گفتگو با بانوان نجاتگر جمعیت هلال‌احمر که زندگی خودرا وقف مردم کردند


گفتگو با بانوان نجاتگر جمعیت هلال‌احمر که زندگی خودرا وقف مردم کردند

بانوان امدادگر و نجاتگر هلال‌احمر نسل دیگری از همان بانوانی هستند که در دوران جنگ، وظیفه امداد و نجات رزمنده‌ها را بر دوش خود داشتند.

سعیده آل ابراهیم | شهرآرانیوز؛ آن‌ها سال‌هاست که مشغول امدادگری داوطلبانه هستند که در ازای آن چندان مزد و مواجب مادی دریافت نمی‌کنند و بیشتر همان ثواب آخرت برایشان پررنگ است. در توصیف این زنان باید گفت آن‌ها خستگی‌ناپذیرند. می‌شود گفت بیشتر از خودشان برای بهبود شرایط آدم‌های دیگر در تلاش‌اند.
ممکن است روز‌ها و شب‌های پی‌درپی را در جاده‌ها بگذرانند بی آنکه پلک روی هم بگذارند. با گرمای سوزان و سرمای استخوان‌سوز هوا می‌سازند یا روز‌های طولانی، بی‌خبری از خانه و خانواده‌شان را به جان می‌خرند تا مبادا هم‌وطنی در دردی که تجربه می‌کند، تنها بماند.
بانوان امدادگر و نجاتگر هلال‌احمر نسل دیگری از همان بانوانی هستند که در دوران جنگ، وظیفه امداد و نجات رزمنده‌ها را بر دوش خود داشتند. آن‌ها نیز سال‌هاست که مرهم درد هم‌وطنان خود هستند و شاید کمتر از آن‌ها گفته شده است.
سال گذشته، سمیرا فعلی، مشاور امور زنان در جمعیت هلال‌احمر، از حضور ۱۲۶ هزار و ۹۳۲ بانوی جوان داوطلب امدادگر و نجاتگر در کل کشور خبر داد. به مناسبت روز جهانی صلیب سرخ و هلال‌احمر، چند روایت از بانوان امدادگر مشهدی نوشتیم که در خطر، داوطلب‌اند.

