جملات ناب | جملات ناب مفهومی کوتاه و بلند عاشقانه و سنگین تاثیر گذار

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد زیادی جملات ناب زیبا کوتاه و بلند را برای شما عزیزان درج نماییم.

ممکن است بخواهید در صفحه شخصی خودتان در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی یه مطلب نشر دهید.

برای این کار نیاز به یک متن یا جملات ناب دارید مه ما در این نوشته تعداد زیادی را از اشخاص مختلف برای شما جمع آوری کرده ایم.

امیدواریم که مورد اقبال شما عزیزان و سروران قرار گیرد.با ما در ادامه همراه باشید…

جملات ناب | جملات ناب مفهومی کوتاه و بلند عاشقانه و سنگین تاثیر گذار

نیـــازی بـه انتــقام نیـست !

فـقط مـنتظر بـمان ..

آنـها کـه آزارت مـی دهند

سرانـجام بـه خـود آسیـب مـی زنند ..

و اگـر بـخت مـدد کنـد

خــداوند اجـازه مـی دهد که تماشاگرشان باشی …!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

نگران فردایت نباش …

خدای دیروز و امروزت

فردا هم هست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

تا تو هستی که دستانم را بگیری

آرزو میکنم که هر روز زمین بخورم

کاش تابستان ها هم هوا برفی بود

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

شب سردیست دلم دیده ی تر میخواهد

دل آشفته ی من از تو خبر میخواهد

قهوه و شعر و خیال تو و این باد خنک

باز لبخند بزن قهوه شکر میخواهد

امشب آبستنم از تو غزلی شورانگیز

با خبر باش که این طفل، پدر میخواهد

غارتم کرده ای و خنده کنان میگویی

صید دل از کف یک سنگ هنر میخواهد

ترس در جام دلم ریخت در این راه اگر

یادم آمد سفر عشق، جگر میخواهد

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

من صبورم اما

آه این بغض گران

صبر چه میداند چیست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

اگر قرار باشد خون را با خون شست

دچار بدبختی میشویم

ببخشیم اما…

فراموش نکنیم

نلسون ماندلا

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

من تمام شعرهایم را در وصف نیامدنت سروده ام

اگر یک روز ناگهان ناباورانه سر برسی

دست خالی

حیرت زده

از شاعر بودن استعفا خواهم کرد

نقاش میشوم!

تا ابدیت.. نقش پرواز را بر میله های تمام قفس های دنیا خواهم کشید

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

بزرگی هیچ کس

شبیه رویاهای کودکی اش نشد

رویاهایی که

تمام زندگی کودکیمان بودند

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

دلم آغوش می خواهد

که

نه زن باشد

نه مرد

خـــدایا . . .

زمین نمیایی ؟؟

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

میان همهمه برگ های خشک پــاییز

فقط تــو ماندی که هنوز از بهار لبریزی

روزهای آخر پاییزت

پر از خش خش آرزوهای قشنگ

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

آدمها را از روی عکسهایشان نشناسید

آدمها

از بی حوصلگی هایشان

از خستگی هایشان

از دلتنگی هایشان

از غصه هایشان

از هیچ یک

عکس نمی گیرند

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

لغت نامہ های دنیا را باید آتش زد…

جلوی واژه ی نبــودن نوشتہ اند :

” عدم حضور شخصی یا چیزی ”

همینּ!

چقدر نبودن تــو را،

ساده فرض مے کنند

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

در شبان غم تنهایی خویش …

عابد چشم سخنگوی توام …

من در این تاریکی ، من در این تیره شب جان فرسا

زائر ظلمت گیسوی توام…

گیسوان تو پریشان تر از اندیشه ی من

گیسوان تو شب بی پایان

جنگل عطرآلود

شکن گیسوی تو

موج دریای خیال

حمیــد مصــدق

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

آنگاه که نمادی از امید در فنجان قهوه ات نمی بینی

و در طالعت نیز خبری از معجزه نیست

بدان که خـــداوند

همه چیز را به خودت سپرده تا …

بهترین ها را بسازی

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

باران باش و ببار

نپرس، کاسه های خالی از آن کیست ؟

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را

هرگز هراسی از فراموشی نیست

چرا که

جــــاودانند

کـــــــوروش کبیـــــــر

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

برا موندن آدم ها ســـازش کنید

امــــا

خــــواهـش نه

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

از اســب که بیفتی
اسیر سرزنش خـاک می شوی
در این سرزمین
سقوط آزاد هم ممکن نیست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

حـــــوا بودن تاوان سنگینی دارد

وقتی آدم ها

برای هر دم و بازدم،

به هــــوا نیاز دارند !!!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

خــیانت را مدرسـه به ما یاد داد

از همان زمـانی که گفت:

جای خـالی را پر کنید

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

ســه سال داشت،

که تلخ ترین طعم زندگی را چشید . .

وقتی وارد دانشگاه شد،

همه گفتند با سهمیه پدرش آمده است،

اما نمی دانستد

اوّل دبستان،

هنگامی که معلم گفت بنویسید بــابــا آب داد،

یک هفته در تب سوخت. .

