تفسیر آیات مهم جزء هشتم: تعهد دینی مسلمان در تغذیه؛ پیامبر مسئول ابلاغ است نه اجبار؛ ،افترا بر خداوند با تحریم نابجای حلال ها؛ نظرات قران درباره برهنگی؛ لواط تجاوز به حقوق زنان است؛ کم کاری مثل کم فروشی ازمصادیق فساد است


تفسیر آیات مهم جزء هشتم: تعهد دینی مسلمان در تغذیه؛ پیامبر مسئول ابلاغ است نه اجبار؛ ،افترا بر خداوند با تحریم نابجای حلال ها؛ نظرات قران درباره برهنگی؛ لواط تجاوز به حقوق زنان است؛ کم کاری مثل کم فروشی ازمصادیق فساد است

شفقنا-جزء هشتم قرآن از آیه 111سوره انعام  تا 87 سوره اعراف ادامه دارد. به گزارش ششفقنا، این جزء مربوط به تعهد دینی انسان در تغذیه ، مبارزه جدی دین با خرافه پرستی در سوره انعام است. ور سوره اعراف به هبوط انسان و عوامل علاکت قوم عاد، ثمود، نوح و لوط میپردازد. در ادامه تفسیر برخی از آیات مهم این […]

تفسیر آیات مهم جزء هشتم: تعهد دینی مسلمان در تغذیه؛ پیامبر مسئول ابلاغ است نه اجبار؛ ،افترا بر خداوند با تحریم نابجای حلال ها؛ نظرات قران درباره برهنگی؛ لواط تجاوز به حقوق زنان است؛ کم کاری مثل کم فروشی ازمصادیق فساد استتفسیر آیات مهم جزء هشتم: تعهد دینی مسلمان در تغذیه؛ پیامبر مسئول ابلاغ است نه اجبار؛ ،افترا بر خداوند با تحریم نابجای حلال ها؛ نظرات قران درباره برهنگی؛ لواط تجاوز به حقوق زنان است؛ کم کاری مثل کم فروشی ازمصادیق فساد است

شفقنا-جزء هشتم قرآن از آیه ۱۱۱سوره انعام تا ۸۷ سوره اعراف ادامه دارد.
به گزارش ششفقنا، این جزء مربوط به تعهد دینی انسان در تغذیه ، مبارزه جدی دین با خرافه پرستی در سوره انعام است.
ور سوره اعراف به هبوط انسان و عوامل علاکت قوم عاد، ثمود، نوح و لوط میپردازد.
در ادامه تفسیر برخی از آیات مهم این جزء را میخوانید:

اسلام،مکمّل ادیان گذشته است

وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ«۱۱۵»

و کلام پروردگارت،در صداقت و عدالت به حدّ کمال و تمام رسید.هیچ تغییردهنده ای برای کلمات او نیست و او شنوای داناست.

نکته ها:

* مراد از«کلمت»در این آیه،به دلیل آیه ی قبل،آیات قرآن است ولی واژه ی«کلمه»در فرهنگ قرآن و روایات،گاهی به معنای وعده ی حتمی آمده است، «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنِی إِسْرائِیلَ بِما صَبَرُوا»ه تحقّق وعده ی الهی را نسبت به بنی اسرائیل به خاطر صبرشان بیان می کند.

گاهی به معنای دین آمده است،«کلمت اللّه»یعنی دین خدا،و گاهی به پیامبر و اولیای الهی اطلاق شده است،چنانکه درباره ی حضرت عیسی علیه السلام می خوانیم: «کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ»

در روایات نیز از قول ائمّه علیهم السلام آمده است که ما کلمات الهی هستیم.«نحن الکلمات»

پیام ها:

۱-قرآن،آخرین کتاب آسمانی و اسلام،آخرین دین الهی است. «تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

۲-قرآن،معجزه ای کامل برای اثبات رسالت پیامبر اکرم است. «تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

۳-قرآن،پاسخگوی همه ی نیازهای هدایتی جوامع بشری است. «تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

۴-اسلام،مکمّل ادیان گذشته است. تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ …

۵-اتمام دین با بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله،جلوه ای از ربوبیّت خداوند است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ»

۶-مبنای قوانین و سنّت های خداوند در نظام هستی،صدق و عدل است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً»

۷-اخبار قرآن،صادق و احکامش بر عدل استوار است. «وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً» در آیه ی دیگر می خوانیم: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدِیثاً»

۸-در قرآن،تحریف راه ندارد. «لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ»

۹-خداوند نیازها را بسیار خوب می داند و با توجّه به آن،قرآن را نازل کرده است. «وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»

وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ «۱۱۶»

و اگر از بیشتر افراد روی زمین اطاعت کنی،تو را از راه خداوند،منحرف و گمراه می کنند.زیرا آنان جز از گمان پیروی نمی کنند وآنان،جز به حدس و گمان نمی پردازند.

نکته ها:

* «خَرْص»به معنای تخمین و حدس است.چون بعضی از تخمین ها نادرست از آب در می آید،به معنای دروغ هم آمده است.

پیام ها:

۱-راه هدایت و راه قرآن ملاک است،نه راه مردم و اکثریّت. وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ … وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ …

۲-اکثریّت،دلیل حقانیّت نیست.ملاک،حقّ است نه عدد،پس در پیمودن راه حقّ از کمی افراد نهراسید. إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ …

۳-جلب نظر اکثریّت،گاهی به قیمت نابودی و انحراف خود انسان تمام می شود.

إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ … یُضِلُّوکَ (در راه خدا حرکت کنیم هر چند خلاف رأی اکثریّت باشد)

۴-اکثریّت،چنان جلوه ای دارد که خدا پیامبر را هم از تبعیّت آن بر حذر می دارد.

«وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ» (انبیا باید تابع وحی باشند،نه آرای مردم)

۵-ریشه ی ضلالت ها،اعتماد به حدس وگمان است. «یُضِلُّوکَ – إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ»

۶-اکثریّتی که به جای حقّ،در پی حدس و هوس باشند،قابل پیروی نیستند. إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ … یُضِلُّوکَ … یَخْرُصُونَ

۷-در انتخاب راه،دلیل وبرهان لازم است،نه حدس وگمان. إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ …

یَخْرُصُونَ

_____________________________________
تعهد دینی در تغذیه

وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ«۱۲۱»

و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده،نخورید،چرا که خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگی)است.همانا شیاطین،به دوستان خود القا می کنند تا به جدال با شما برخیزند(که مثلاً چه فرقی است میان حیوان مرده یا ذبح شده)و اگر از آنان اطاعت کنید،قطعاً شما هم مشرک می شوید.

نکته ها:

* چون حرام خواری،قساوت قلب می آورد و زمینه ساز گناهان دیگر است،اسلام آن را به شدّت منع کرده است.همانگونه که امام حسین در روز عاشورا خطاب به لشکر مخالف فرمود:«قد ملئت بطونکم من الحرام»

* در آیه ۵ سوره ی مائده خواندیم که طعام اهل کتاب برای شما حلال است.این آیه می گوید:گوشت هر حیوانی که نام خداوند بر آن برده نشود حرام است.از آنجا که اهل کتاب،این شرط را رعایت نمی کنند،پس گوشت حیوان ذبح شده آنها برای ما حرام است و مراد از طعام در آن آیه،حبوبات و امثال آن است،نه گوشت.

* وسوسه ی شیاطین این گونه است که می گوید:حیوان مرده را خدا کشته و کشته ی خدا بهتر از کشته ی انسان است! پس چرا حیوانِ مرده،حرام ولی حیوانِ ذبح شده حلال است؟! غافل از آنکه اجرای فرمان الهی مهم است.

پیام ها:

۱-مسلمان،حتّی در مسائل تغذیه باید تعهّد دینی را مراعات کند. «وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ»

۲-بردن نام خدا به هنگام ذبح،تشریفاتی نیست،بلکه حکمی لازم الاجراست و ترک آن،فسق است. «إِنَّهُ لَفِسْقٌ»

۳-هر کجا ناباوری بیشتر است،تأکید نیز لازم است.چون پذیرفتن شرایط حلال بودن ذبح،برای مردم جاهل سنگین بود،خداوند با چند تأکید مسئله را مطرح کرد. «إِنَّهُ لَفِسْقٌ» (جمله ی اسمیّه،«انّ»وحرف«لام»،نشانه ی تأکید است)

۴-انسان،در اثر مصرف حرام،زمینه ی پذیرش القائات شیطانی را پیدا می کند.

وَ لا تَأْکُلُوا … وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ

۵-شیطان ها،قدرت وسوسه و القا دارند. «إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ»

۶-وسوسه های شیاطین،تنها در اولیای آنان نافذ است،نه در اولیای خدا.

«لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ»

۷-پشتوانه ی جدال های انسان،وسوسه ها وهوس هاست. لَیُوحُونَ … لِیُجادِلُوکُمْ

۸-جدال در احکام الهی،از حربه ها و القائات شیطانی است. وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ …

لِیُجادِلُوکُمْ

۹-جدال در احکام دینی،انسان را به شرک می کشاند. لِیُجادِلُوکُمْ … لَمُشْرِکُونَ

۱۰-خداپرستانی که در عمل،مطیع غیر خدا می باشند،مشرکند. «إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ»

_______________________________________

یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلی أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا وَ شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ «۱۳۰»

(در قیامت به آنان گفته می شود:)ای گروه جنّ و انس! آیا پیامبرانی از خودتان به سویتان نیامدند تا آیات مرا بر شما بخوانند و شما را از دیدار این روز بیمتان دهند؟گویند:ما علیه خودمان گواهی می دهیم و زندگی دنیا آنان را فریب داد و بر علیه خود شهادت دادند که کافر بوده اند.

