۹ فروردین ماه به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی برگزار شد. در این برنامه حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مهدی حجت، معمار و استاد دانشگاه تهران، سید محمد بهشتی معمار و رییس سابق سازمان میراث فرهنگی و فرهاد نظری، معمار سخنرانی کردند.

حسن بلخاری درابتدای این نشست گفت: مرحوم علامه طباطبائی در شرح و تفسیر آیات ۱۷و ۱۸ سوره هجدهم قرآن (کهف) و در بیان وضعیت جغرافیایی غار اصحاب کهف و نیز نحوه قرار گرفتن پیکر این اصحاب در خفتن سیصد و اندی ساله‌شان، مطالبی ایراد نموده‌اند که می‌تواند مفهوم قرآنی همان معنا و مفهومی باشد که مرحوم محمدکریم پیرنیا از «رون» در معماری اصیل ایرانی اسلامی ارائه کرده‌اند.

وی ادامه داد: مرحوم علامه با استناد به نحوۀ بیان موقعیت غار توسط قرآن، جهت قرار گرفتن غار را نه شرقی غربی (یا همان رون کرمانی در نظریۀ مرحوم پیرنیا که مستطیل داخل شش‌ضلعی با جهت شرقی غربی است) بلکه شمالی جنوبی می‌داند: «و معنای آیه این است که: تو می‌بینی، و هر بیننده‌ای هم که فرض شود از کار آنان خبر داشته می‌بیند، آفتاب را که وقتی طلوع می‌کند از طرف غار آنان به سمت راست متمایل می‌شود، و در نتیجه نورش به داخل غار می‌افتد و وقتی غروب می‌کند به طرف چپ غار را قطع می‌کند و در نتیجه شعاعش به داخل غار می‌افتد، و اصحاب غار در فضای وسیع غار قرار دارند که آفتاب به آنان نمی‌رسد. خدای سبحان با همین بیان کوتاه این معانی را فهمانده که اولاً غار اصحاب کهف، شرقی و غربی قرار نگرفته بوده که از شعاع آفتاب فقط یک وعده، یا صبح و یا بعد از ظهر، استفاده کند، بلکه ساختمانش قطبی بوده، یعنی درب غار به طرف قطب جنوبی بوده که هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب، شعاع آفتاب به داخل آن می تابیده. و ثانیاً آفتاب به خود آنان نمی‌تابیده، چون از در غار دور بودند، و در فضای وسیع غار قرار داشتند.»

بلخاری افزود: کاملاً روشن است که موقعیت فوق‌الذکر، دو بار در روز پیکر اصحاب کهف را در معرض شعاع نور خورشید (و نه آفتاب مستقیم به دلیل مضرات آن) قرار می‌داد. به تعبیر علامه، عدم تابش مستقیم آفتاب، بدن‌های اصحاب کهف را از «حرارت آفتاب و دگرگون شدن رنگ و رویشان و پوسیدن لباس‌هایشان حفظ فرموده است.»

استاد دانشگاه تهران در ادامه اضافه کرد: مسئله بعد، جریان هواست. از دیدگاه مرحوم علامه و بر بنیاد آیات، خواب اصحاب کهف خواب کاملاً راحتی بوده است زیرا در محل خفتن ایشان هوا از طرف شرق و غرب در جریان بوده: «و ثالثاً در خواب خود راحت بوده‌اند، زیرا هوای خوابگاهشان حبس نبوده، بلکه همواره در فضای غار از طرف شرق و غرب در جریان بوده و اصحاب غار هم در گذرگاه این گردش هوا قرار داشته‌اند.»

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: بنابراین مرحوم علامه بدون هیچ تردیدی و بر بنیاد آیات قرآن و تصریح دقیق و کاملاً روشن این آیات، از تأثیر مستقیم هوا و آفتاب در سلامت جسم و جان انسان با توجه به نحوۀ قرار گرفتن سو و جهت بنا سخن می‌گویند این دقیقاً همان تعریفی است که در مجموعه آرای پیرنیا از «رون» در معماری وجود دارد.

بلخاری همچنین با اشاره به حکیم بودن پیرنیا ادامه داد: مرحوم پیرنیا (که می‌توان او را حکیم معمار نامید) با رجوع به آثار تاریخی و تعمق و تحقیق در باب آنها سعی در کشف و دریافت اصولی از معماری ایرانی و اسلامی داشت که مبنای معماری نوین و جدید ایران قرار گیرد. گرچه متأسفانه چنین نشد و معماری ایران چه پیش و چه پس از انقلاب راه خویش را رفت اما تأملات و تحقیقات رادمردی چون او دستکم در حوزۀ تحقیقات معماری راه روشن و تابناکی را برای معماران ظاهر ساخت.

