آسیبهای روانی ناشی از کرونا
بیماری کرونا به صورتهای گوناگونی باعث آســـــــــــــیبهای روانی میشود، این ویروس هم بر تکتک افراد و هم بر کل جامعه آثار منفی میگذارد. تأثیرات کرونا ممکن است، مستقیم یا غیرمستقیم باشد. در این یادداشت خواهم کوشید که این آسیبها را به صورتی سازمانمند و روشن بیان کنم.
گرچه بیشترین تأثیرات ویروس کرونا بر دستگاه تنفسی است، اما کرونا فقط یک بیماری تنفسی نیست و بهطور مستقیم بر دیگر اعضا و بافتهای بدن از جمله دستگاه عصبی نیز تأثیر میگذارد. التهاب و لخته شدن خون در بافت عصبی میتواند سبب سکته مغزی و اختلال در خونرسانی به بخشهای گوناگون مغز و ازجمله موجب اختلال حافظه شود. اختلال حاد شناختی موسوم به روانآشفتگی (دلیریوم)، گیجی، منگی و خستگی مفرط از دیگر عوارض تأثیر کرونا بر بافت مغز است. بررسیها نشان میدهد که بیماران، دچار مشکلات ذهنی به صورت کاهش هوشبهر (ضریب هوشی) هم میشوند که هرچه بیماری شدیدتر باشد میزان آن هم بیشتر است و تا ۸.۵ درجه هم ممکن است برسد. هوشبهر متوسط انسان ۱۰۰ در نظر گرفته میشود، طبعاً هشت و نیم درجه کاهش آن مشکلات عمده ایجاد میکند، البته هنوز بهطور دقیق روشن نیست که این امر دائمی است یا موقتی. در جریان همهگیری آنفلوانزای سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۱۹ که به مرگ دهها میلیون نفر انجامید، بیماریهای عصبی روانی فراوانی در مبتلایانی که نجات یافته بودند، ملاحظه شد، در واقع هماکنون این پرسش مطرح است که آیا در آینده با موج نقص حافظه، کاهش توانشناختی و زوال عقل ناشی از کرونا روبهرو خواهیم شد؟ برحسب تجربیات قبلی میدانیم که التهاب ناشی از بیماریهای عفونی میتواند حافظه را به صورت دائمی مختل کند. در حدود یکسوم مبتلایان به کرونا در بخش مراقبتهای ویژه دچار آسیب مغزی میشوند که علاوه بر مشکلات حافظه به صورت گیجی، منگی و توهم و هذیان هم تظاهر میکند. از دست دادن قدرت بویایی و چشایی که عموماً چند هفته طول میکشد، شایع است اما گاهی در هر سن ممکن است سکته مغزی هم ملاحظه شود که با اختلالات گفتاری و بینایی همراه است.
تأثیر کرونا به عنوان عامل فشار روانی بر مسائل شناختی فرد مبتلا یا اطرافیان آن
فشار روانی یا استرس بویژه به صورت طولانی مدت از عوامل خطر برای ابتلا به افتشناختی و خردزدودگی یا زوال عقل در دوران سالمندی شناخته شده است. ابتلا به کرونا برای خود بیمار به عنوان یک عامل استرسآور عمل میکند، اطرافیان بیمار هم با اینکه به کرونا مبتلا نشدهاند اما دچار استرس میشوند، بنابراین با عوارض عصبی ناشی از استرس روبهرو میشوند.