نکته ها:

* از آیات قرآن استفاده می شود که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله،برای جنیان نیز فرستاده شده و آنان نیز قرآن را می فهمند،گروهی هم ایمان می آورند.به گفته ی برخی مفسّران (مثل آلوسی،قرطبی،طبرسی و سیّد قطب)رسولان جنّ،وحی را از طریق رسولان انس دریافت کرده،به هم کیشان خود می رساندند.زیرا کلمه ی«رسول»به غیر انسان هم گفته می شود، مثل: «اللّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً»

* در این آیه،دو اقرار از سوی کافران آمده است،یکی گواهی به آمدن پیامبران،دوّم اعتراف به کفر خویش.

* مواقف در قیامت مختلف است؛گاهی در موقفی کفّار ابتدا انحراف خود را انکار می کنند، مثل آیه ی ۲۳ همین سوره: «وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ» ،آنگاه که فهمیدند قیامت جای انکار نیست،به گناه خود اعتراف می کنند.

پیام ها:

۱-جنّ و انس هر دو مکلف به پذیرش دعوت انبیایند و رسولان برای هر دو نژاد آمده اند. «الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»

۲-انذار،یکی از اهرم های تربیت و وظیفه ی پیامبران است. «وَ یُنْذِرُونَکُمْ»

۳-از قوی ترین ضامن اجرای احکام الهی برای اصلاح فرد وجامعه،ایمان به معاد است. «یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا»

۴-قیامت،جای کتمان وانکار نیست،لذا انسان ها علیه خود اقرار می کنند.

«شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ»

۵-دنیاخواهی،عامل بی اعتنایی به دعوت های انبیاست. غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ …(فریفته شدن به دنیا،موجب فراموشی آخرت است.)

۶-علاقه ی افراطی به دنیا،انسان را به کفر می کشاند. غَرَّتْهُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا … أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ

___________________________
مبارزه با خرافه پرستی

وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دِینَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ«۱۳۷»

و بدین سان(بت ها و خادمان بت ها که)شریکان آنها(در اموالشان محسوب می شدند،)کشتن فرزند را برای بسیاری از مشرکان(به عنوان قربانی برای بت ها)زیبا جلوه دادند تا آنان را به هلاکت کشیده و آیین آنان را مشتبه سازند.و اگر خداوند می خواست چنین نمی کردند (و به اجبار جلو آنان را می گرفت)،پس آنان را با دروغ هایی که می بافند واگذار.

نکته ها:

* همان گونه که تقسیم کشت و دام،میان خدا و شریکان،در نظر مشرکان جلوه داشت، عشق به بت و فرزندکشی در پای بت را هم وسوسه های شیطانی در نظرشان آراسته بود.

* «یُرْدُوهُمْ» :از«ارداء»به معنای هلاک کردن است.

* مشرکان یا می گویند:دختر ننگ است و زنده به گورش می کنند، «أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ» یا می گویند:خرجی ندارم و باید نابود شود، «خَشْیَهَ إِمْلاقٍ» یا آن را نوعی قرب به بت ها می دانند، که همه ی اینها نوعی تزیین است.

پیام ها:

۱-بینش غلط و خرافی،سبب می شود که انسان،فرزند خود را پای بت سنگی و چوبی قربانی کرده و به آن افتخار نماید. زَیَّنَ … قَتْلَ أَوْلادِهِمْ

۲-مجرمان،حتّی برای فرزندکشی هم توجیه درست می کنند تا روان و وجدان خود را آرام کنند. «زَیَّنَ»

۳-در انتقاد،انصاف را مراعات کنیم. «لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» نه آنکه همه چنین اند.

۴-توجیه گناه و آراستن زشتی ها،عامل هلاکت و سقوط است. زَیَّنَ … لِیُرْدُوهُمْ

۵-خرافه گرایی،سبب التقاط و آمیختگی دین با شبهات است. «وَ لِیَلْبِسُوا»

۶-پیامبر،مسئول ابلاغ است نه اجبار،اگر مردم گوش نکردند،آنان را رها کرده و به سراغ دل های آماده می رود. «فَذَرْهُمْ»

۷-افکار و رفتار منحرفان،نباید حقّ جویان را دلسرد کند. «فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ»

۸-شریک پنداشتن برای خداوند،افترا به اوست. «فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ»

وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یَطْعَمُها إِلاّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا یَذْکُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهَا افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ بِما کانُوا یَفْتَرُونَ«۱۳۸»

و مشرکان(به پندار خویش)گفتند:اینها،دام ها و کشت هایی ممنوع است، کسی نخورد مگر آن(خادمین بتکده ها)که ما بخواهیم.و چهارپایانی است که(سوار شدن بر)پشت آنها حرام است و چهارپایانی که نام خدا را (هنگام ذبح)بر آن نمی برند(این احکام را)به دروغ به خدا نسبت می دادند. خداوند به زودی آنان را به کیفر آنچه به او افترا می بستند جزا خواهد داد.

نکته ها:

* «حِجْرٌ» به معنای منع است و«تحجیر»یعنی منطقه ای را سنگ چین کردن و مانع شدن از ورود دیگران برای تصاحب آن.«حِجر اسماعیل»نیز جایی است که با دیوار سنگی جدا شده است.عقل را هم«حِجر»گویند،چون انسان را از زشتی ها باز می دارد. «هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ»

* در دو آیه ی قبل،عقائد خرافی مشرکان درباره ی سهم خدا و بت ها از کشاورزی و چهارپایان مطرح بود.در این آیه چگونگی مصرف سهم بت ها بیان شده که احدی حقّ استفاده ندارد،مگر خادمان بت ها و بتکده ها.

* با توجّه به این آیه،مشرکان چهار انحراف داشتند:۱.ممنوع شمردن بعضی از چهارپایان.

۲.ممنوع شمردن بعضی از محصولات کشاورزی.۳.ممنوع کردن سواری برخی از چهارپایان. ۴.نبردن نام خدا به هنگام ذبح حیوانات.

* قرآن،هدف آفرینش چهار پایان را سوار شدن بر آنها و مصرف از گوشت آنها می داند:

«جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ»و تحریم بهره برداری از چهارپایان را،از بدعت های جاهلی می شمرد که در آیه ۱۰۳ سوره ی مائده نیز بیان شده است.

* اسلام،آیین جامعی است که حتّی انحراف در بهره گیری از حیوانات را هم تحمّل نمی کند.

وقتی قرآن،از بی مصرف ماندن حیوان وتحریم سوارشدن بر آن نکوهش می کند،به طریق اولی از بی مصرف ماندن انسان ها،منابع،سرمایه ها واستعدادها بیشتر نکوهش می کند.

پیام ها:

۱-احکام دین باید منسوب به خدا باشد،نه بر پایه ی گمان،خیال،قیاس و استحسان. قالُوا … بِزَعْمِهِمْ … اِفْتِراءً عَلَیْهِ

۲-مبارزه با خرافات،یکی از وظایف اصلی پیامبران است. «افْتِراءً عَلَیْهِ سَیَجْزِیهِمْ»

۳-تحریم حلال ها و تحلیل حرام ها،افترا بر خداست. هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ …

افْتِراءً

۴-بدعت گذاران،در انتظار کیفر قوانین موهوم خود باشند. «سَیَجْزِیهِمْ»

__________________________
تبعیض بی جا میان زن و مرد،عملی جاهلی و مطرود است

وَ قالُوا ما فِی بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَهٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزْواجِنا وَ إِنْ یَکُنْ مَیْتَهً فَهُمْ فِیهِ شُرَکاءُ سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ«۱۳۹»

و(از دیگر عقائد خرافی مشرکان،این بود که می)گفتند:آنچه در شکم این چهارپایان(نذر شده برای بت ها)است،(اگر زنده به دنیا آید)مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده به دنیا آید،پس همه(زن و مرد)در آن شریکند،خداوند به زودی آنان را به سزای این گونه توصیف های باطل کیفر خواهد داد.همانا او حکیمی داناست.

نکته ها:

* آشنایی با خرافات دوران جاهلیّت،انسان را با زحمات رسول خدا برای هدایت آنان آشنا ساخته،روح قدرشناسی را در انسان،زنده و شکوفا می کند.

پیام ها:

۱-تبعیض بی جا میان زن و مرد،عملی جاهلی و مطرود است. «خالِصَهٌ لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلی أَزْواجِنا»

۲-در جاهلیّت،تحقیر زن تا آن حد بود که در برخی موارد از حیوان سالم بهره ای نداشت و فقط در گوشت حیوان مرده شریک بود. «شُرَکاءُ»

۳-جزا و کیفر الهی،بر اساس علم و حکمت اوست. سَیَجْزِیهِمْ … حَکِیمٌ عَلِیمٌ

______________________________

با خرافات،با شدیدترین وجه مقابله وبرخورد کنیم

قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَ
هُمُ اللّهُ افْتِراءً عَلَی اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ«۱۴۰»

به یقین زیان کردند کسانی که فرزندان خود را سفیهانه و از روی جهل کشتند،و آنچه را خداوند روزی آنان ساخته بود با افترا بر خدا حرام کردند،آنان گمراه شدند و هدایت یافته نبودند.