ابعاد گوناگون شخصیت علمی استاد پیرنیا

در ادامه این برنامه مهدی حجت به ایراد سخن پرداخت و گفت: شخصیت استاد پیرنیا وسیع تر از آن است که بشود همه ابعاد آن را در یک سخنرانی کوتاه مطرح کرد، منظورم از این وسعت آن است که ابعاد مختلفی دارد؛ از جمله منش شخصی ایشان، نوع رفتارشان و کیفیت حضورشان در جلساتی که تشریف می آوردند و نحوه تدریس شان در دانشگاه و مواجهه ایشان با شاگردان همه اینها به منزله درس بود.

وی افزود: علاوه بر وسعت و فراوانی اطلاعاتی که درباره معماری ایرانی داشتند و وجود مختلفی که در معماری ایرانی مورد توجه ایشان بود، دانش های فراوان دیگری هم داشتند؛ مثلاً کیفیت اصطلاحاتی که در زبان فارسی قدیم ایران برای اندام ها، عناصر وکیفیت ساخت و ساز معماری به گرفته، نوع طبقه بندی که در معماری تحت عنوان سبک های گوناگون می‌توان برشمرد و طرح خصوصیات مشترک عناصری که مثلاً در معماری آذربایجان خراسان و اصفهان و …بود، یا دعوت به توجه به کیفیت تغذیه زندگی ایرانی از سبک ایرانی و فوایدی که از این طریق برای معماری ایرانی فراهم می‌شود، همه اینها در دایره معلومات این استاد فقید قرار داشت.

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: اما آنچه که بیشتر مورد توجه من است ومی خواهم درباره آن صحبت کنم این است که به طور کلی برخی از شخصیت‌ها دارای دارای خصوصیت‌های فوق العاده‌ای هستند، مثلاً ما معماران برگزیده‌ای در طول تاریخ ایران داریم که آثار خوبی هم از آنها به جای مانده است، اما برخی در موقعیت‌های زمانی و مکانی قرار می‌گیرند که کیفیت تاثیر آنها در حوزه معماری با ایجاد آثار متفاوت می شود، یعنی نوعی تأثیر و جریان سازی که انجام می دهند متفاوت است.

حجت در ادامه سخنان خود گفت: استاد پیرنیا در دوره ای به عرصه معماری وارد شدند - البته مدت طولانی در این حوزه حضور داشتند- که تاثیر در جریان گرفتن و پا گرفتن یک دیدگاه جدیدی در معماری داشتند. در توضیح این مسئله باید عرض کنم که ما تا اواسط دوره قاجار معماری سنتی خودمان را داشتیم - البته در اواخر این دوره عناصری از مغرب زمین به ایران وارد شد، اما اینها در قوه هاضمه بسیار قوی معماری ایرانی هضم شد و به اصطلاح این عناصر، شهروند ایرانی شدند. در دوره پهلوی اول و دوم به دلیل تعمدی که این سلسله داشتند غرب‌گرایی رواج یافت و در این راستا نوعی از معماری را در ایران مطرح کردند که همراه شد با تکنولوژی های جدید و عملکرد های جدید و در نتیجه معماری اصیل ایرانی تحت‌الشعاع قرار گرفت، بنابراین معماری همراه با تغییر سبک زندگی به خصوص در قشر بالای جامعه آن دوران دچار تحول شد.

استاد معمادی دانشگاه تهران ادامه داد: در دانشگاه‌ها هم در حوزه معماری آموزش ها جنبه غربی داشتند و کسانی که به رشته معماری وارد شدند از قشر بالای جامعه بودند و نوعی شیفتگی نسبت به معماری غربی در آنها وجود داشت. در این راستا ساختمان های تا حدودی مدرن هم ساخته شد، انقلاب سفید رخ داد و روستاییان به حاشیه شهرها روی آوردند و هرخانه ای با هر کیفیتی را تهیه کردند و در این برهه یک جریان عمومی معماری بساز و بفروش به وجود آمد.در نتیجه آنچه که بیان کردم معماری ما ره گم کرد و نوعی معماری مولف به وجود آمد که بیشتر در دانشگاه ها حضور داشت.

عضو هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در حقیقت مرحوم پیرنیا از اولین دانشجویان معماری دانشگاه تهران بود که بعد از مدت کوتاهی از دانشگاه خارج شد و فاصله گرفت، چون ظاهراً آنچه در ذهن او وجود داشت در دانشگاه محقق نمی شد. او در همان زمان مقالات متعددی نوشت و فضای معماری کشور را مورد نقد قرار داد.