گفتگو با بانوان نجاتگر جمعیت هلال‌احمر که زندگی خودرا وقف مردم کردند

از خون می‌ترسیدم

مرضیه قاسمی اهل تهران است، اما به دلیل شغل پدرش، سال‌هاست به مشهد منتقل شده‌اند. سال آخر دانشگاه رشته مدیریت آموزشی می‌خواند که از طریق یکی از دوستانش با جمعیت هلال‌احمر آشنا شد.
برای خودش، صفر تا صد برنامه کار آینده‌اش را مشخص کرده بود. می‌خواست معلم شود. حتی شرایط استخدام را هم داشت، اما از روی کنجکاوی و برای یادگیری، دوره‌های هلال‌احمر را گذراند و به قول خودش، آلوده کار شد. «وقتی وارد هلال‌احمر شدم، آن‌قدر مشتاق یادگیری و کمک بودم که دوره‌های مختلف را پشت سر هم گذراندم. کمک کردن به دیگران را از پدر و مادر الگو گرفته بودم. رشته دانشگاهی‌ام با این کار غیرمرتبط بود. خیلی هم دوست داشتم همان رشته را دنبال کنم، اما کار‌های داوطلبانه من را جذب کرد و حتی استخدام به عنوان معلم را هم فراموش کردم.»
او متولد سال ۶۲ است و حالا مربی کد‌های ۲ و ۳ امدادگری و مربی کد ۳ نجاتگری است که نشان از درجات بالای مربیگری دارد. قاسمی از کودکی دوست داشت معلم شود. در آموزش و پرورش نشد، اما در هلال‌احمر به این آرزو رسید. هم‌چنین او جزو اولین بانوان تحصیل‌کرده‌ای بود که از سال ۸۴ وارد جمعیت هلال‌احمر شد. «من از کودکی به‌شدت از خون و بیمار می‌ترسیدم به اندازه‌ای که حتی وقتی از جلو مراکز درمانی و داروخانه رد می‌شدم و بوی آن را حس می‌کردم، حالم بد می‌شد. اما به مرور، تجربه کردم و ترس برایم عادی شد.»
او پیش از اینکه به کار‌های داوطلبانه امدادگری وارد شود، برایش پیش نیامده بود با فردی مواجه شود که نیاز به کمک داشته باشد و از او کاری برنیاید. «آن‌قدر از این موضوعات ترس داشتم که اگر چنین چیزی برایم پیش می‌آمد هم جرئت نداشتم جلو بروم و تنها کمکم این بود که با نیرو‌های امدادی تماس بگیرم.»
قاسمی تا به حال در عملیات‌های زیادی خدمت‌رسانی کرده است که شمار آن‌ها دیگر خاطرش نیست، اما در عملیات‌های مربوط به حوادثی مانند سیل و زلزله حتی در استان‌های دیگر پای کار بوده است. «در حادثه زلزله بوشهر، در قالب گروه حمایت روانی به آن استان رفته بودیم و آن‌قدر پس‌لرزه اتفاق افتاد که وقتی از آنجا برگشتیم، حتی اگر ماشین سنگین از کنار خانه‌مان رد می‌شد، ناخودآگاه از جا بلند می‌شدم. ضمن اینکه در آنجا با خانواده‌های داغ‌دیده سر و کار داشتیم که بر روحیه خودمان هم اثر می‌گذاشت.»
معمولا در عملیات‌های امداد و نجات، دامنه فعالیت‌های بانوان در مقایسه با آقایان کمتر است، اما رسیدگی به مصدومان سرپایی، اسکان اضطراری، حمایت روانی و خیلی از موضوعات دیگر در حیطه کار‌های داوطلبانه بانوان است، بانوانی که برای کمک به هم‌نوع خود سختی‌ها را فراموش می‌کنند. «بار‌ها پیش آمده است که در مأموریت، شب‌ها بیدار مانده و کار کرده‌ایم، هفته‌ها دور از خانواده بوده و حتی گاهی فرصت نداشته‌ایم وعده‌های غذایی‌مان را بخوریم. ضمن اینکه دائم با حوادث دلخراش و افراد آسیب‌دیده سر و کار داریم.»