نکته ها:

* ابن عباس از بزرگان صدر اسلام می گوید:هر که می خواهد میزان جهالت اقوام دوران جاهلی را بداند،همین آیات سوره ی انعام که بیانگر خرافات و اعتقادات بی اساس مشرکان است،را بخواند.

* جاهلان عرب،به گمان تقرّب به بت ها،یا به جهت حفظ آبرو،دختران خود را گاهی قربانی بت ها یا زنده به گور می کردند.

پیام ها:

۱-جهالت و سفاهت،عامل خسارت است.(خسارت هایی چون:از دست دادن فرزند،عاطفه و نعمت های حلال و کسب دوزخ و کیفر الهی). «قَدْ خَسِرَ»

۲-خسارت واقعی،فدا شدن انسان در راه باطل است.(چه قربانی بت شدن،چه فدای خیال و غیرت نابجا) «قَدْ خَسِرَ»

۳-تحریم نابجای حلال ها،افترا بر خداوند است. «وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِراءً»

۴-انجام هر کاری و تحریم هر چیزی،یا دلیل شرعی می خواهد یا عقلی. «بِغَیْرِ عِلْمٍ اِفْتِراءً عَلَی اللّهِ»

۵-با خرافات،با شدیدترین وجه مقابله وبرخورد کنیم. «قَدْ خَسِرَ ،سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ،

.. اِفْتِراءً،ضَلُّوا،ما کانُوا مُهْتَدِینَ»

_____________________

سیمای سوره اعراف
این سوره دویست و شش آیه دارد و از سوره های مکّی است.در این سوره از اصحاب اعراف و داستان اعراف(آیه ی ۴۶ و ۴۸)سخن به میان آمده،لذا به «اعراف»نامگذاری شده است.

این سوره سوّمین سوره ای است که با حروف مقطّعه آغاز می شود و اوّلین سوره از سوره های سجده دار قرآن است و در آیه ی آخر آن،سجده مستحبّ وارد شده است.

از میان یکصد و چهارده سوره ی قرآن،هشتاد و شش سوره در مکّه نازل شده است که معمولاً درباره ی اصول عقائد و مبارزه با شرک و توجّه دادن به مقام انسان و امثال آن بحث می کند.

در این سوره همچنین به ماجرای آدم علیه السلام با ابلیس،داستان حضرت نوح، هود،صالح،لوط،شعیب و موسی علیهم السلام،بیان اصول و مبانی دعوت پیامبر اسلام و شرح احوال قیامت،توبه و اصلاح خویشتن،موضوع عرش،میزان،عالم ذرّ و پیمان خداوند با انسان و بیان قرآن و عظمت آن و اعراف و اصحاب اعراف اشاره شده است.

____________________________

خودبرتربینی شیطان

قٰالَ مٰا مَنَعَکَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قٰالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ«۱۲»

(خداوند به ابلیس)فرمود:وقتی که من(به سجده)فرمانت دادم،چه چیز تورا از سجده کردن باز داشت؟(شیطان)گفت:من از او بهترم،مرا از آتش و او را از گِل آفریدی.

پیام ها:

۱-قبل از صدور حکم،محاکمه و بازپرسی لازم است. «قٰالَ مٰا مَنَعَکَ»

۲-شیطان،پایه گذار نافرمانی و گناه است. مٰا مَنَعَکَ … إِذْ أَمَرْتُکَ چون اوّلین نافرمانی توسّط او صورت گرفت.

۳-عقاب بدون بیان قبیح است و تا حکمی و مطلبی بیان نشده،بازخواست و مجازات نمی توان کرد. قٰالَ مٰا مَنَعَکَ … إِذْ أَمَرْتُکَ

۴-شیطان در برابر خدا ایستاد،نه در برابر حضرت آدم. «إِذْ أَمَرْتُکَ» چنانکه در آیه ی دیگر می خوانیم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ»

۵-شیطان نیز همچون انسان دارای تکلیف و اختیار است. مٰا مَنَعَکَ أَلاّٰ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قٰالَ …

۶-میزان،اطاعت امر خداست.سنّ و نژاد و سابقه و…هیچ کدام معیار نیست. إِذْ أَمَرْتُکَ قٰالَ أَنَا خَیْرٌ …

۷-در قضاوت،به مجرمان نیز فرصت اظهارنظر بدهیم. «قٰالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»

۸-نادیده گرفتن جنبه ی ملکوتی انسان و تنها چشم دوختن به جسم او که مرام و

مسلک مادّیون می باشد،شیطان صفتی است. «قٰالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»

۹-خودبرتربینی می تواند مخلوق را به جبهه گیری در مقابل خالق وادار کند. «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»

۱۰-قبول خالقیّت خدا به تنهایی کافی نیست،اطاعت و تسلیم هم لازم است.

خَلَقْتَنِی … خَلَقْتَهُ شیطان،خالقیّت خدا را پذیرفته بود،ولی از او اطاعت نکرد.

۱۱-نژادگرایی،از ارزشهای شیطانی است. «خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ»

۱۲-شیطان در برابر فرمان روشن و صریح خداوند،به سلیقه شخصی خود عمل کرد و به اصطلاح،اجتهاد در برابر نص نمود. إِذْ أَمَرْتُکَ قٰالَ … خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ …

۱۳-شیطان،از روش قیاس استفاده کرد که اساس علمی ندارد،بلکه بر مبنای گمان است. «خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»

قٰالَ فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرٰاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ«۱۶»

(شیطان)گفت:پس به خاطر آنکه مرا گمراه کردی! من هم برای(فریب دادن)آنان حتماً بر سر راه راست تو(به کمین)خواهم نشست.

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمٰانِهِمْ وَ عَنْ شَمٰائِلِهِمْ وَ لاٰ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شٰاکِرِینَ«۱۷»

سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان می تازم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.

نکته ها:

در حدیث می خوانیم:آن هنگام که شیطان سوگند خورد از چهار طرف در کمین انسان باشد تا او را منحرف یا متوقّف کند،فرشتگان از روی دلسوزی گفتند:پروردگارا! این انسان چگونه رها خواهد شد؟خداوند فرمود:«دو راه از بالای سر و پایین باز است و هرگاه دست به دعا بر دارد،یا صورت بر خاک نهد،گناهان هفتاد ساله اش را می بخشایم».

همین که حضرت آدم از تسلّط شیطان بر انسان آگاه شد،روبه درگاه خدا آورده و ناله زد.

خطاب رسید:«ناراحت نباش،زیرا من گناه را یکی و ثواب را ده برابر حساب می کنم و راه توبه هم باز است».

امام باقر علیه السلام فرمود:«ورود ابلیس از پیشِ رو بدین شکل است که امر آخرت را برای انسان ساده و سبک جلوه می دهد،و از پشت سر به این است که ثروت اندوزی و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقین می کند و از طرف راست با ایجاد شبهه،دین را متزلزل و تباه می سازد و از طرف چپ،لذّات و شهوات و منکرات را غالب می کند».

شیطان اگر بتواند،مانع ایمان انسان می شود و اگر نتواند،راه های نفاق و ارتداد را می گشاید و اگر موفّق نشود،با ایجاد شک و تردید و وسوسه،انسان را به گناه سوق می دهد تا از ایمان

عبادتش لذّت نبرد و کار خیر برایش سنگین و با کراهت جلوه کند.

در روایات متعدّدی،صراط مستقیم،به اهل بیت علیهم السلام و ولایت علی علیه السلام تعبیر شده است.

پیام ها:

۱-نافرمانی و گناه خود را به تقدیر و قضا و قدر الهی نسبت دادن،کاری شیطانی است. «قٰالَ فَبِمٰا أَغْوَیْتَنِی»

۲-ابلیس مهلت خواست تا انتقام بگیرد،نه آنکه توبه کند. أَنْظِرْنِی، لَأَقْعُدَنَّ …

۳-ابلیس به جای تشکّر از خداوند،گستاخی کرد. إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ،لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ …

۴-شیطان،انسان را موجودی منفعل و اغواپذیر می داند. لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ …

۵-شیطان،دشمن قسم خورده انسان است. لَأَقْعُدَنَّ …چنانکه در جای دیگر می گوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»

۶-ابلیس نیز اقرار دارد که راه مستقیم راه خداوند است. «صِرٰاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»

۷-شیوه های اغفال ابلیس،متعدّد و مختلف است. مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ …

۸-شیطان،هم صراط مستقیم را می شناسد، «صِرٰاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ» هم راه های وسوسه و هجوم و غلبه را، لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ …هم شاکران و ناسپاسان را. «وَ لاٰ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شٰاکِرِینَ»

۹-هدف وآرزوی شیطان،ناسپاسی انسان است. «وَ لاٰ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شٰاکِرِینَ» بنابراین پیروی از شیطان،ناسپاسی از خداست وانسان سپاسگزار،در راه مستقیم است.