وی تأکید کرد: موضع‌گیری و تلاش‌های ایشان در جهت اثبات این امر بود که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که از حدود ۱۰ هزار سال پیش تا حالا سابقه معماری دارد و این معماری همیشه موجب افتخار بوده است و در دایره المعارف های جهانی هم از معماری ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخی نام برده شده است که خود عاملی برای افتخار ما در این مسئله به شمار می رود. پس با این سابقه تاریخی جایز نیست که پیشینه خود را فراموش کنیم و دچار مصیبت‌هایی شویم که امروز هم در حوزه معماری گریبانگیر ما هستند.

حجت در پایان سخنان خود گفت: در حقیقت بزرگترین خدمتی که مرحوم پیرنیا به معماری ایرانی کردند- از روزی که به دانشگاه وارد شدند تا روزی که از دنیا رفتند در جهت این بود که به ما ثابت کنند در ایران نیازمند به غیر نیستیم و باید به ثروت معماری خود توجه کنیم و آن را به درستی به کار بگیریم.

پیرنیا؛ شخصیت استثنایی در مطالعات معماری ایرانی

سید محمد بهشتی، سومین سخنران این برنامه بود. او درابتدای سخنان خود گفت: مرحوم پیرنیا یکی از شخصیت های استثنایی در عالم مطالعات معماری ایرانی است و البته چند نکته درباره شخصیت این استاد فقید از نظر بنده بسیار مهم است. نکته اول اینکه ایشان در یک خانواده فرهنگ پرور رشد کرد- قطعاً محیط خانواده در شکل گیری شخصیت او به عنوان کسی که اگر در هر رشته ای وارد می شد به شدت از اهلیت ایرانی برخوردار بود؛ نقش به سزایی داشته است.

وی ادامه داد: نکته دوم اینکه در روزگاری مرحوم پیرنیا توجه و تأمل نسبت به معماری ایرانی را آویزه گوش می‌کند و تمام زندگیش را معطوف به این امر می‌کند که توجه به معماری ایرانی نوعی خلاف عادت بوده است. آن دوره، زمانی است که نظام دانشگاهی جدید شکل‌گرفت، دانشکده هنرهای زیبا تاسیس شد و اصولاً رویکرد ابتدایی که در این دانشگاه ها وجود داشت، توجه به معماری غرب بود و البته عدم توجه به معماری ایرانی؛ حال اگر کسانی توجه به معماری ایرانی کرده‌اند؛ موارد استثنایی بوده اند. مرحوم پیرنیا در چنین روزگاری در حقیقت تمام همت خود را معطوف به معماری ایرانی و شناخت و فهم آن می کند و این یکی از امتیازات جدی این استاد فقید است.

رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی افزود: تعاملات مرحوم پیرنیا در زمینه معماری از جنس نظر ورزی درباره آن نیست و به عبارتی در حوزه فلسفه معماری قرار نمی گیرد.آنچه که ما از مرحوم پیرنیا خوانده‌ایم و شنیده‌ایم در واقع از این جنس نبوده، ایشان یک نحو پرهیز داشته اند که به این کیفیت در معماری ورود کنند و البته این امر هم در جای خود ارزشمند است اما فهم آن مرحوم از این جنس نبود.

بهشتی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی دیگر از کیفیت های ورود به شناخت معماری عبارت است از مستندسازی آثار معماری ایرانی و ثبت و ضبط کردن این آثار و گردآوری آثار پراکنده که در جاهای مختلف وجود دارند؛ این روش هم در اندیشه مرحوم پیرنیا آنچنان محل توجه نیست و تمرکز ایشان بر مستند سازی معماری ایرانی نبوده است. اما نگاه مرحوم پیرنیا از چه جنسی است؟ نظر من این است که فهم مرحوم پیرنیا نسبت به معماری ایرانی از جنس «اهلیت» است. به عبارتی از جنس آن فهمی است که از طریق اهلیت پدید می آید؛ حال باید دید این نکته به چه معناست؛ در توضیح این مسئله باید گفت: وقتی ما در خانه خودمان مدت طولانی سکونت داریم، برای آنکه آن خانه را خانه خودمان بدانیم، لازم نیست نقشه آن را بکشیم یا آنچه در خانه داریم را فهرست کنیم، در حقیقت خانه ما ادامه وجود ماست و ما، ادامه خانه خود هستیم. بنابر این نوعی یگانگی بین ما و خانه به وجود می‌آید. این امر میان ما و شهر و حتی میان ما و کل سرزمین و حتی نسبت به ما و پیشه ها نیز وجود دارد، بنابراین معرفتی از این طریق پدید می آید، جنس متفاوتی با نظر ورزی دارد.