خستگی هم‌زمان روحی و جسمی

خستگی عملیات‌هایی که بانوان امدادگر انجام می‌دهند روح و جسم را با هم درگیر می‌کند. به‌خصوص اگر آن حادثه، فوتی داشته باشد، تا مدت‌ها ذهنشان درگیر آن است. به همین دلیل، همیشه بعد از هر عملیات، یک دورهمی دارند تا مسائل مربوط به آن عملیات را برای هم بگویند تا از نظر روانی تخلیه شوند. «یک بار حادثه‌ای اتفاق افتاده بود که پدر و پسری در جاده دچار ایست قلبی شده بودند. به ما دیر اطلاع دادند و زمانی که رسیدیم، با احیا توانستیم پسر را نجات بدهیم، اما متأسفانه پدر فوت کرد. من تا چند شب، کابوس آن عملیات را می‌دیدم و دائم فکر می‌کردم شاید از دستم کار دیگری هم برمی‌آمده و انجام نداده‌ام.»
قاسمی معتقد است مشاهده حوادث، خستگی و فشار کاری گاهی آستانه تحملشان را پایین می‌آورد، اما همیشه این مواقع، خانواده‌ها با آن‌ها کنار می‌آیند و درک می‌کنند. «من چنین ویژگی‌ای دارم که در اوج عصبانیت سکوت را ترجیح می‌دهم و هر زمان احساس کنم عصبانی هستم، در لاک خودم فرو می‌روم.»
او ۱۶ سال است که نجاتگر ایثار هلال‌احمر است. هرچند بابت این کار حقوق چندانی دریافت نمی‌کند، به گفته خودش، همان مبلغ برایش برکت دارد. «گاهی کم‌توجهی مسئولان و سنگ‌اندازی‌ها اذیتمان کرده است، اما به دلیل حال خوبی که از مردم می‌گیریم، تا هر جایی که بتوانیم به این کار ادامه می‌دهیم. از طرف دیگر باید درآمد هم کسب کرد. به همین دلیل، صبح تا ظهر در هلال‌احمر هستم و برخی کار‌های اداری را هم انجام می‌دهم. بعدازظهر نیز در محل دیگری کار می‌کنم. کار صبح، دلی و کار عصر برایم مادی است.»
قاسمی هر روز حوالی ساعت ۷ سر کار می‌رود، ظهر چند ساعتی استراحت می‌کند و دوباره از عصر تا یک بامداد به سر کار می‌رود. به همین دلیل فشار زیادی را از نظر کاری تحمل می‌کند و وقتی برای تفریح یا فعالیت ورزشی برای خودش را ندارد، اما باز هم دوست ندارد از این کار داوطلبانه دست بکشد. «درست است که برخی موضوعات مانند اینکه عده‌ای از بانوان امدادگر هنوز استخدام نشده‌اند آدم را دلسرد می‌کند، اما ما با این کار عجین شده‌ایم و نمی‌توانیم آن را کنار بگذاریم. مانند مادری هستیم که با هزار زحمت کودکش را بزرگ کرده و حالا آن بچه معلول است، اما به این دلیل نمی‌تواند او را کنار بگذارد.»
قاسمی بار‌ها توانسته است با استفاده از دانش و اطلاعاتی که درباره امداد دارد، جان یک انسان را نجات بدهد. «به یاد دارم که یک مرتبه خانمی در خیابان تصادف کرده بود و خون‌ریزی داشت. وسایلی نداشتم. به همین دلیل، چادرم را روی سر کشیدم و با مقنعه‌ام زخم او را بستم تا جلو خون‌ریزی‌اش گرفته شود یا مادر خودم در خانه سکته کرد و پیش از رسیدن کادر درمانی، اقداماتی را که یاد داشتم برایش انجام دادم. بعد دکتر به من گفت اگر این کار‌های اولیه انجام نشده بود، ممکن بود بیمار برنگردد یا برای او عارضه ایجاد شود.»


۲۰ سال کمک‌رسانی

یکی دیگر از بانوان امدادگر هلال‌احمر استان، فاطمه بیدی است که سال‌هاست نجاتگر با درجه ایثار و مربی امداد است. سال ۷۹ بود که وارد هلال‌احمر شد. چیزی از امداد و نجات نمی‌دانست. می‌خواست کمک‌های اولیه را در حد رفع نیاز خود و خانواده‌اش یاد بگیرد، اما وقتی دید که می‌تواند با آموزش‌های دیگر، جان افراد بیشتری را نجات دهد، پابند شد. به گفته خودش، آن زمان جزو اولین گروه‌های تخصصی عملیاتی بودند و از سال ۸۱ به عنوان نیروی امداد و نجات مشغول به کار شدند.
زمانی که برای آموزش‌ها داوطلب شد، فوق دیپلم داشت و بعد از آن هم تصمیم گرفت دوره‌های امداد و نجات هلال‌احمر را ادامه بدهد و به شغل دیگری فکر نکرد. «از سال ۸۳ وارد حوزه آموزش شدم در اداره و مکان‌هایی که نیاز بود برای آموزش می‌رفتم. حتی در دانشگاه فردوسی، دانشگاه آزاد و دانشگاه‌های پیام‌نور چناران و فریمان هم امداد و نجات را تدریس کردم.»
سابقه فعالیت او در امدادگری داوطلبانه هلال‌احمر به ۲۰ سال می‌رسد، اما در کنار حوزه آموزش، از عملیات هم غافل نشد. او جزو بانوان نجاتگری است که در زلزله بم، زلزله کرمانشاه، سیل سیستان و بلوچستان و ... خدمت‌رسانی کرده است. «در هلال‌احمر امدادگر یا نجاتگرانی داریم که شغل اصلی‌شان معلمی، پرستاری یا ... است و زمانی که برای حوادث فراخوان داده شود، پای کار می‌آیند و دوباره بعد از آن به شغل خود بازمی‌گردند، اما من جزو نجاتگرانی هستم که پایه ثابت هستند و هرروز، تمام وقتمان را صرف همین امور می‌کنیم.»