_________________________________________

فَدَلاّٰهُمٰا بِغُرُورٍ فَلَمّٰا ذٰاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمٰا سَوْآتُهُمٰا وَ طَفِقٰا یَخْصِفٰانِ عَلَیْهِمٰا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَ نٰادٰاهُمٰا رَبُّهُمٰا أَ لَمْ أَنْهَکُمٰا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَ أَقُلْ لَکُمٰا إِنَّ الشَّیْطٰانَ لَکُمٰا عَدُوٌّ مُبِینٌ«۲۲»

پس شیطان آن دو را با فریب و حیله به سقوط(و پرتگاه گناه)کشاند،پس چون از آن درخت(نهی شده)چشیدند،زشتی برهنگی شان برای آنان آشکار شد و به(پوشاندن خویش با)چسباندن برگ درختان بهشت بر خود پرداختند و خداوند ندایشان داد:آیا شما را از آن درخت نهی نکردم و به شما نگفتم که شیطان برای شما دشمنی آشکار است؟!

پیام ها:

۱-زن و مرد،هر دو در تیررس وسوسه ی شیطانند. «فَدَلاّٰهُمٰا»

۲-حربه ی شیطان،فریب و غرور است. «بِغُرُورٍ»

۳-تمایل به وسوسه های شیطان،همچون دستیابی به طنابی سست و کوتاه و سقوط در چاه گناه است. «فَدَلاّٰهُمٰا»

۴-توجّه نکردن به فران ها و ارشادات الهی مهم است،چه کم باشد چه زیاد. «فَلَمّٰا ذٰاقَا» در ارتکاب گناه،کوچک و بزرگ مطرح نیست،مهم گستاخی انسان است.لذا گاهی گناه اندک نیز باعث رسوایی وسقوط انسان می شود.

۵-برهنگی،نوعی کیفر الهی است،(نه نشانه ی کمال و تمدّن). «فَلَمّٰا ذٰاقَا الشَّجَرَهَ

بَدَتْ لَهُمٰا سَوْآتُهُمٰا…»

۶-گاهی سقوط گام به گام است؛ابتدا ایجاد فکر انحرافی، «فَدَلاّٰهُمٰا بِغُرُورٍ» سپس انجام منهیّات و خوردن چیزهای ممنوع، «فَلَمّٰا ذٰاقَا الشَّجَرَهَ» و آنگاه سقوط و برهنگی. «بَدَتْ لَهُمٰا سَوْآتُهُمٰا»

۷-زشتی برهنگی و کرامت پوشش،جزو فطرت انسان است. «وَ طَفِقٰا یَخْصِفٰانِ»

۸-پوشش ارزش است،گرچه با ساده ترین وسیله باشد. «وَرَقِ الْجَنَّهِ»

۹-احکام و اوامر ونواهی و هشدارهای خداوند همواره در جهت رشد و تربیت انسان است. «نٰادٰاهُمٰا رَبُّهُمٰا أَ لَمْ أَنْهَکُمٰا»

۱۰-حضرت آدم و حوّا پس از خوردن از آن درخت ممنوعه،از جایگاه عالی خود دور شدند. «تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ» و نفرمود:«هٰذِهِ الشَّجَرَهَ»

۱۱-خداوند بدون اتمام حجّت،کسی را توبیخ نمی کند. أَ لَمْ أَنْهَکُمٰا … أَقُلْ لَکُمٰا

۱۲-در مسیر راه خدا،لازم است دشمنان را بشناسیم. «عَدُوٌّ مُبِینٌ»

۱۳-با آنکه دشمنی شیطان آشکار است؛امّا انسان از خطر و دشمنی او غافل می شود. «عَدُوٌّ مُبِینٌ»
______________________________________

عملکرد والدین در هبوط انسان

قٰالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتٰاعٌ إِلیٰ حِینٍ«۲۴»

(خداوند)فرمود:فرود آیید،بعضی از شما دشمن بعض دیگرید و تا مدّتی (معیّن)برای شما در زمین جایگاه و وسیله ی بهره گیری خواهد بود.

قٰالَ فِیهٰا تَحْیَوْنَ وَ فِیهٰا تَمُوتُونَ وَ مِنْهٰا تُخْرَجُونَ«۲۵» (او)فرمود:در این زمین زندگی می کنید و در آن می میرید و از آن(برای محاسبه ی روز قیامت،)بیرون آورده می شوید.

نکته ها:

مخاطبان جمله ی «اهْبِطُوا» ،یا آدم و حوّا و ابلیس هستند و یا آدم و حوّا و ذریّه آنها.البتّه در یک جا ابلیس به تنهایی مورد خطاب قرار گرفته است، «فَاهْبِطْ مِنْهٰا»و در جای دیگر آدم و حوّا، «قٰالَ اهْبِطٰا مِنْهٰا جَمِیعاً» که اگر جایگاه هبوط آنها یکی باشد،ممکن است «اهْبِطُوا» جمع بین آنها باشد.

مراد از«هبوط»،آمدن به زمین است،زیرا به دنبال آن می فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ»

گرچه خداوند توبه ی آدم و حوّا را پذیرفت، «فَتٰابَ عَلَیْهِ» ،ولی اثر وضعی گناه باقی است.اثر وضعی آن ترک اولیٰ و نافرمانی آدم و حوّا،خروج از آن جایگاه بهشتی و هبوط به زمین بود. «اهْبِطُوا»

پیام ها:

۱-از آثار وضعی خلاف و گناه نمی توان گریخت. «قٰالَ اهْبِطُوا»

۲-گاهی عملکرد والدین،در هبوط و سقوط نسل آنان هم اثر می گذارد. قٰالَ اهْبِطُوا …

۳-بهشت آدم و حوّا،مکانی غیر از زمین وبالاتر وبرتر از آن بود. «اهْبِطُوا»

۴-دنیا جایگاه تنازع و تزاحم و تضادّ است و انسان ها به خاطر تزاحم منافع و غرائز،با هم درگیر می شوند. «بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ»

۵-زندگی دنیوی و بهره وری از آن ابدی نیست. «إِلیٰ حِینٍ»

۶-انسان،پس از مرگ دوباره زنده خواهد شد. «مِنْهٰا تُخْرَجُونَ» آدم از این ناراحت و غمگین بود که پنداشت دیگر به بهشت و زندگی جاوید نخواهد رسید، خداوند فرمود:«پس از زندگی دنیا می تواند به بهشت جاوید برسد».

۷-مدّت ونهایت زندگی دنیوی برای بشر معلوم نیست.( «حِینٍ» نکره آمده است)

________________________________________

نازل کردن لباس برای انسان/نظرات قران درباره برهنگی

یٰا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنٰا عَلَیْکُمْ لِبٰاساً یُوٰارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِبٰاسُ التَّقْویٰ ذٰلِکَ خَیْرٌ ذٰلِکَ مِنْ آیٰاتِ اللّٰهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ«۲۶»

ای فرزندان آدم! همانا بر شما لباسی فروفرستادیم تا هم زشتی(برهنگی) شما را بپوشاند و هم زیوری باشد،و(لی)لباس تقوا همانا بهتر است.آن، از نشانه های خداست،باشد که آنان پند گیرند(و متذکّر شوند).

نکته ها:

پس از نقل داستان حضرت آدم،خداوند در این سوره چهار بار(در این آیه و آیات ۲۷،۳۱ و ۳۵)،فرزندان آدم و نسل بشر را خطاب قرار داده و به اموری همچون:حفظ لباس تقوا، فریب شیطان را نخوردن،در خوراکی ها و آشامیدنی ها و تجمّلات اسراف نکردن و پذیرفتن دعوت انبیا،سفارش کرده است.

«ریش»،به معنای پر پرندگان است که برای آنها،هم پوشش است و هم وسیله ی زیبایی، همچنین به لباسی که برای انسان نوعی زینت به حساب آید،ریش گفته می شود.

همه ی نعمت ها به دست خداوند است و از خزینه ی غیب الهی سرازیر می شود،چنانکه خداوند می فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّٰ عِنْدَنٰا خَزٰائِنُهُ وَ مٰا نُنَزِّلُهُ إِلاّٰ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» هیچ چیز نیست،جز آنکه گنجینه های آن نزد ماست و جز به اندازه ی معلوم،فرو نمی فرستیم.و می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ»، وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعٰامِ … .

پس مراد از نزولِ لباس از سوی خداوند،آفرینش و قرار دادن آن در اختیار انسان است.

«أَنْزَلْنٰا عَلَیْکُمْ لِبٰاساً»

مراد از «لِبٰاسُ التَّقْویٰ» ،لباسی است که بر اساس تقوا،تواضع،پاکی و پاکدامنی باشد و به هر یک از خشیت،طاعت،عفّت،حیا و عمل صالح نیز تعبیر شده است.

پیام ها:

۱-توجّه به نعمت های الهی،عامل عشق به خدا ودوری از غفلت است. قَدْ أَنْزَلْنٰا عَلَیْکُمْ … لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

۲-لباس،زمانی نعمت الهی است که بدن را بپوشاند. «یُوٰارِی سَوْآتِکُمْ»

۳-گرچه در تهیّه ی لباس،علاوه بر عوامل طبیعی انسان ها نیز تلاش می کنند،ولی همه ی اینها به دست خداست. «أَنْزَلْنٰا عَلَیْکُمْ لِبٰاساً»

۴-پوشش وپوشاندن کار خداست، «أَنْزَلْنٰا عَلَیْکُمْ لِبٰاساً یُوٰارِی» ،ولی برهنگی و برهنه کردن کار شیطان است. فَوَسْوَسَ … لِیُبْدِیَ لَهُمٰا مٰا وُورِیَ عَنْهُمٰا مِنْ سَوْآتِهِمٰا

۵-لباس،نعمت الهی است، «لِبٰاساً یُوٰارِی» و برهنگی و خلع لباس،کیفر گناه.