بهشتی افزود: حال اگر از افراد درباره آنچه که عرض کردم توضیحی بخواهیم؛ توانایی بیان تحلیلی که بیان شد، در تعداد کمی از آنها وجود دارد، چون این دیدگاه با نگاه حاکم بر فضاهای آکادمیک متفاوت است؛ به همین دلیل مرحوم پیرنیا در بیان یافته‌های خود نمی توانست به شیوه بیان نظام آکادمیک اکتفا کند از همین رو بود که از دانشگاه فاصله گرفت و از ناحیه کسانی که میدان‌دار دانشگاه بودند نیز کنار گذاشته شد که شاید به این دلیل بود که همزبانی با آنها نداشت.

عضو پیوسته فرهنگستان هنر در پایان سخنان خود گفت: اگر بخواهیم جوهرمعماری گذشته خودمان را بجا آوریم و آن را تداوم ببخشیم و جنبه معاصرانه به آن بدهیم؛ این امر مستلزم اهلیت است و صرفاً با مباحث نظری قابل دستیابی نیست چون با مباحث نظری، افراد فاقد اهلیت هم می توانند نسبت به موضوع شناخت پیدا کنند؛ اما امکان اینکه موضوع را تداوم بخشند و سرزنده کنند را نخواهند داشت. شاید بتوان گفت، از معدود کسانی که برخوردار از این اهلیت بودند، مرحوم استاد محمد کریم پیرنیا بود.

تلاش پیرنیا برای سبک شناسی معماری ایرانی

در پایان این نشست نیز فرهاد نظری به ایراد سخن پرداخت و گفت: استاد پیرنیا نزدیک به نیم‌قرن از فنون و رموز معماری ایرانی و هنرهای وابسته به معماری را از معمارانِ کهنه‌کار و ورزیده فرا گرفت. معماران و استادکاران و هنرمندانی که اگر زنده بودند، امروزه آنها را به عنوان «گنجینه‌های زندۀ بشری» می‌شناختند. استادان و هنرمندانی که دیگر در قید حیات نیستند و با خاموشی آنها، مبلغ قابل توجهی از معارفِ معماری ایرانی از دست رفت.

وی ادامه داد: پیرنیا کوشید آن‌چه در نیم‌قرن از استادان معماری آموخته بود عیناً به نسل جوان منتقل کند. استاد پیرنیا خود جزو گنجینه‌های بشری در معماری ایرانی بود از نادره‌کارانی بود که به گفته خودش «چکیده‌ای از دریای بی‌کران معماری ایرانی» را برای نسل جوان ثبت و ضبط کرده و امروزه آنان که دست به کار معماری ایرانی هستند به برکت کوشش‌های پیرنیا به گنجینۀ بی‌بدیلی از دانش‌ها و مهارت‌های سنتیِ معماری ایرانی دسترسی دارند.

نظری افزود: پیرنیا به موقع دریافت که سلسلۀ استادکارانِ هنرها و معماری ایرانی در حال گسستن است. از این رو به سراغ آنان رفت و از آنان نکات ناب و نغزی از معماری ایرانی آموخت که جای دیگری پیدا نمی‌شد. او هم آموخت و هم آموخته‌هایش را با فروتنی در اختیار علاقمندان و جوانان گذاشت. بی‌تردید پاسداری میراث معماری ایرانی (اعم از ملموس و ناملموس) دغدغۀ درجۀ اوّل استاد پیرنیا بود. موضوعی که هر چه در انجام آن تعلل و تأخیر شود خسارت‌های بیشتر و جبران‌ناپذیری به بار خواهد آورد. او یک تنه کاری کرد که وظیفۀ دستگاه‌های عریض و طویلِ مربوطه بود. پیرنیا پس از عمری پژوهش، به شناخت عمیقی از اصول «معماری ایرانی» رسید. به قول زنده‌یاد دکتر سیدباقر آیت‌الله‌زاده شیرازی «استاد محمدکریم پیرنیا را به حق باید بنیان‌گذار بررسی گونه‌ای از تاریخ معماری ایران دانست که پیش از او کمتر کسی به آن دست یازیده است.»

این استاد معماری در پایان تأکید کرد: پیرنیا، دانشنامۀ معماری ایرانی بود؛ او یگانه پژوهش‌گری است که معماری ایرانی را طبقه‌بندی کرده و در قالب سبک‌شناسی عرضه کرده است. انگیزۀ او برای این کار، نام‌های نامناسبی بود که «دانشمندان غیرایرانی» بر سبک‌های معماری ایران نهاده بودند. پیرنیا با پیروی از سبک‌شناسی شعر فارسی که دارای نام‌های منطقی و مناسب برای سبک‌های شعر فارسی بود به سبک‌شناسی معماری ایران دست زد.

درپایان این نشست لوح سپاس و تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی قرائت و به خانواده مرحوم استاد محمد کریم پیرنیا اهدا شد.