واکنشهای روانی نسبت به کرونا بدون درگیری بافت عصبی
استرس، اضطراب، افسردگی، عصبانیت، خود بیمارانگاری و شک ابتلا به یک بیماری جسمی بدون آن که واقعاً بیماری در کار باشد، در اثر ابتلا به کرونا و تا مدتها پس از رفع علائم حاد آن ملاحظه میشود، این واکنشها نه فقط در خود مبتلا بلکه در اطرافیان او که وظیفه مراقبت و پرستاری را برعهده دارند و نیز در بقیه افراد جامعه که بهطور مستقیم با کرونا ارتباط نداشتهاند دیده میشود. کرونا به صورت یک ضربه روانی عمل میکند و میتواند نابسامانیهای مرتبط با ضربه و فشار روانی را به وجود بیاورد. در فردی که زمینه مشکلات روانی را دارد (برای نمونه از نظر ژنتیک) فشار روانی ناشی از همهگیری کرونا میتواند سبب آشکار شدن بیماری روانی زمینهای برای نمونه افسردگی عمده در او شود. کرونا به عنوان یک استرسور سبب تضعیف دستگاه ایمنی بدن و در نتیجه افزایش احتمال ابتلا به بیماریهای عفونی دیگر و بدخیمیها میشود.
مسائل اجتماعی همراه با کرونا:
کرونا را نمیتوان مانند یک بیماری معمولی تلقی کرد زیرا خیلی اوقات فرد مبتلا نه تنها با علائم و عوارض بیماری روبهرو است،بلکه با مشکلاتی همچون محدودیتهای ناشی از قرنطینه، محدودیت شغلی یا از دست دادن کار نیز روبهرو میشود. انگ ابتلا به کرونا نیز در اطرافیان او شایع است، به نحوی که گویا آنان نیز به این بیماری مبتلا هستند و ممکن است دیگران را هم آلوده کنند.
مرگ بیمار کرونا و سوگ در بازماندگان
میزان مرگ ناشی از کرونا نسبتاً بالاست و این را میتوان از مقایسه مبتلایان یا فوتشدگان این بیماری دریافت، اما تأثیرات مرگ بیمار مبتلا به کرونا در اطرافشان، بسیار بیشتر از سایر بیماریها است. بهطور معمول سوگواری به دنبال فوت یک فرد، طبیعی است. در هر فرهنگ سوگواری مراحلی دارد که به کاهش غم و اندوه و انطباق فرد با شرایط موجود و سرانجام، بازگشت او به زندگی عادی میانجامد. این مراحل بهطور کلی عبارت است از: ۱- انکار مرگ فرد ۲- خشم نسبت به متوفی که چرا رفته است و بازماندگان را تنها گذاشته است ۳- اضطراب ۴- افسردگی ۵- پذیرش واقعیت و بازگشت به زندگی. این مراحل عموماً ۶ ماه به طول میانجامد، اما در دوره کرونا به علت محدودیت در مراسم مختلف سوگواری این مراحل طی نمیشود، برای نمونه چون بازماندگان در مراسم تدفین حاضر نبودهاند و جسد متوفی و گذاشتن آن را در گور ندیدهاند، در مرحله انکار ممکن است بمانند، چون مراسم ختم برگزار نشده است و بازماندگان نتوانستهاند با گریستن و عزاداری، هیجانات خود را تخلیه کنند و در نتیجه ممکن است به ماتم مزمن، ماتم شدید یا ماتم تأخیری دچار شوند که هر یک با عوارضی همراه است. مراسم دفن و ختم بر واقعیت مرگ و ماهیت نهایی آن اذعان میکند و انکار را کنار میزند در عین حال این مراسم سبب حمایت از فرد داغدیده میشود، بزرگداشت متوفی را انجام میدهد و خانواده را به هم میپیوندد. بنابراین تشریفات سوگواری به معنی تداوم حمایت از بازماندگان است، اوقات یادآوری از قبیل هفتم، چهلم و سال نه فقط به معنی یادبود متوفی است بلکه سبب بیرونریزی هیجانات منفی و حمایت از بازماندگان میشود. در همهگیری کرونا امکان انجام این مراسم نیست که طبعاً عوارضی را برای بازماندگان ایجاد میکند.