«فَلَمّٰا ذٰاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمٰا سَوْآتُهُمٰا»

۶-پوشش و آراستگی با پوشاک و لباس های زیبا،مطلوب و محبوب خداوند است. قَدْ أَنْزَلْنٰا عَلَیْکُمْ لِبٰاساً … وَ رِیشاً آراستن و زینت و بهره بردن از لباس های زیبا تا آنجا که به اسراف کشیده نشود،مانعی ندارد.

۷-معنویّت در کنار مادّیت،تقوا در کنار زینت لازم است. «رِیشاً وَ لِبٰاسُ التَّقْویٰ» ،و گرنه لباس می تواند وسیله ی:اسراف،تکبّر،فساد،خودنمایی،مدپرستی، شهوترانی،فخرفروشی و امثال آن شود.

۸-آن گونه که در لباس مادی،پوشش عیوب،حفاظت از سرما و گرما و زیبایی مطرح است،تقوا هم عامل پوشش عیوب است،هم نگهدارنده از گناه و هم مایه ی زیبایی معنوی انسان می باشد. «لِبٰاسُ التَّقْویٰ»

۹-از خاک،پنبه می روید،از حیوان،پشم تولید می شود و از آب دهان کرم، ابریشم،اینها همه از آیات الهی است که می تواند مایه ی تذکّر و بیداری انسان باشد. «ذٰلِکَ مِنْ آیٰاتِ اللّٰهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»
_____________________________________

یٰا بَنِی آدَمَ لاٰ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطٰانُ کَمٰا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمٰا لِبٰاسَهُمٰا لِیُرِیَهُمٰا سَوْآتِهِمٰا إِنَّهُ یَرٰاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاٰ تَرَوْنَهُمْ إِنّٰا جَعَلْنَا الشَّیٰاطِینَ أَوْلِیٰاءَ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ«۲۷»

ای فرزندان آدم! مبادا شیطان فریبتان دهد،آنگونه که پدر و مادرِ(نخستین)شما را از بهشت بیرون کرد،(با وسوسه ی خوردن از آن درخت)لباس را از تن آن دو برکند تا عورت هایشان را بر آنان آشکار سازد.همانا شیطان و گروهش شما را از آنجا که شما آنها را نمی بینید می بینند.ما شیاطین را دوستان و سرپرستان کسانی که ایمان نمی آورند قرار دادیم.

نکته ها:

آیه ی قبل،از لباس به عنوان نعمت یاد کرد،اینجا هشدار می دهد که مواظب باشید شیطان این لباس و نعمت را از شما نگیرد.

شیطان گرچه اهل ایمان را نیز وسوسه می کند و به لغزش می اندازد،ولی نمی تواند ولایت و سلطه ای کامل بر آنها پیدا نماید، «وَ مٰا کٰانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطٰانٍ» زیرا مؤمن،با توبه و پناه بردن به خدا نجات می یابد.آری،شیطان تنها بر کافران سلطه دارد.

از این که ما شیطان را نمی بینیم گمان نکنیم که او هم ما را نمی بیند،بلکه او در هر مکان که زمینه ی گناه فراهم باشد حاضر است و بدنبال فتنه و فریب می باشد.

پیام ها:

۱-از تاریخ و سرنوشت دیگران عبرت بگیریم. «کَمٰا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ»

۲-خود را بیمه شده و به دور از انحراف ندانیم،حضرت آدم که مسجود فرشتگان بود،با فریب شیطان از جایگاه خود دور شد. أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ …

۳-برهنگی وکشف حجاب،عامل خروج از جایگاه قرب الهی است. «فَاخْرُجْ

أَبَوَیْکُمْ … یَنْزِعُ عَنْهُمٰا لِبٰاسَهُمٰا»

۴-هرگونه برنامه و تبلیغاتی که به برهنگی بیانجامد،شیطانی است. لاٰ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطٰانُ … یَنْزِعُ عَنْهُمٰا لِبٰاسَهُمٰا

۵-هدف شیطان،برهنگی زن و مرد در برابر یکدیگر است. «لِیُرِیَهُمٰا سَوْآتِهِمٰا»

۶-شیطان تنها نیست،بلکه گروه و ایادی دارد. «إِنَّهُ یَرٰاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ» چنانکه در جای دیگر می خوانیم: «وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ»

۷-چون شیطان را نمی بینیم،از او غافل نباشیم و همیشه آماده باشیم. لاٰ یَفْتِنَنَّکُمُ … لاٰ تَرَوْنَهُمْ زیرا فریبندگی شیطان به خاطر ناپیدایی اوست.

۸-برهنگی،نشانه ی عدم ایمان و سلطه ی شیطان است. یَنْزِعُ عَنْهُمٰا لِبٰاسَهُمٰا … أَوْلِیٰاءَ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ

۹-سلطه ی شیطان،به خاطر اعمال خود انسان است. «أَوْلِیٰاءَ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ»

۱۰-سنّت خداوند آن است که شیطان بر کافران و منکران حاکم شود. «إِنّٰا جَعَلْنَا الشَّیٰاطِینَ أَوْلِیٰاءَ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ»

۱۱-ایمان به خداوند،مانع ولایت و حاکمیّت شیطان بر انسان می شود. «أَوْلِیٰاءَ لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ»

________________________________________

یٰا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاٰ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ«۳۱»

ای فرزندان آدم! نزد هر مسجد(به هنگام نماز،لباس و)زینت های خود را برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید،همانا خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.

نکته ها:

شاید بتوان گفت:آنچه در قرآن با خطابِ «یٰا بَنِی آدَمَ» بیان می شود،مربوط به تمام انسان ها و همه ی ادیان و از مشترکات آنان است.

قرآن به مال و فرزند،«زینت»گفته است، «الْمٰالُ وَ الْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا» بنابراین ممکن است آیه بیانگر این باشد که مال و فرزند خود را هنگام رفتن به مسجد همراه داشته باشید،تا با مال،به حل مشکلات اقتصادی مسلمانان بپردازید و با حضور فرزند در مساجد و جماعات،مشکلات تربیتی نسل آینده را حل کنید.

در روایات،امام جماعتِ عادل،آراستگی ظاهر،عطر زدن ولباس زیبا پوشیدن به هنگام نماز،بلند کردن دستان به هنگام رکوع و سجود،شرکت در نماز عید و نماز جمعه،از جمله مصادیق زینت شمرده شده اند. امام مجتبی علیه السلام به هنگام نماز و حضور در مسجد،بهترین لباس خود را می پوشید و می فرمود:«انّ اللّه جمیل یحبّ الجمال فاتجمّل لربّی»،خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، و من لباس زیبای خود را برای پروردگارم می پوشم و آنگاه این آیه را تلاوت می فرمودند.

خداوند زیبایی و زینت را دوست دارد و گرنه به آن امر نمی فرمود، «خُذُوا زِینَتَکُمْ» چنانکه اسلام،آیین فطری است و انسان نیز فطرتاً از زینت لذّت می برد.

با زینت به مسجد رفتن،احترامی است به بندگان خدا،به عبادت خدا و همچنین سبب ایجاد جاذبه و ترغیب عملی دیگران است.

پیام ها:

۱-مسجد که پایگاه مسلمانان است،باید آراسته،زیبا و با جاذبه باشد. «خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»

۲-بهترین وزیباترین لباس،برای بهترین مکان است.«خذوا زینتکم عندکلّ مسجد»

۳-اسلام،هم به باطن نماز توجّه دارد، «فِی صَلاٰتِهِمْ خٰاشِعُونَ»،هم به ظاهر آن.

«زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ» آری،در اسلام،ظاهر و باطن،دنیا و آخرت بهم آمیخته است.

۴-زینت،اگر چه در نماز فردی هم ارزش است؛اما در اجتماع و مسجد،حساب ویژه ای دارد. «عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»

۵-اوّل نماز،آنگاه غذا. «عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا» اوّل توجّه به روح و معنویّت،آنگاه توجّه به جسم.

۶-صرفه جویی،محبوب خداوند است و بهره گیری از زینت و غذا باید دور از اسراف باشد. «وَ لاٰ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاٰ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ»

________________________________
نظر دین درباره زینت کردن

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللّٰهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبٰادِهِ وَ الطَّیِّبٰاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا خٰالِصَهً یَوْمَ الْقِیٰامَهِ کَذٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیٰاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ«۳۲»

بگو:چه کسی زینت هایی را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (همچنین)رزقهای پاکیزه ودلپسند را بر خود حرام کرده است؟بگو:این (نعمت ها)در زندگی دنیا برای مؤمنان است،(اگر چه کافران هم بهره مندند،)در حالی که روز قیامت مخصوص(مؤمنان)است.ما این گونه آیات خود را برای گروهی که می دانند به تفصیل بیان می نمائیم.