به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم بزرگداشت مرحوم استاد محمد کریم پیرنیا استاد دانشگاه، محقق، نویسنده و نظریه‌پرداز معماری ایرانی، یکشنبه ۲۹ فروردین ماه به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی برگزار شد. در این برنامه حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، مهدی حجت، معمار و استاد دانشگاه تهران، سید محمد بهشتی معمار و رییس سابق سازمان میراث فرهنگی و فرهاد نظری، معمار سخنرانی کردند.

حسن بلخاری درابتدای این نشست گفت: مرحوم علامه طباطبائی در شرح و تفسیر آیات ۱۷و ۱۸ سوره هجدهم قرآن (کهف) و در بیان وضعیت جغرافیایی غار اصحاب کهف و نیز نحوه قرار گرفتن پیکر این اصحاب در خفتن سیصد و اندی ساله‌شان، مطالبی ایراد نموده‌اند که می‌تواند مفهوم قرآنی همان معنا و مفهومی باشد که مرحوم محمدکریم پیرنیا از «رون» در معماری اصیل ایرانی اسلامی ارائه کرده‌اند.

وی ادامه داد: مرحوم علامه با استناد به نحوۀ بیان موقعیت غار توسط قرآن، جهت قرار گرفتن غار را نه شرقی غربی (یا همان رون کرمانی در نظریۀ مرحوم پیرنیا که مستطیل داخل شش‌ضلعی با جهت شرقی غربی است) بلکه شمالی جنوبی می‌داند: «و معنای آیه این است که: تو می‌بینی، و هر بیننده‌ای هم که فرض شود از کار آنان خبر داشته می‌بیند، آفتاب را که وقتی طلوع می‌کند از طرف غار آنان به سمت راست متمایل می‌شود، و در نتیجه نورش به داخل غار می‌افتد و وقتی غروب می‌کند به طرف چپ غار را قطع می‌کند و در نتیجه شعاعش به داخل غار می‌افتد، و اصحاب غار در فضای وسیع غار قرار دارند که آفتاب به آنان نمی‌رسد. خدای سبحان با همین بیان کوتاه این معانی را فهمانده که اولاً غار اصحاب کهف، شرقی و غربی قرار نگرفته بوده که از شعاع آفتاب فقط یک وعده، یا صبح و یا بعد از ظهر، استفاده کند، بلکه ساختمانش قطبی بوده، یعنی درب غار به طرف قطب جنوبی بوده که هم در هنگام طلوع و هم در هنگام غروب، شعاع آفتاب به داخل آن می تابیده. و ثانیاً آفتاب به خود آنان نمی‌تابیده، چون از در غار دور بودند، و در فضای وسیع غار قرار داشتند.»

بلخاری افزود: کاملاً روشن است که موقعیت فوق‌الذکر، دو بار در روز پیکر اصحاب کهف را در معرض شعاع نور خورشید (و نه آفتاب مستقیم به دلیل مضرات آن) قرار می‌داد. به تعبیر علامه، عدم تابش مستقیم آفتاب، بدن‌های اصحاب کهف را از «حرارت آفتاب و دگرگون شدن رنگ و رویشان و پوسیدن لباس‌هایشان حفظ فرموده است.»

استاد دانشگاه تهران در ادامه اضافه کرد: مسئله بعد، جریان هواست. از دیدگاه مرحوم علامه و بر بنیاد آیات، خواب اصحاب کهف خواب کاملاً راحتی بوده است زیرا در محل خفتن ایشان هوا از طرف شرق و غرب در جریان بوده: «و ثالثاً در خواب خود راحت بوده‌اند، زیرا هوای خوابگاهشان حبس نبوده، بلکه همواره در فضای غار از طرف شرق و غرب در جریان بوده و اصحاب غار هم در گذرگاه این گردش هوا قرار داشته‌اند.»

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: بنابراین مرحوم علامه بدون هیچ تردیدی و بر بنیاد آیات قرآن و تصریح دقیق و کاملاً روشن این آیات، از تأثیر مستقیم هوا و آفتاب در سلامت جسم و جان انسان با توجه به نحوۀ قرار گرفتن سو و جهت بنا سخن می‌گویند این دقیقاً همان تعریفی است که در مجموعه آرای پیرنیا از «رون» در معماری وجود دارد.

بلخاری همچنین با اشاره به حکیم بودن پیرنیا ادامه داد: مرحوم پیرنیا (که می‌توان او را حکیم معمار نامید) با رجوع به آثار تاریخی و تعمق و تحقیق در باب آنها سعی در کشف و دریافت اصولی از معماری ایرانی و اسلامی داشت که مبنای معماری نوین و جدید ایران قرار گیرد. گرچه متأسفانه چنین نشد و معماری ایران چه پیش و چه پس از انقلاب راه خویش را رفت اما تأملات و تحقیقات رادمردی چون او دستکم در حوزۀ تحقیقات معماری راه روشن و تابناکی را برای معماران ظاهر ساخت.