کرونا و افزایش وسواس و خود بیمارانگاری و افسردگی
قبلاً گفته شد که در اثر مواجهه با کرونا و محدودیتهایی که در زندگی ایجاد میکند، نشانههایی از قبیل اضطراب و افسردگی و عصبانیت به وجود میآید، در عین حال استرس ناشی از دوران کرونا ممکن است سبب آشکار شدن بیماریهای زمینهای روانی شود. افرادی که زمینه وسواس یا خودبیمارانگاری دارند در ایام کرونا به بازگشت یا تشدید این وضعیتها دچار میشوند، اما کسانی هم که سابقه این مسائل را ندارند، ممکن است به صورت افراطی، شستوشو یا ضد عفونی انجام دهند یا کوچکترین نشانه را دلیلی بر ابتلا به کرونا بپندارند یا بدون اینکه کوچکترین نشانهای هم داشته باشند، ابتلای خود را به کرونا مسجل بدانند و مرتباً به مراکز بهداشتی و بیمارستانها مراجعه کنند. کوتاه سخن، کرونا آفتی است که به صورتهای گوناگون و متعدد مسائل و مصایب فراوانی به وجود آورده است و رهایی از این آفت، آرزوی همگانی است اما تا رسیدن به این آرزو، نکات بهداشتی باید با دقت فراوان دنبال شود و حفظ فاصله فیزیکی، زدنماسک، شستوشوی دست و ضدعفونی وسایل فراموش نشود تا انشاءالله امکان واکسیناسیون برای همه فراهم گردد.
تأثیر کرونا به عنوان عامل فشار روانی بر مسائل شناختی فرد مبتلا یا اطرافیان آن
فشار روانی یا استرس بویژه به صورت طولانی مدت از عوامل خطر برای ابتلا به افتشناختی و خردزدودگی یا زوال عقل در دوران سالمندی شناخته شده است. ابتلا به کرونا برای خود بیمار به عنوان یک عامل استرسآور عمل میکند، اطرافیان بیمار هم با اینکه به کرونا مبتلا نشدهاند اما دچار استرس میشوند، بنابراین با عوارض عصبی ناشی از استرس روبهرو میشوند.
واکنشهای روانی نسبت به کرونا بدون درگیری بافت عصبی
استرس، اضطراب، افسردگی، عصبانیت، خود بیمارانگاری و شک ابتلا به یک بیماری جسمی بدون آن که واقعاً بیماری در کار باشد، در اثر ابتلا به کرونا و تا مدتها پس از رفع علائم حاد آن ملاحظه میشود، این واکنشها نه فقط در خود مبتلا بلکه در اطرافیان او که وظیفه مراقبت و پرستاری را برعهده دارند و نیز در بقیه افراد جامعه که بهطور مستقیم با کرونا ارتباط نداشتهاند دیده میشود. کرونا به صورت یک ضربه روانی عمل میکند و میتواند نابسامانیهای مرتبط با ضربه و فشار روانی را به وجود بیاورد. در فردی که زمینه مشکلات روانی را دارد (برای نمونه از نظر ژنتیک) فشار روانی ناشی از همهگیری کرونا میتواند سبب آشکار شدن بیماری روانی زمینهای برای نمونه افسردگی عمده در او شود. کرونا به عنوان یک استرسور سبب تضعیف دستگاه ایمنی بدن و در نتیجه افزایش احتمال ابتلا به بیماریهای عفونی دیگر و بدخیمیها میشود.
مسائل اجتماعی همراه با کرونا:
کرونا را نمیتوان مانند یک بیماری معمولی تلقی کرد زیرا خیلی اوقات فرد مبتلا نه تنها با علائم و عوارض بیماری روبهرو است،بلکه با مشکلاتی همچون محدودیتهای ناشی از قرنطینه، محدودیت شغلی یا از دست دادن کار نیز روبهرو میشود. انگ ابتلا به کرونا نیز در اطرافیان او شایع است، به نحوی که گویا آنان نیز به این بیماری مبتلا هستند و ممکن است دیگران را هم آلوده کنند.