نکته ها:

این آیه،زینت را برای انسان حلال می شمرد.قرآن،یکی از نعمت های خداوند را،زینت آسمان ها به ستارگان جهت تماشای تماشاگران می داند، «زَیَّنّٰاهٰا لِلنّٰاظِرِینَ» امّا باید علاقه ی به زینت،انسان را به هلاکت نکشد و بهره گیری از آن کنترل شده باشد،لذا قرآن نشان دادن زینت زنان را جز برای شوهرانشان و مَحرم های آنان،حرام می داند. «لاٰ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّٰ لِبُعُولَتِهِنَّ»

____________________________
اعراف چه کسانی هستند؟

وَ بَیْنَهُمٰا حِجٰابٌ وَ عَلَی الْأَعْرٰافِ رِجٰالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمٰاهُمْ وَ نٰادَوْا أَصْحٰابَ الْجَنَّهِ أَنْ سَلاٰمٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوهٰا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ«۴۶»

و میان آن دو(بهشتیان و دوزخیان)حجابی است و بر اعراف،(بلندی میان دوزخ و بهشت)مردانی هستند(از اولیای خدا)که همه(اهل بهشت و جهنّم)را از سیمایشان می شناسند و بهشتیان را که هنوز به بهشت وارد نشده اند،ولی امیدوارند،ندا می دهند که سلام بر شما باد.

شاید بتوان گفت که صاحب و محور اصلی اعراف،اولیای خدایند و افراد ضعیف،در حاشیه قرار دارند.نیکوکاران به بهشت می روند ومجرمان به دوزخ،افراد متوسّط وضعیف در اعراف گرفتار و منتظر سرنوشت می مانند،ولی اولیای خدا که بر اعراف قرار دارند،به کمک آنان برخاسته و شفاعت می کنند.این بیان از جمع نظریات مفسّران و روایات استفاده می شود.

در روایات می خوانیم که اصحاب اعراف شهدایی هستند که نواقصی در پرونده آنان است، یا افرادی هستند که خوبی ها و بدی های آنان یکسان است،اگر خداوند آنان را به دوزخ ببرد به خاطر گناهانشان است و اگر به بهشت ببرد از رحمت اوست.

پیام ها:

۱-رفتار و خصلت های دنیوی،سیمای انسان را به گونه ای می کند که در قیامت

دیگران با نگاه او را می شناسند. «یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیمٰاهُمْ» البتّه شناسایی به این شکل،در دنیا نیز ممکن است،چنانکه خداوند در باره ی منافقان به پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «وَ لَوْ نَشٰاءُ لَأَرَیْنٰاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیمٰاهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ»

۲-برای ورود به بهشت،لطف و عنایت الهی لازم است. أَصْحٰابَ الْجَنَّهِ … هُمْ یَطْمَعُونَ

وَ إِذٰا صُرِفَتْ أَبْصٰارُهُمْ تِلْقٰاءَ أَصْحٰابِ النّٰارِ قٰالُوا رَبَّنٰا لاٰ تَجْعَلْنٰا مَعَ الْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ«۴۷»

و هرگاه چشمان آنان(اهل اعراف که هنوز به بهشت نرفته اند)ناخواسته به سوی دوزخیان گردانده شود گویند:پروردگارا! ما را همراه ظالمان قرار مده.

نکته ها:

اعرافیان به اهل بهشت نگاه می کنند و آنان را می شناسند و سلام می کنند؛امّا به اهل دوزخ نگاه نمی کنند،بلکه چشمشان ناخواسته به آنان می افتد. «صُرِفَتْ أَبْصٰارُهُمْ»

اصحاب اعراف،در دعایشان نمی گویند:«ما را اهل آتش قرار مده،بلکه می گویند:ما را همنشین ظالمان مگردان.گویا مجالست با ستمگر،بدتر از آتش دوزخ است».

وَ نٰادیٰ أَصْحٰابُ الْأَعْرٰافِ رِجٰالاً یَعْرِفُونَهُمْ بِسِیمٰاهُمْ قٰالُوا مٰا أَغْنیٰ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ وَ مٰا کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ«۴۸»

و اصحاب اعراف،(اولیای خدا که میان بهشت و جهنّم بر جایگاه بلندی مستقرّند)مردانی(از اهل دوزخ)را که به سیمایشان می شناسند،ندا می دهند و می گویند:جمعیّت و جمع آوری شما(از مال،مقام،همسر و فرزند)و آنچه همواره بدان تکبّر می کردید،به حال شما سودی نداشت.

پیام ها:

۱-در قیامت علاوه بر عذاب الهی،سرزنش هایی هم از انسان ها نصیب دوزخیان می شود. قٰالُوا مٰا أَغْنیٰ عَنْکُمْ …

۲-مال،قدرت،دوستان و طرفداران،عامل نجات نیستند. «مٰا أَغْنیٰ عَنْکُمْ جَمْعُکُمْ» خود انسان نیز در قیامت به این حقیقت اعتراف می کند. «مٰا أَغْنیٰ عَنِّی مٰالِیَهْ»

_____________________________-

از نشانه های کافران

اَلَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیٰاهُ الدُّنْیٰا فَالْیَوْمَ نَنْسٰاهُمْ کَمٰا نَسُوا لِقٰاءَ یَوْمِهِمْ هٰذٰا وَ مٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یَجْحَدُونَ«۵۱»

کسانی که(در دنیا)دین خویش را به بازی و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیوی مغرورشان ساخت،پس همان گونه که آنان دیدار این روزشان را فراموش کرده و آیات ما را انکار می کردند،(ما نیز)امروز آنان را به فراموشی می سپاریم.

نکته ها:

«لهو»،به معنای غفلت انسان از کارهای اساسی است و«لعب»آن است که انسان هدفی خیالی و غیر واقعی داشته باشد.

امام رضا علیه السلام فرمود: «نَنْسٰاهُمْ» یعنی آنان را ترک می کنیم،چون آنان قیامت و آمادگی برای آن روز را رها کرده بودند،ما نیز در آن روز آنان را به حال خود رها می کنیم».

پیام ها:

۱-مسخره کردن دین،مغرور شدن به دنیا،فراموشی آخرت و انکار آیات الهی، همه از نشانه های کافران است. «الْکٰافِرِینَ اَلَّذِینَ اتَّخَذُوا»

۲-کفّار،احکام دین را که جدّی است به بازی می گیرند. «دِینَهُمْ لَهْواً» و در عوض

دنیا که بازیچه ای بیش نیست را جدّی گرفتند.

۳-تحقیر دین،ذلّت آخرت را به همراه دارد.کسانی که دین را به بازی می گیرند، در قیامت التماس می کنند. «أَفِیضُوا عَلَیْنٰا -دِینَهُمْ لَهْواً»

۴-زندگی دنیوی فریبنده است. «غَرَّتْهُمُ الْحَیٰاهُ الدُّنْیٰا»

۵-فریفتگی به دنیا،زمینه ی بازی گرفتن دین است. لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ …

۶-کیفر الهی با اعمال ما تناسب دارد. «نَنْسٰاهُمْ کَمٰا نَسُوا»

۷-انکار مستمرّ آیات الهی،موجب محرومیّت از بهشت و مواهب آن است. «مٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یَجْحَدُونَ»

۸-فراموش کردن خداوند در دنیا،سبب فراموش شدن انسان در قیامت می شود.

«نَنْسٰاهُمْ کَمٰا نَسُوا» چنانکه در جای دیگر یاد خداوند را مایه ی یاد او از انسان می داند. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»

۹-انکارمستمرّ وبدون توبه،رمز بدبختی وهلاکت انسان است. کٰانُوا … یَجْحَدُونَ

وَ لَقَدْ جِئْنٰاهُمْ بِکِتٰابٍ فَصَّلْنٰاهُ عَلیٰ عِلْمٍ هُدیً وَ رَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«۵۲»

و حال آنکه در حقیقت ما برایشان کتابی آوردیم که آن را بر اساس علم (آگاهانه)،تفصیل دادیم تا هدایت و رحمتی برای اهل ایمان باشد.

_______________________________
قوم نوح وتکذیب آیات الهی

فَکَذَّبُوهُ فَأَنْجَیْنٰاهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا إِنَّهُمْ کٰانُوا قَوْماً عَمِینَ«۶۴»

سرانجام او(نوح)را تکذیب کردند.پس او و کسانی را که در کشتی با او بودند،نجات دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم.زیرا آنان گروهی کوردل بودند.

پیام ها:

۱-ایمان،سبب نجات وتکذیب،سبب هلاکت است. أَنْجَیْنَا … أَغْرَقْنَا

۲-حوادث و عوامل طبیعی و تحوّلات تاریخی،به دست خداوند است و بر اساس افکار و اعمال و اخلاق مردم صورت می گیرد. أَنْجَیْنَا … أَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا

۳-کوردلی،عامل اصلی تکذیب دعوت انبیاست. «عَمِینَ» بنابراین ایمان و پیروی از انبیا،نشانه ی بصیرت است.
_____________________________
هلاکت قوم عاد / وتقلید جاهل از جاهل

قٰالُوا أَ جِئْتَنٰا لِنَعْبُدَ اللّٰهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ مٰا کٰانَ یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّٰادِقِینَ«۷۰»

(قوم عاد به حضرت هود)گفتند:آیا به سوی ما آمده ای تا فقط خدا را به بپرستیم و آنچه را پدران ما می پرستیدند رها کنیم؟اگر از راستگویانی، پس آنچه(از عذاب الهی)به ما وعده می دهی بر ما بیاور.

پیام ها:

۱-تعصّب به جای منطق،محکوم است و تقلید جاهل از جاهل و تبعیّت به دلیل رابطه ی خویشاوندی مردود است. «یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا»

۲-حفظ رسوم و سنّت های نیاکان،همه جا ارزشمند نیست. «یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا»

۳-تعصّب و تقلید بی جا،مانع شناخت حقیقت است و انسان را به عناد می کشد.

«فَأْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا»

۴-گاهی عادت بر فطرت پیروز می شود،مثل غلبه ی عادت بت پرستی نیاکان بر فطرت حقّ طلبی نسل جدید. «نَذَرَ مٰا کٰانَ یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا»

۵-انبیا،در برخورد با خرافات و انحرافات،سنّت شکن بوده اند. «وَ نَذَرَ مٰا کٰانَ یَعْبُدُ آبٰاؤُنٰا

فَأَنْجَیْنٰاهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنّٰا وَ قَطَعْنٰا دٰابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیٰاتِنٰا وَ مٰا کٰانُوا مُؤْمِنِینَ«۷۲»

پس هود و همراهان(فکری و عملی)او را به رحمتی از خود نجات دادیم،و کسانی که آیات مارا دروغ شمردند و مؤمن نبودند،ریشه کن کردیم.

نکته ها:

«دٰابِرَ» ،به معنای آخر و پایان چیزی است و «فَقُطِعَ دٰابِرُ» ،یعنی ریشه کن کردن و تا آخرین نفر را هلاک کردن.

هلاکت قوم عاد،با طوفانی عقیم کننده،شکننده،پر سر و صدا،سرد و مسموم بود که خداوند به مدّت هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان مسلّط کرد.طوفان چنان آنها را قلع و قمع کرد که همه ی آنان همچون شاخه های پایین درختان خرما بر زمین افتادند. «فَتَرَی الْقَوْمَ فِیهٰا صَرْعیٰ کَأَنَّهُمْ أَعْجٰازُ نَخْلٍ خٰاوِیَهٍ»

پیام ها:

۱-تنها انبیا و پیروان آنان،مشمول رحمت ویژه و نجات بخشی الهی اند. «فَأَنْجَیْنٰاهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنّٰا»

۲-از تاریخ،عبرت بگیریم. «قَطَعْنٰا دٰابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا»

۳-آنجا که هیچ گونه امیدی به ایمان آوردن مردم نیست،هلاکت،اساسی و ریشه ای است. وَ قَطَعْنٰا دٰابِرَ … مٰا کٰانُوا مُؤْمِنِینَ

____________________________-
قوم ثمود / بی احترامی به مقدسات

وَ إِلیٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً قٰالَ یٰا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ قَدْ جٰاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ هٰذِهِ نٰاقَهُ اللّٰهِ لَکُمْ آیَهً فَذَرُوهٰا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللّٰهِ وَ لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ«۷۳»

و به سوی قوم ثمود،برادرشان صالح را(فرستادیم.او نیز مثل حضرت نوح و هود در دعوت مردم به توحید)گفت:ای قوم من!(تنها)خدا را بپرستید،برای شما معبودی جز او نیست.همانا از طرف پروردگارتان معجزه و دلیلی آشکار برای شما آمده است.این شتر ماده(از جانب) خداوند برای شما آیه ونشانه است،(مزاحم آن نشوید و)بگذارید در زمین خدا بچرد،و گزندی به آن نرسانید که عذابی دردناک شمارا خواهد گرفت.

نکته ها:

در قرآن،هفت مرتبه از ناقه و بیست و شش بار از قوم ثمود نام برده شده است.ماجرای قوم ثمود در سوره های شعرا،قمر،شمس و هود آمده است.

معجزه با کارهای خارق العاده و عجیب بشری تفاوت های زیادی دارد،از جمله:

الف:معجزه،نیاز به تمرین،تحصیل و تجربه ندارد،ولی کارهای خارق العاده دیگر،نیاز به تمرین،تلقین و تحصیل دارد.

ب:معجزه از اشخاص خوش سابقه و معصوم صادر می شود،ولی کارهای نادر و خارق العاده دیگر،از افراد نااهل نیز ممکن است صادر شود.

ج:هدف از معجزه،اتمام حجّت و ارشاد و هدایت مردم است،ولی هدف دیگران خودنمایی، شهرت،کسب مال و ایجاد سرگرمی است.

د:کار پیامبران در معجزه،لزوماً همراه با تحدّی و مبارزطلبی و ادّعای عجز دیگران است، امّا در کار نوابغ و مخترعان و مرتاضان این علائم و نشانه ها لزومی ندارد.

در حدیث می خوانیم:شتری را که قوم ثمود تقاضا کردند،شتر قرمز پر کرک حامله و بسیار بزرگ بود. البتّه نوع تقاضای مردم از انبیا،گاهی مربوط به شرایط فکری و زمینه ی اجتماعی و اقتصادی مردم در آن زمان بوده است،شاید اگر امروز نیز پیامبری ظهور می کرد، درخواست خروج هواپیما از دل کوه را از او می کردند.

به هر حال این شتر امتیازات منحصر به فردی داشت که ناقهاللّه نامیده شد،بدون تماس با شتری دیگر،حامله از دل کوه بیرون آمد و پس از خروج وضع حمل کرد و یک روز در میان، تمام آبِ شهر را می خورد و در عوض در آن روز به همه ی آنان شیر می داد،و این اعجاز الهی بود که مانند آن را نمی توانستند بیاورند و اتمام حجّتی بود که سوءقصد به آن،عذاب خدا را در پی داشت.

پیام ها:

۱-رسالت حضرت صالح،محدود به قوم ثمود بوده است. «إِلیٰ ثَمُودَ أَخٰاهُمْ صٰالِحاً»

۲-انبیا با مردم همچون برادرند. «أَخٰاهُمْ»

۳-در تبلیغ و تربیت،از عواطف نیز استفاده کنیم. «یٰا قَوْمِ»

۴-ایمان به خدا،سابقه ای به درازای تاریخ دارد. «اعْبُدُوا اللّٰهَ» امر به عبادت خداوند،نشان ایمان و شناخت مردم است.

۵-یکتاپرستی،محور دعوت پیامبران است. «اعْبُدُوا اللّٰهَ»

۶-جهت گیری در عمل،بر اساس عقیده و تفکّر است، «اعْبُدُوا اللّٰهَ» زیرا «مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ»

۷-اهداف تمام پیامبران الهی یکسان است.جمله ی «اعْبُدُوا اللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ» را تمام انبیا بیان کرده اند.

۸-ارائه دلیل و معجزه از طرف انبیا،در مسیر تربیت مردم و از شئون ربوبیّت خداوند است. «بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ» البتّه معجزات گاهی طبق درخواست مردم بوده است،مثل شق القمر و ناقه ی صالح.

۹-عنایت و لطف ویژه ی الهی به هرچه تعلّق گیرد،قداست می یابد. «نٰاقَهُ اللّٰهِ»

۱۰-کیفر بی احترامی به مقدّسات و از بین بردن آنها،عذاب الهی است. «لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ»

فَعَقَرُوا النّٰاقَهَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قٰالُوا یٰا صٰالِحُ ائْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ«۷۷»

پس(مستکبران)ناقه را پی کرده(و کشتند)و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند وگفتند:ای صالح! اگر از فرستادگان خدایی،پس عذابی را که وعده می دهی برای ما بیاور.

نکته ها:

«عقر»،به معنای پی کردن است،یعنی قطع کردن عصب و رگ محکم و مخصوص پشت پای اسب و شتر که عامل عمده ی حرکت آنهاست و با قطع آن،حیوان به زمین می افتد و از راه رفتن باز می ماند.

در سوره ی قمر،کلمه ی«عقر»مفرد آمده که بیانگر این است که قاتل ناقه یک نفر بوده است؛امّا در اینجا(و سوره های شمس و شعراء و هود،)به صورت جمع آمده است،«عقروا» که نسبت پی کردن به تمام قوم داده شده است.این به خاطر سکوت و رضایت آنان بود و شریک جرم محسوب شده اند.چنانکه حضرت علی علیه السلام نیز می فرماید:سرنوشت مردم در گرو رضایت و دشمنی آنان است،همان گونه که ناقه ی صالح را یک نفر پی کرد؛امّا چون بقیه ی مردم نیز به آن عمل راضی بودند،در گناه او شریک شدند و همگی عذاب دیدند.

پیام ها:

۱-کفر،زمینه ی تجاوز است. کٰافِرُونَ فَعَقَرُوا …

۲-سکوت و رضایت بر گناه،شرکت در گناه محسوب می شود.«عقروا»با اینکه قاتل یک نفر بود.

۳-نافرمانی و تجاوز از دستور،مهم تر از کشتن شتر است. «وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ»

۴-دستورات الهی برخاسته از ربوبیّت اوست. «أَمْرِ رَبِّهِمْ»

۵-تکبّر،زمینه ساز جسارت و گستاخی است. «ائْتِنٰا بِمٰا تَعِدُنٰا»

فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دٰارِهِمْ جٰاثِمِینَ«۷۸»

ناگاه زمین لرزه شدید آنان را فراگرفت،پس شب را به صبح آوردند،در حالی که در خانه هایشان به رو افتادند(و مردند).