ابعاد گوناگون شخصیت علمی استاد پیرنیا

در ادامه این برنامه مهدی حجت به ایراد سخن پرداخت و گفت: شخصیت استاد پیرنیا وسیع تر از آن است که بشود همه ابعاد آن را در یک سخنرانی کوتاه مطرح کرد، منظورم از این وسعت آن است که ابعاد مختلفی دارد؛ از جمله منش شخصی ایشان، نوع رفتارشان و کیفیت حضورشان در جلساتی که تشریف می آوردند و نحوه تدریس شان در دانشگاه و مواجهه ایشان با شاگردان همه اینها به منزله درس بود.

وی افزود: علاوه بر وسعت و فراوانی اطلاعاتی که درباره معماری ایرانی داشتند و وجود مختلفی که در معماری ایرانی مورد توجه ایشان بود، دانش های فراوان دیگری هم داشتند؛ مثلاً کیفیت اصطلاحاتی که در زبان فارسی قدیم ایران برای اندام ها، عناصر وکیفیت ساخت و ساز معماری به گرفته، نوع طبقه بندی که در معماری تحت عنوان سبک های گوناگون می‌توان برشمرد و طرح خصوصیات مشترک عناصری که مثلاً در معماری آذربایجان خراسان و اصفهان و …بود، یا دعوت به توجه به کیفیت تغذیه زندگی ایرانی از سبک ایرانی و فوایدی که از این طریق برای معماری ایرانی فراهم می‌شود، همه اینها در دایره معلومات این استاد فقید قرار داشت.

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: اما آنچه که بیشتر مورد توجه من است ومی خواهم درباره آن صحبت کنم این است که به طور کلی برخی از شخصیت‌ها دارای دارای خصوصیت‌های فوق العاده‌ای هستند، مثلاً ما معماران برگزیده‌ای در طول تاریخ ایران داریم که آثار خوبی هم از آنها به جای مانده است، اما برخی در موقعیت‌های زمانی و مکانی قرار می‌گیرند که کیفیت تاثیر آنها در حوزه معماری با ایجاد آثار متفاوت می شود، یعنی نوعی تأثیر و جریان سازی که انجام می دهند متفاوت است.

حجت در ادامه سخنان خود گفت: استاد پیرنیا در دوره ای به عرصه معماری وارد شدند - البته مدت طولانی در این حوزه حضور داشتند- که تاثیر در جریان گرفتن و پا گرفتن یک دیدگاه جدیدی در معماری داشتند. در توضیح این مسئله باید عرض کنم که ما تا اواسط دوره قاجار معماری سنتی خودمان را داشتیم - البته در اواخر این دوره عناصری از مغرب زمین به ایران وارد شد، اما اینها در قوه هاضمه بسیار قوی معماری ایرانی هضم شد و به اصطلاح این عناصر، شهروند ایرانی شدند. در دوره پهلوی اول و دوم به دلیل تعمدی که این سلسله داشتند غرب‌گرایی رواج یافت و در این راستا نوعی از معماری را در ایران مطرح کردند که همراه شد با تکنولوژی های جدید و عملکرد های جدید و در نتیجه معماری اصیل ایرانی تحت‌الشعاع قرار گرفت، بنابراین معماری همراه با تغییر سبک زندگی به خصوص در قشر بالای جامعه آن دوران دچار تحول شد.

استاد معمادی دانشگاه تهران ادامه داد: در دانشگاه‌ها هم در حوزه معماری آموزش ها جنبه غربی داشتند و کسانی که به رشته معماری وارد شدند از قشر بالای جامعه بودند و نوعی شیفتگی نسبت به معماری غربی در آنها وجود داشت. در این راستا ساختمان های تا حدودی مدرن هم ساخته شد، انقلاب سفید رخ داد و روستاییان به حاشیه شهرها روی آوردند و هرخانه ای با هر کیفیتی را تهیه کردند و در این برهه یک جریان عمومی معماری بساز و بفروش به وجود آمد.در نتیجه آنچه که بیان کردم معماری ما ره گم کرد و نوعی معماری مولف به وجود آمد که بیشتر در دانشگاه ها حضور داشت.

عضو هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در حقیقت مرحوم پیرنیا از اولین دانشجویان معماری دانشگاه تهران بود که بعد از مدت کوتاهی از دانشگاه خارج شد و فاصله گرفت، چون ظاهراً آنچه در ذهن او وجود داشت در دانشگاه محقق نمی شد. او در همان زمان مقالات متعددی نوشت و فضای معماری کشور را مورد نقد قرار داد.