امدادگری شغل نیست

با اینکه استخدام نشده است و حقوق زیادی بابت این کار دریافت نمی‌کند، راضی است. بیدی معتقد است که امدادگری شغل نیست بلکه عشق است. «من به همان حقوق راضی هستم، اما خیلی از افراد این کار داوطلبانه را کنار گذاشتند، زیرا نمی‌توانستند کار اصلی‌شان را رها کنند.»
بیدی امدادگر را کسی می‌داند که در زمان حوادث، کار‌هایی مانند اسکان اضطراری، توزیع اقلام غذایی، امور پیشتیبانی، حمایت روانی و ... را انجام می‌دهند، اما نجاتگر به صورت تخصصی و تکنیکی مصدوم را نجات می‌دهد. او با ۴۲ سال سن جزو بانوان نجاتگر پیش‌کسوت هلال‌احمر محسوب می‌شود. هستند افرادی که از او بزرگ‌ترند، اما درجات بالای امداد و نجات را ندارند.


امدادگر برتر در خراسان رضوی

او از سال ۸۳ تا به حال، به بیش از ۳ هزار نفر آموزش داده است، از دوره‌های امدادگری گرفته تا دوره‌های تخصصی امداد و نجات در جاده، اسکان اضطراری، پشتیبانی و اقدامات پیش‌بیمارستانی. «سال ۸۲ امدادگر برتر از نظر اخلاقی در کشور و سال ۸۹ امدادگر برتر خراسان رضوی شناخته شدم. سال ۹۱ نیز درجه ایثار در نجاتگری را در استان و کشور کسب کردم.»
بیدی معتقد است زمانی که اوایل وارد این کار شده بود، او و دیگر بانوان امدادگر، از سوی بعضی از افراد نگاه‌هایی را می‌دیدند یا صحبت‌هایی را می‌شنیدند که می‌گفتند بانوان باید فقط به کار‌های پشتیبانی برسند، اما با مرور زمان، وقتی بانوان توان خود را در فعالیت‌های امدادی نشان دادند، این نگاه از بین رفت.
هرکدام از عملیات‌ها دشواری‌های خاص خودش را دارد. به گفته بیدی، در بعضی از مأموریت‌ها حدود ۱۷ نفر ناچار شده‌اند در یک چادر کوچک بخوابند، به طوری که حتی نمی‌توانستند پهلوبه‌پهلو شوند. او به یاد دارد در یکی از مأموریت‌های زلزله، هوا آن‌قدر سرد بود که گالن نفتی داخل چادر گذاشته بودند که هرلحظه ممکن بود روی زمین بیفتد. ضمن اینکه منطقه از نظر زلزله ایمن نبود و خبری از سرویس بهداشتی و حمام هم نبود. «در زلزله بم شاید ۲ شبانه‌روز نخوابیدیم، زیرا پس‌لرزه‌ها زیاد بود و باید به مردم کمک می‌کردیم. بار‌ها پیش می‌آمد که در مأموریت‌ها دیر می‌خوابیدیم یا غذا نداشتیم و کنسرو‌های نجوشیده را می‌خوردیم.»