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

بــگذارید و بــگذرید

چشم بیندازید و دل مبازید

که دیــر یا زود ..

باید گذاشــت و گذشــت

امام علی (ع)

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد..

دوباره دوام می آورد..

اما هرچه باشد.. ریسمان پاره ای است

شاید ما دوباره همدیگر را پیدا کنیم..

اما در آنجا که ترکم کردی..

هرگز دوباره مرا نخواهی یافت..

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

در من آدم بـــرفی است که

عاشق آفــــتاب شده

و این…

خلاصه ی همه ی داستان های عاشقانه ی دنیاست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

از مترسکی سوال کردم:

آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده ای؟

پاسخ داد:

در ترساندن دیگران برای من لذتی به یاد ماندنیست

که هرگز از آن بیزار نمی شوم!

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:

راست گفتی

من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!

گفت:

تــو اشتباه می کنی زیرا کسی نمی تواند

چنین لذتی را ببرد مگر آنکه ..

درونش مانند من ،

از کاه پر شده باشد …!!!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

حکــــم ، اعــدام بود …

اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد

دادســتان گفت:

آقــای زنــــدانــی، این چــــه کـــاریست ؟؟

زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :

بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،

ولی آدم ها !!!!!

بدجـــور زمــینــم زدن ……!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

زنـــــــدگی

تاس خـــوب آوردن نیست

با تاس بــد،

خــــوب بازی کردن است

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

این پندار غلط را که حاصل یک بیماری تاریخی است،

از ذهن خود بِزُداییم که:

برای رهایی،

باید منتظر قهرمان بود

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

به جان خودت بیفت !

خودت خودت را بساز!

وگرنه « دیگران » به تــــــو « شکل » می‌دهند.

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

دست هایی که یـــاری می رسانند

از دست هایی که دعــا می کنند،

مـــقدس ترند ..

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

روزی انســان از خــدا پرسید:

خدایــا..

اگر همه چیز در سرنوشت ما نوشته شده

پس آرزو کردن ما چه فایده ای داره؟

و خـــدا

لبخندی زد و گفــت:

شاید نوشته باشم،

هرچــه آرزو کند

” پس ، بهتـرین ها را آرزو کن “

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

مــن

همه ی حرف هایی که پشت سرت بود را به جـــان خریدم

و تـــو

همه ی من را

به یک حــرف فروختـــی

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

هرگــاه دیدی خـــــداوند

با وجود گنــاهان

پیوسته به تــــو نعمت می دهد،

به هوش باش که آن ها برای تــــو

نوعی غافلگیری و مــرگ ناگهانی است

امــام عـــلی ( ع )

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

باران همیشه میبارد..

اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند..

نامردیســــت ..

آن همه اشک را به یک چشمک فروختن

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

برای تــــــو

مردن بهانه نمی خواهد..

وقت نبودنت..

خود مرگیســــــت برای خودش…

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

رفت..

پــر کشید

روحش طاقت این دنیا را نداشت

دنیا برایش قفس بود

قفسی تــنگ

و کوه برایش رهــایی

پرواز کرد

خوشا به حالشان

آرام گرفتن در دل کـــوه،

در دل جایی که دوستـــش دارند

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

گاهی اوقات باید
بگذری و
بگذاری و
بروی ….
وقتی می مانی و تحمل می کنی ،
از خودت یک احمق می سازی!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،

بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.

زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

اگر ماه بودم به هرجا که بودم..

سراغ تو را از خدا می گرفتم..

وگر سنگ بودم به هرجا که بودم….

سر رهگذار تو جا می گرفتم..

گر ماه بودی به صد ناز شاید…

شبی بر لب بام من می نشستی…

وگر سنگ بودی به هرجا که بودی…

مرا می شکستی…

مرا می شکستی….

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

چه قدر باید بگذرد تا آدمی،
بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟
و چه قدر باید بگذرد تا بتوان ،
دیگر او را دوست نداشت؟
من او را دوست داشتم …

آنا گاوالدا

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

حرف‌هائی هست برای نگفتن
و ارزش عمیق هر کسی
به اندازه‌ی حرف‌هائی است که برای نگفتن دارد!
و کتاب‌هائی نیز هست برای نـنوشتن
و من اکنون رسیده‌ام به آغاز چنین کتابی
که باید قلم را بـِکـَنم و دفتر را پاره کنم
و جلدش را به صاحبش پس دهم
و خود به کلبه‌ی بی در و پنجره‌ای بخزم
و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد؟
نمیخواهم بدانم کوزه‌گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت؟
ولی بسیار مشتاقم،
که از خاک گلویم سوتکی سازد.
گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی،
دَم گرم ِخوشش را بر گلویم سخت بفشارد،
و خواب ِخفتگان خفته را آشفته تر سازد.
بدینسان بشکند در من،
سکوت مرگبارم را…

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

وقتــے کوچک
بودم فکر میکردم
آدم ها چقدر بزرگند و
ترس برم میداشت،بزرگتر
که شدم دیدم بعضـــےآدم ها
چقدر کوچکند، و بیشتر ترسیدم…

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

مـیگویند :آدمهای خوب را پیدا کنید و بـدها را رها

اما باید اینگونه باشد:

خـــوبی را در آدمها پیدا کنید

و بــدی آنها را نادیده بگیرید…

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

من پیوسته از تو گریخته ام
و به اتاقم ، کتابهایم ، دوستانِ دیوانه ام
و افکارِ مالیخولیائی ام پناه برده ام
قبول دارم که کلّه شق بودم
اما تو هم همواره فقط در پی اثبات سه چیز بودی :
اول آنکه در این ارتباط بی تقصیری
دوم آنکه من مقصرم
و سوم ، با بزرگواری تمام حاضری مرا ببخشی..