وی تأکید کرد: موضع‌گیری و تلاش‌های ایشان در جهت اثبات این امر بود که ما در کشوری زندگی می‌کنیم که از حدود ۱۰ هزار سال پیش تا حالا سابقه معماری دارد و این معماری همیشه موجب افتخار بوده است و در دایره المعارف های جهانی هم از معماری ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخی نام برده شده است که خود عاملی برای افتخار ما در این مسئله به شمار می رود. پس با این سابقه تاریخی جایز نیست که پیشینه خود را فراموش کنیم و دچار مصیبت‌هایی شویم که امروز هم در حوزه معماری گریبانگیر ما هستند.

حجت در پایان سخنان خود گفت: در حقیقت بزرگترین خدمتی که مرحوم پیرنیا به معماری ایرانی کردند- از روزی که به دانشگاه وارد شدند تا روزی که از دنیا رفتند در جهت این بود که به ما ثابت کنند در ایران نیازمند به غیر نیستیم و باید به ثروت معماری خود توجه کنیم و آن را به درستی به کار بگیریم.

پیرنیا؛ شخصیت استثنایی در مطالعات معماری ایرانی

سید محمد بهشتی، سومین سخنران این برنامه بود. او درابتدای سخنان خود گفت: مرحوم پیرنیا یکی از شخصیت های استثنایی در عالم مطالعات معماری ایرانی است و البته چند نکته درباره شخصیت این استاد فقید از نظر بنده بسیار مهم است. نکته اول اینکه ایشان در یک خانواده فرهنگ پرور رشد کرد- قطعاً محیط خانواده در شکل گیری شخصیت او به عنوان کسی که اگر در هر رشته ای وارد می شد به شدت از اهلیت ایرانی برخوردار بود؛ نقش به سزایی داشته است.

وی ادامه داد: نکته دوم اینکه در روزگاری مرحوم پیرنیا توجه و تأمل نسبت به معماری ایرانی را آویزه گوش می‌کند و تمام زندگیش را معطوف به این امر می‌کند که توجه به معماری ایرانی نوعی خلاف عادت بوده است. آن دوره، زمانی است که نظام دانشگاهی جدید شکل‌گرفت، دانشکده هنرهای زیبا تاسیس شد و اصولاً رویکرد ابتدایی که در این دانشگاه ها وجود داشت، توجه به معماری غرب بود و البته عدم توجه به معماری ایرانی؛ حال اگر کسانی توجه به معماری ایرانی کرده‌اند؛ موارد استثنایی بوده اند. مرحوم پیرنیا در چنین روزگاری در حقیقت تمام همت خود را معطوف به معماری ایرانی و شناخت و فهم آن می کند و این یکی از امتیازات جدی این استاد فقید است.

رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی افزود: تعاملات مرحوم پیرنیا در زمینه معماری از جنس نظر ورزی درباره آن نیست و به عبارتی در حوزه فلسفه معماری قرار نمی گیرد.آنچه که ما از مرحوم پیرنیا خوانده‌ایم و شنیده‌ایم در واقع از این جنس نبوده، ایشان یک نحو پرهیز داشته اند که به این کیفیت در معماری ورود کنند و البته این امر هم در جای خود ارزشمند است اما فهم آن مرحوم از این جنس نبود.

بهشتی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی دیگر از کیفیت های ورود به شناخت معماری عبارت است از مستندسازی آثار معماری ایرانی و ثبت و ضبط کردن این آثار و گردآوری آثار پراکنده که در جاهای مختلف وجود دارند؛ این روش هم در اندیشه مرحوم پیرنیا آنچنان محل توجه نیست و تمرکز ایشان بر مستند سازی معماری ایرانی نبوده است. اما نگاه مرحوم پیرنیا از چه جنسی است؟ نظر من این است که فهم مرحوم پیرنیا نسبت به معماری ایرانی از جنس «اهلیت» است. به عبارتی از جنس آن فهمی است که از طریق اهلیت پدید می آید؛ حال باید دید این نکته به چه معناست؛ در توضیح این مسئله باید گفت: وقتی ما در خانه خودمان مدت طولانی سکونت داریم، برای آنکه آن خانه را خانه خودمان بدانیم، لازم نیست نقشه آن را بکشیم یا آنچه در خانه داریم را فهرست کنیم، در حقیقت خانه ما ادامه وجود ماست و ما، ادامه خانه خود هستیم. بنابر این نوعی یگانگی بین ما و خانه به وجود می‌آید. این امر میان ما و شهر و حتی میان ما و کل سرزمین و حتی نسبت به ما و پیشه ها نیز وجود دارد، بنابراین معرفتی از این طریق پدید می آید، جنس متفاوتی با نظر ورزی دارد.