پیام ها:

۱-قهر خدا ناگهانی است،به هوش باشیم. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ»

۲-چه بسا زمین لرزه ها و حوادث طبیعی که عذاب الهی است. «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ»

۳-وعده های انبیا،عملی می شود،پس هشدارهایشان را جدّی بگیریم.(در آیات قبل تهدید بود: «لاٰ تَمَسُّوهٰا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ» و این رجفه،همان تحقّق وعید و عذاب الیم است). «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ»

فَتَوَلّٰی عَنْهُمْ وَ قٰالَ یٰا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسٰالَهَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لٰکِنْ لاٰ تُحِبُّونَ النّٰاصِحِینَ«۷۹»
________________________________

قوم لوط /قباحت هم جنس بازی

وَ لُوطاً إِذْ قٰالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفٰاحِشَهَ مٰا سَبَقَکُمْ بِهٰا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعٰالَمِینَ«۸۰»

و(به خاطر آور)لوط را(که برای هدایت مردم فرستادیم)آنگاه که به قوم خود گفت:آیا آن کار زشت را انجام می دهید که هیچ یک از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟

إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجٰالَ شَهْوَهً مِنْ دُونِ النِّسٰاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ«۸۱»

همانا شما به جای زنان،برای شهوت سراغ مردان می روید،بلکه شما قومی اسراف کارید.

پیام ها:

۱-همجنس بازی و لواط،از گناهان کبیره و عملی بسیار زشت است. «الْفٰاحِشَهَ»

۲-بت پرستان،اگر بهانه ی بت پرستی نیاکان را داشتند،پیروان فحشا،این بهانه را هم نداشته و ابتکار جنایت و گناه از خودشان بود. «مٰا سَبَقَکُمْ بِهٰا»

۳-ابداع کنندگان اعمال زشت،مرتکب گناهی بزرگتر و مستحقّ ملامتی بیشتر می باشند. «مٰا سَبَقَکُمْ بِهٰا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعٰالَمِینَ»

۴-کسی که راه طبیعی و فطری را کنار بگذارد،مسرف است.«مسرفون»ارضای شهوت از غیر راه طبیعی،اسراف است.

۵-لواط،تجاوز به حقوق زنان در جامعه است. «دُونِ النِّسٰاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»

فَأَنْجَیْنٰاهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کٰانَتْ مِنَ الْغٰابِرِینَ«۸۳»

پس ما لوط و خاندان او را به جز همسرش،که از بازماندگان(در عذاب) بود،نجات دادیم.

پیام ها:

۱-انسان آزاد است و خودش راه خود را انتخاب می کند.(همسر پیامبر با آنکه در خانه ی وحی تغذیه می شود،ممکن است راه کفر را برگزیند،چنانکه همسر فرعون راه توحید را برگزید). «إِلاَّ امْرَأَتَهُ» بنابراین همه جا تفکّر و اخلاق و تصمیم،وابسته به اقتصاد و تحت پوشش بودن این و آن نیست.

۲-در اسلام،عامل نجات انسان رابطه ی مکتبی است،نه خویشاوندی. «إِلاَّ

اِمْرَأَتَهُ» پس سرنوشت هرکس در گرو عمل خود اوست.

۳-حسابِ بستگانِ رهبران الهی را از حساب خودشان جدا کنیم. «إِلاَّ امْرَأَتَهُ»

۴-در اسلام،زن همانند مرد موجودی مستقلّ است. «إِلاَّ امْرَأَتَهُ» و از طرفی نباید موقعیّت و قداست کسی موجب توجیه خلافکاری های بستگان او شود.

______________________
قوم شعیب /گرایش گروهی از مردم به کفر،ما را متزلزل نکند / کالاهای مردم را کم نگذارید /کم ارزش جلوه دادن اجناس مردم حرام است

وَ إِلیٰ مَدْیَنَ أَخٰاهُمْ شُعَیْباً قٰالَ یٰا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ قَدْ جٰاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزٰانَ وَ لاٰ تَبْخَسُوا النّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ وَ لاٰ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاٰحِهٰا ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«۸۵»

و به سوی(مردم)مَدیَن،برادرشان شعیب را(فرستادیم.آن حضرت) گفت:ای قوم من!(تنها)خدا را بپرستید،جز او خدایی برای شما نیست.

همانا از طرف پروردگارتان(معجزه و)دلیلی روشن برایتان آمده است.

پس پیمانه و ترازو را(در داد و ستدها)تمام ادا کنید و کالاهای مردم را کم نگذارید و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید.این(رهنمودها)برایتان بهتر است،اگر مؤمن باشید.

نکته ها:

این پنجمین داستان پیامبران در این سوره است.داستان شعیب علیه السلام در سوره های متعدّدی از جمله در سوره هود،شعراء نیز بیان شده است.

مَدیَن یکی از شهرهای شام بود که در جغرافیای امروز،نزدیک اردن و نامش معان است، منطقه ای سرسبز،دارای مردمی بت پرست ومرفّه که در معامله و تجارت کم فروش بودند.

حضرت شعیب علیه السلام بر آنان مبعوث شد،امّا سرانجام آنها به خاطر لجاجت و نافرمانی از او هلاک شدند.سپس آن حضرت بر مردم«ایکه»مبعوث شد و به ارشاد آنان پرداخت،امّا آنها نیز دستورهای الهی را نپذیرفتند وسرانجام هلاک شدند. کَذَّبَ أَصْحٰابُ الْأَیْکَهِ الْمُرْسَلِینَ إِذْ قٰالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ …

یام ها:

۱-رفتار حضرت شعیب نسبت به مردم،دلسوزانه و برادرانه بود و شاید نسبتی با اهل مدین داشته است. «أَخٰاهُمْ شُعَیْباً»

۲-تبلیغ و تربیت باید همراه با عاطفه و محبّت باشد. «قٰالَ یٰا قَوْمِ»

۳-توحید و یکتاپرستی،محور دعوت انبیاست. اُعْبُدُوا اللّٰهَ …

۴-معجزه و دلیل های انبیا،در مسیر رشد و تربیت مردم و وابسته به ربوبیّت خداوند است. «بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ»

۵-پس از شرک و انحراف عقیدتی،انحراف های اقتصادی مهم ترین مسأله ی قوم حضرت شعیب بوده است. اُعْبُدُوا اللّٰهَ … فَأَوْفُوا الْکَیْلَ

۶-کم فروشی،تقلّب در معامله،کم ارزش جلوه دادن اجناس مردم و ایجاد خلل در اقتصاد،حرام و از مصادیق فساد است. «لاٰ تَبْخَسُوا النّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ وَ لاٰ تُفْسِدُوا»

۷-پیامبران،بر مسائل اقتصادی جامعه نیز نظارت داشته و درصدد سلامت و بهبود زندگی مردم بودند. «لاٰ تَبْخَسُوا النّٰاسَ أَشْیٰاءَهُمْ» دین و برنامه های آن،از زندگی دنیا جدا نیست.

۸-کم کاری هم مثل کم فروشی است،به جای«أَمْوٰالَهُمْ»فرمود: «أَشْیٰاءَهُمْ» تا شامل همه چیز بشود.

۹-ایمان کامل واقتصاد سالم،تأمین کننده سعادت دنیا وآخرت است. «ذٰلِکُمْ خَیْرٌ»

۱۰-هشدار و دستورهای انبیا،سراسر خیر است و موجب سعادت انسان می شود. «ذٰلِکُمْ خَیْرٌ»

۱۱-ایمان،ضامن کسب وکار صحیح وعدالت اجتماعی است. لاٰ تَبْخَسُوا النّٰاسَ …

وَ إِنْ کٰانَ طٰائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ وَ طٰائِفَهٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتّٰی یَحْکُمَ اللّٰهُ بَیْنَنٰا وَ هُوَ خَیْرُ الْحٰاکِمِینَ«۸۷»

و اگر گروهی از شما به آنچه من برای آن فرستاده شده ام ایمان آورده و گروهی ایمان نیاورده اند،پس(عجله نکنید که لطف و قهر خدا چه شد؟) صبر کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است.

نکته ها:

مخالفان حضرت شعیب،با جسارت می گفتند:پس قهر خدا چه شد؟مؤمنان و طرفداران آن حضرت هم منتظر امدادهای الهی بودند.این آیه برای پاسخ به هر دو گروه است،تا نه کفّار مغرور شوند و نه مؤمنان دلسرد و مأیوس گردند.

پیام ها:

۱-وظیفه ی پیامبر،ابلاغ دین و دستورات الهی است، «أُرْسِلْتُ» مردم نیز در قبول و ردّ آن آزاد و دارای اختیار می باشند. طٰائِفَهٌ مِنْکُمْ آمَنُوا … وَ طٰائِفَهٌ لَمْ یُؤْمِنُوا

۲-در مکتب انبیا،ایمان به هدف و راه آنان لازم است. «أُرْسِلْتُ» یعنی ایمان به آنچه برای آن آمده ام.

۳-تاریخ طرفداران حقّ و باطل را با توجّه به پایان و سرانجام کارشان باید مطالعه کرد. «فَاصْبِرُوا»

۴-گرایش گروهی از مردم به کفر،ما را متزلزل نکند که خداوند حاکم است.

«فَاصْبِرُوا حَتّٰی یَحْکُمَ اللّٰهُ بَیْنَنٰا»

۵-کسی که بداند خداوند بهترین و برترین داور است،صبور است و در کیفر و پاداش عجله نمی کند. فَاصْبِرُوا … وَ هُوَ خَیْرُ الْحٰاکِمِینَ چنانکه باکی از حکم دیگران نیز ندارد.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ویدیو / دلخوری رابعه اسکویی از مازیار لرستانی پس از شایعه ازدواج‌شان