یادگاری از حادثه تلخ انفجار قطار نیشابور

میگرن، آلرژی شدید و صدای گرفته‌ای که از ابتدای مصاحبه می‌شنوم، یادگاری از حادثه تلخ انفجار قطار نیشابور است. «بر اثر آن حادثه، گاز‌هایی در هوا متصاعد شده بود که از همان سال دچار گرفتگی صدا و سردرد‌های میگرنی شدم. البته آلرژی شدید هم پیدا کردم. آن حادثه از نظر روحی هم برای ما خیلی سخت بود، زیرا بسیاری از مصدومان سوخته بودند یا دست و پایشان جدا شده بود.»
او و همکارانش لحظات دلهره‌آور و نفس‌گیر زیادی را در مأموریت‌هایشان تجربه کرده‌اند. آن‌طور که بیدی می‌گوید گاهی از شدت حادثه، چشم‌هایش برای لحظاتی جایی را نمی‌دید یا آن صحنه او را منقلب می‌کرد، اما امدادگران و نجاتگران باید با سرعت و دقت کارشان را انجام بدهند و حتی نگذارند که یک همکار متوجه حال آن‌ها شود، زیرا همه انرژی‌شان باید صرف مردم آسیب‌دیده شود. «بعد از عملیات‌های سنگین، آن‌قدر که خسته‌ایم، شاید تا ۴۸ ساعت فقط می‌خوابیم و بعد از آن کمی سرحال می‌شویم.»
البته آسیب‌های عملیات تنها به جسم امدادگران محدود نمی‌شود و روح آن‌ها را هم درگیر می‌کند. بیدی هم به واسطه حوادث زیادی که به چشم دیده و از نزدیک آن‌ها را لمس کرده، به مسائل حساس شده است و ترس دارد. «خیلی از اوقات در حوادث می‌دانیم که چه مشکلی برای فرد پیش آمده است، اما نباید به او و اطرافیانش بگوییم تا نگران نشوند. حوادث برای ما بار روحی دارد، اما همین که در لحظه حادثه می‌توانیم از وقوع آسیب بدتر پیش‌گیری کنیم، به ما قوت قلب می‌دهد.»


نجاتگر و آتش‌نشان داوطلب

فرشته فرزانه از دوران راهنمایی در فعالیت‌های مربوط به هلال‌احمر مدرسه شرکت می‌کرد. این حس نوع‌دوستی با او همراه بود تا اینکه در سال ۹۳ و بعد از اتمام دانشگاه، راهی هلال‌احمر شد تا آموزش‌های تخصصی این حوزه را ببیند. او با اینکه کارشناس مامایی است و کار خود را در بیمارستان انجام می‌دهد، هر زمان که حادثه‌ای رخ بدهد، از سوی جمعیت فراخوان و برای کمک‌رسانی حاضر می‌شود.
فرزانه نجاتگر درجه ۳ است و حادثه بزرگی که در سال‌های اخیر برای خدمت‌رسانی در آن اعزام شده، زلزله سفیدسنگ بوده است. او معتقد است امدادگر و نجاتگر، اول از هر چیز، باید ازخودگذشتگی و روحیه کار گروهی داشته باشد. ضمن اینکه باید بتواند در شرایط سختی که همه افراد نمی‌توانند کمک کنند، جلو برود و با مدیریت بحران، عملیات را بدون نقص انجام دهد.
نکته جالب توجه درباره او این است که علاوه بر نجاتگری در هلال‌احمر، آتش‌نشان داوطلب نیز هست. درست یک سال بعد از ورود به هلال‌احمر برای آتش‌نشانی هم آموزش دید و حالا هر ۴ روز شیفت آتش‌نشانی است. «من از ابتدا، آدم خطرپذیری بودم و این کار‌های داوطلبانه موجب شد که تخلیه هیجانم در مسیر درستی خرج شود. ضمن اینکه علاقه‌مند به کمک‌رسانی هستم و برای رضای خدا این کار را انجام می‌دهد.»