مرگ بیمار کرونا و سوگ در بازماندگان
میزان مرگ ناشی از کرونا نسبتاً بالاست و این را میتوان از مقایسه مبتلایان یا فوتشدگان این بیماری دریافت، اما تأثیرات مرگ بیمار مبتلا به کرونا در اطرافشان، بسیار بیشتر از سایر بیماریها است. بهطور معمول سوگواری به دنبال فوت یک فرد، طبیعی است. در هر فرهنگ سوگواری مراحلی دارد که به کاهش غم و اندوه و انطباق فرد با شرایط موجود و سرانجام، بازگشت او به زندگی عادی میانجامد. این مراحل بهطور کلی عبارت است از: ۱- انکار مرگ فرد ۲- خشم نسبت به متوفی که چرا رفته است و بازماندگان را تنها گذاشته است ۳- اضطراب ۴- افسردگی ۵- پذیرش واقعیت و بازگشت به زندگی. این مراحل عموماً ۶ ماه به طول میانجامد، اما در دوره کرونا به علت محدودیت در مراسم مختلف سوگواری این مراحل طی نمیشود، برای نمونه چون بازماندگان در مراسم تدفین حاضر نبودهاند و جسد متوفی و گذاشتن آن را در گور ندیدهاند، در مرحله انکار ممکن است بمانند، چون مراسم ختم برگزار نشده است و بازماندگان نتوانستهاند با گریستن و عزاداری، هیجانات خود را تخلیه کنند و در نتیجه ممکن است به ماتم مزمن، ماتم شدید یا ماتم تأخیری دچار شوند که هر یک با عوارضی همراه است. مراسم دفن و ختم بر واقعیت مرگ و ماهیت نهایی آن اذعان میکند و انکار را کنار میزند در عین حال این مراسم سبب حمایت از فرد داغدیده میشود، بزرگداشت متوفی را انجام میدهد و خانواده را به هم میپیوندد. بنابراین تشریفات سوگواری به معنی تداوم حمایت از بازماندگان است، اوقات یادآوری از قبیل هفتم، چهلم و سال نه فقط به معنی یادبود متوفی است بلکه سبب بیرونریزی هیجانات منفی و حمایت از بازماندگان میشود. در همهگیری کرونا امکان انجام این مراسم نیست که طبعاً عوارضی را برای بازماندگان ایجاد میکند.
کرونا و افزایش وسواس و خود بیمارانگاری و افسردگی
قبلاً گفته شد که در اثر مواجهه با کرونا و محدودیتهایی که در زندگی ایجاد میکند، نشانههایی از قبیل اضطراب و افسردگی و عصبانیت به وجود میآید، در عین حال استرس ناشی از دوران کرونا ممکن است سبب آشکار شدن بیماریهای زمینهای روانی شود. افرادی که زمینه وسواس یا خودبیمارانگاری دارند در ایام کرونا به بازگشت یا تشدید این وضعیتها دچار میشوند، اما کسانی هم که سابقه این مسائل را ندارند، ممکن است به صورت افراطی، شستوشو یا ضد عفونی انجام دهند یا کوچکترین نشانه را دلیلی بر ابتلا به کرونا بپندارند یا بدون اینکه کوچکترین نشانهای هم داشته باشند، ابتلای خود را به کرونا مسجل بدانند و مرتباً به مراکز بهداشتی و بیمارستانها مراجعه کنند. کوتاه سخن، کرونا آفتی است که به صورتهای گوناگون و متعدد مسائل و مصایب فراوانی به وجود آورده است و رهایی از این آفت، آرزوی همگانی است اما تا رسیدن به این آرزو، نکات بهداشتی باید با دقت فراوان دنبال شود و حفظ فاصله فیزیکی، زدنماسک، شستوشوی دست و ضدعفونی وسایل فراموش نشود تا انشاءالله امکان واکسیناسیون برای همه فراهم گردد.
دکتر فربد فدایی
روانپزشک