بهشتی افزود: حال اگر از افراد درباره آنچه که عرض کردم توضیحی بخواهیم؛ توانایی بیان تحلیلی که بیان شد، در تعداد کمی از آنها وجود دارد، چون این دیدگاه با نگاه حاکم بر فضاهای آکادمیک متفاوت است؛ به همین دلیل مرحوم پیرنیا در بیان یافته‌های خود نمی توانست به شیوه بیان نظام آکادمیک اکتفا کند از همین رو بود که از دانشگاه فاصله گرفت و از ناحیه کسانی که میدان‌دار دانشگاه بودند نیز کنار گذاشته شد که شاید به این دلیل بود که همزبانی با آنها نداشت.

عضو پیوسته فرهنگستان هنر در پایان سخنان خود گفت: اگر بخواهیم جوهرمعماری گذشته خودمان را بجا آوریم و آن را تداوم ببخشیم و جنبه معاصرانه به آن بدهیم؛ این امر مستلزم اهلیت است و صرفاً با مباحث نظری قابل دستیابی نیست چون با مباحث نظری، افراد فاقد اهلیت هم می توانند نسبت به موضوع شناخت پیدا کنند؛ اما امکان اینکه موضوع را تداوم بخشند و سرزنده کنند را نخواهند داشت. شاید بتوان گفت، از معدود کسانی که برخوردار از این اهلیت بودند، مرحوم استاد محمد کریم پیرنیا بود.

تلاش پیرنیا برای سبک شناسی معماری ایرانی

در پایان این نشست نیز فرهاد نظری به ایراد سخن پرداخت و گفت: استاد پیرنیا نزدیک به نیم‌قرن از فنون و رموز معماری ایرانی و هنرهای وابسته به معماری را از معمارانِ کهنه‌کار و ورزیده فرا گرفت. معماران و استادکاران و هنرمندانی که اگر زنده بودند، امروزه آنها را به عنوان «گنجینه‌های زندۀ بشری» می‌شناختند. استادان و هنرمندانی که دیگر در قید حیات نیستند و با خاموشی آنها، مبلغ قابل توجهی از معارفِ معماری ایرانی از دست رفت.

وی ادامه داد: پیرنیا کوشید آن‌چه در نیم‌قرن از استادان معماری آموخته بود عیناً به نسل جوان منتقل کند. استاد پیرنیا خود جزو گنجینه‌های بشری در معماری ایرانی بود از نادره‌کارانی بود که به گفته خودش «چکیده‌ای از دریای بی‌کران معماری ایرانی» را برای نسل جوان ثبت و ضبط کرده و امروزه آنان که دست به کار معماری ایرانی هستند به برکت کوشش‌های پیرنیا به گنجینۀ بی‌بدیلی از دانش‌ها و مهارت‌های سنتیِ معماری ایرانی دسترسی دارند.

نظری افزود: پیرنیا به موقع دریافت که سلسلۀ استادکارانِ هنرها و معماری ایرانی در حال گسستن است. از این رو به سراغ آنان رفت و از آنان نکات ناب و نغزی از معماری ایرانی آموخت که جای دیگری پیدا نمی‌شد. او هم آموخت و هم آموخته‌هایش را با فروتنی در اختیار علاقمندان و جوانان گذاشت. بی‌تردید پاسداری میراث معماری ایرانی (اعم از ملموس و ناملموس) دغدغۀ درجۀ اوّل استاد پیرنیا بود. موضوعی که هر چه در انجام آن تعلل و تأخیر شود خسارت‌های بیشتر و جبران‌ناپذیری به بار خواهد آورد. او یک تنه کاری کرد که وظیفۀ دستگاه‌های عریض و طویلِ مربوطه بود. پیرنیا پس از عمری پژوهش، به شناخت عمیقی از اصول «معماری ایرانی» رسید. به قول زنده‌یاد دکتر سیدباقر آیت‌الله‌زاده شیرازی «استاد محمدکریم پیرنیا را به حق باید بنیان‌گذار بررسی گونه‌ای از تاریخ معماری ایران دانست که پیش از او کمتر کسی به آن دست یازیده است.»

این استاد معماری در پایان تأکید کرد: پیرنیا، دانشنامۀ معماری ایرانی بود؛ او یگانه پژوهش‌گری است که معماری ایرانی را طبقه‌بندی کرده و در قالب سبک‌شناسی عرضه کرده است. انگیزۀ او برای این کار، نام‌های نامناسبی بود که «دانشمندان غیرایرانی» بر سبک‌های معماری ایران نهاده بودند. پیرنیا با پیروی از سبک‌شناسی شعر فارسی که دارای نام‌های منطقی و مناسب برای سبک‌های شعر فارسی بود به سبک‌شناسی معماری ایران دست زد.

درپایان این نشست لوح سپاس و تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی قرائت و به خانواده مرحوم استاد محمد کریم پیرنیا اهدا شد.

کد خبر 5193036

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نهادینه سازی ارزش آفرینی برای مشتری در فرهنگ تولید