اهمیت حفظ آمادگی جسمانی بانوان امدادگر

به گفته فرزانه، بانوان امدادگری که می‌خواهند در بیشتر مأموریت‌ها حضور داشته باشند باید آمادگی جسمانی خود را هم حفظ کنند تا به قول معروف، خودشان در مأموریت‌ها برای همکاران اضافه کار نشوند و توانایی زندگی در شرایط سخت را داشته باشند. «یکی از عوامل مهم برای ادامه این کار، حمایت خانواده است. گاهی شرایطی پیش آمده است که برای حادثه‌ای فراخوان شده و حال روحی مناسبی نداشته‌ام یا شرایط جوری بوده که نمی‌خواسته‌ام بروم، اما خانواده‌ام من را تشویق کرده‌اند. همیشه به من می‌گویند تو در قبال اطلاعاتی که یاد گرفته‌ای مسئولی. به همین دلیل باید در مواقع نیاز به مردم کمک کنی.»
برای همه امدادگران این اتفاق افتاده است که در شرایط بحرانی توانسته‌اند اقدامات لازم را برای مردم یا خانواده خود انجام دهند و خدا می‌داند که نجات جان یک انسان چه حس خوب و شیرینی دارد. «یک مرتبه برای تفریح بیرون رفته بودم و متوجه شدم فردی در استخری کم‌عمق پریده و سرش ضربه خورده است. سعی کردم فرد مصدوم را ثابت نگه دارم تا نیرو‌های اورژانس برسند. افراد دیگر می‌گفتند او را از استخر بیرون بیاوریم یا بگذاریم دراز بکشد، اما من به دلیل آموزش‌ها می‌دانستم که این کار اشتباه است. بعد از اینکه آن فرد به بیمارستان منتقل شد، متوجه شدیم که متأسفانه چند مهره گردن او شکسته است و اگر او را ثابت نگه نمی‌داشتم، ممکن بود آسیب جدی‌تری به او وارد شود.»


کمک غیراصولی، یک عمر پشیمانی

فرزانه معتقد است در هر حادثه، کمک تخصصی و اصولی اهمیت بسیاری دارد، زیرا اگر بدون در نظر گرفتن اصول، برای مصدوم کاری کنیم، ممکن است برای یک عمر به او آسیب بزنیم. این در حالی است که با کمک درست، می‌توانیم از وقوع اتفاق بدتر جلوگیری کنیم. «به واسطه اینکه من این کار داوطلبانه را انجام می‌دهم خیلی از فامیل و آشنایان به یادگیری کمک‌های اولیه علاقه‌مند شده‌اند. یکی از آشنایان که کمک‌های اولیه را آموزش دید، در کارخانه‌ای کار می‌کرد و متأسفانه دست یکی از همکارانش در دستگاه قطع شد، اما این فرد با آموزشی که دیده بود، توانست دست را پاک‌سازی کند و در محیط سرد نگه دارد. خوشبختانه عمل پیوند هم با موفقیت انجام گرفت. در واقع، انجام کمک‌های اولیه برای فرد مصدوم، مشکل را حل نمی‌کند، اما از وسعت آن جلوگیری می‌کند.»
همه افراد با هر سنی می‌توانند یک دوره پایه بیست‌ودوساعته را در قالب کمک‌های اولیه در هلال‌احمر به صورت رایگان آموزش ببینند. با گذراندن همین دوره مبتدی، می‌توانند ارزیابی صحنه، ارزیابی مصدوم، تشخیص صدمه، احیا در ایست قلبی و تنفسی و ... را انجام دهند. ضمن اینکه برای این افراد گواهی‌نامه نیز صادر می‌شود.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نهادینه سازی ارزش آفرینی برای مشتری در فرهنگ تولید