روایت متفاوت از فداکاری یک نامادری و مردی که باغش را جلوی چشمش نابود کردند+فیلم


جدیدترین قسمت از برنامه تلویزیونی «دعوت» با روایت یک زندگی پر فراز و نشیب به روی آنتن تلویزیون رفت.


روایت متفاوت از فداکاری یک نامادری و مردی که باغش را جلوی چشمش نابود کردند+فیلم

جدیدترین قسمت از برنامه تلویزیونی «دعوت» با روایت یک زندگی پر فراز و نشیب به روی آنتن تلویزیون رفت.

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، برنامه دهم «دعوت» شب گذشته میزبان حاج مراد زالی و خانواده‌اش بود. حاج مراد قصه ازدواج خود را شرح داد و گفت: سال ۶۹ ازدواج کردم و دو بچه دارم ماریا و مازیار، اما بعد از مدتیاز همسرم جدا شدم. مقصر این اتفاق من بودم. بعد از گذشت مدتی مجدداً با همسر اولم ازدواج کردم، اما باز هم از یکدیگر جدا شدیم. همسرم هیچ گناهی نداشت؛ ۵ سال بچه‌ها را بدون مادر بزرگ کردم؛ کارمند جهاد کرمانشاه بودم. بعد از آمدن از اداره ساعت سه نصف شب مسافرکشی می‌کردم؛ کسی که زندگی و زن خوب داشته باشد از دین و ایمان چیزی کم ندارد.

همسر دوم حاج مراد که در کنار او و در برنامه حضور داشت نحوه خواستگاری همسرش را شرح داد و گفت: اولین بار برای خرید سیب‌زمینی به منطقه ما آمده بود. هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم قصد ازدواج داشته باشد. اولین بار به من گفت دنبال هوای نفس نیستم. من متولد ۶۱ هستم. زمانی که به خواستگاری‌ام آمد گفت که دو فرزند دارند؛ خواستگار زیاد داشتم، اما هیچ‌کس را قبول نکردم تا اینکه به خانه ما آمد و او را انتخاب کردم. به پدرم گفتم او صادق است و برای همین او را انتخاب می‌کنم.

بعد از مدتی همسرم به من گفت تو هم باید بچه‌دار شوی، اما من به او گفتم دو فرزند تو کافیست، اما او گفت که تو هم باید مادر شوی. خداراشکر من هم مادر شدم؛ بعد از مادر شدن حس مادری که داشتم بسیار زیاد شد. به همسر اول شوهرم اجازه دادم که به منزل ما بیاید و بچه‌هایش را ببیند؛ برای عروسی بچه‌هایش هم او را دعوت کردم.

در این بخش حجت‌الاسلام برمایی در صحبت‌هایی با بینندگان گفت: بسیاری از مخاطبان و خانم‌های متولد دهه ۶۰ به ما پیام داده‌اند و خواسته‌اند در مورد ازدواج آن‌ها صحبت کنیم. آن‌ها اظهار می‌کنند که به آن‌ها می‌گویند همسر‌ دوم شوید؛ شوخی چندهمسری هم زشت است، اما ازدواج را اولویت یک زندگی‌تان بگذارید؛ اگر آدرس غلط به شما داده‌اند ایرادی ندارد، اما با معیار‌هایی که امکان بروز کردن آن‌ها وجود دارد یک دختر دهه شصتی با محبت می‌تواند همسر خود را انتخاب کند.

در این بخش از برنامه حاج مراد قصه دیگری از زندگی خود را تعریف کرد و گفت: من کارمند جهاد کشاورزی بودم. سال ۸۴ به من گفتند به علت مجروحیت جنگی و جانبازی که داری دیگر نمی‌توانی به کار خود ادامه دهی. به هیچ کس و هیچ کجا اعلام نکرده بودم که جانباز هستم؛ همان سال بدون دریافت هیچ مبلغی از اداره اخراج شدم. بعد از بیکار شدن جانبازیم را اعلام کردم و دوباره به مسافرکشی روی آوردم.

سال ۸۹ درخواستی به مقام معظم رهبری دادم و بعد از مدتی جوابیه‌ای برای من آمد که به جهاد مراجعه کنم؛ سپس کوی بایر و سنگلاخی را در اختیار من گذاشتند که من آن‌را به باغ تبدیل و در آن درخت‌کاری کردم، اما قصه حاج مراد به اینجا ختم نشد.

ویدئوی کوتاه از حادثه‌ای تلخ در این هنگام پخش شد که همراه با اشک‌های حاج مراد بود. حمله به باغ او و قطع تمامی درختان باغ که بیش از ۲ هزار و ۳۰۰ اصله درخت بودند.

حاج مراد بیان کرد: به شکلی درختان را شقه کرده‌اند که دیگر امکان رویش آن‌ها وجود نداشته باشد؛ تمام سرمایه خود را از دست داده‌ام.

سپس حاج مراد با ناراحتی بسیار زیاد گفت: زمانی که متوجه این اتفاق شدم نفسم بند آمد و بستری شدم؛ اینجا از مقام معظم رهبری تقاضا دارم مسبب این اتفاق را پیدا کنند؛ به عنوان یک کرد قول می‌دهم اگر دلیل این کارش را توضیح دهد، حتما او را می‌بخشم؛ من چه گناهی مرتکب شده‌ام که او با من این کار را کرد. من هیچ کمکی از مردم و این برنامه انتظار ندارم هر کمکی که قرار است به من بکنید را به بیمارستان سنندج و هموطنانی که در آنجا بستری هستند، برسانید.

انتهای پیام/

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شعر کامل ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده + عکس نوشته