فرانتس کافکا

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

اندوهگین ترین فرد کسی است که بیشتر از همه میخندد!!!

مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی. .

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

جرات کنید حقیقی باشید

جرات کنید زشت باشید

خود را همان که هستید نشون دهید

هرچه میخواهد باشد

فقط خودتان باشید!

انسان باشید!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

آنچه از همه درناک تر است

فقر و بیماری نیست!

بی رحمی مردم نسبت به یکدیگر است

رومن رولان

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

چه قدر چای که ننوشیدم،در کافه‌هایی که
با تو نرفتم،
و چه نیمکت‌ها که مرا کنار تو،
“ندیده”
… فراموش کردند…!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

عشق ماندگار

هرگز بر جاذبه جسمانی شما

و معشوق که همواره در حال تغییر است

متکی نیست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

زندگی یک اتاق با دو پنجره نیست ، زندگی هزاران پنجره دارد
یادم هست روزی از پنجره نا امیدی به زندگی نگاه کردم
احساس کردم میخواهم گریه کنم
و روز بعد از پنجره امید احساس کردم
میخواهم دنیا را تغییر دهم و دگر روز
از پنجره مهربانی احساس کردم همه را دوست دارم ،
اما عمر کوتاه است فرصت نگاه کردن
از تمامی پنجره های زندگی را ندارم
تصمیم گرفته ام فقط از یک پنجره به زندگی نگاه کنم
و آن هم پنجره عشق ،
چون این پنجره روبه خدا باز میشود
هر روز میخواهم خدا را ببینم با او حرف بزنم ،
آن طرف پنجره خدا مرا می نگرد !!!!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

می‌خواستم به سربازها بگویم:

نامه‌ی معشوقه‌هایشان را اگر

بلند بلند بخوانند،

جنگ تمام می‌شود…!

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

دوستــی ها کم رنگ

بی کسی ها پیداست

راست گفتی سهـــراب ..

آدم اینــجا تــنها ست

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

در خانه باز شد

کودکی گرسنه

شادمان به سمت در دوید

پــدر باز هم دست خــالی به خانه آمده بود

کودک نگاهی به چشمان خیس و شرمسار پــدر انداخت

دستان او را گرفت تا دیگر ..

خالــی نباشد

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

من تنها دلخوشیم

همین پرسه زدن در میان واژه هاست..

و تلاوت آیه های دلهره..

همین هوای گفتن..

همین هوای شنفتن..

همین تبلور بغض..

همین اشک های ساده..

همین بارش شبانه..

باور کنید در غربت هم

غربتم را هاشور می زنم

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

درس زیاد می خواندم
و هر جایی که برایم مهم بود
با یک مداد
زیرش خط می کشیدم
“قانون اول نیوتن”
همیشه یکی از سوال های امتحانی بود
قانون جاذبه هم
گفتم جاذبه
یاد چشم های مادرم افتادم
یاد چشم های بی بی
یاد چشم های تو
و چشم…
عضو مهمی ست
اگر نه زن ها
اینقدر با دقت و رو به آینه
زیرش با مداد خط نمی کشیدند

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

کاش می شد ….
یه آگهی تجاری هم بود این شکلی…
دل گرفته تان را …
به بالاترین قیمت خریداریم..
شانه می دهیم …
سر بگذارید …
درد و دل کنید
و نترسید از بعد !
بعد از درد و دل هم ،
نخود نخود هر که رود خانه ی خود…
نه دلی جا می موند …
و نه احساسی خَش می افتاد….

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

فانوسهای ده میدانند بیهوده روشن اند…

و سگان باخبرند که بیهوذه بیدارند…

وقتی در روشنی روز دزد ها به مهمانی کدخدا میروند…

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

قبل تر ها…
احساسات تا پشت لب مى رسیدند..
مدت ها آنجا مى ماندند..
سپس حرف مى شدند
و بعد بوسه..
امروز..
احساسات اول بوسه مى شوند..
سپس حرف..
و بعد مدت ها پشت لب مى مانند..

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

مردها …
به ذاته غمگین اند…
مگر اینکه …
به خاطر چیزهایی که بدست می آورند …
شاد شوند,
و زنها به ذاته شادند…
مگر اینکه …
به خاطر چیزهایی که از دست می دهند …
غمگین شوند.

◆◆◆◆..❃✺✺✺✺✺❃..◆◆◆◆

ای آزادی
پرندگان هیچ‌گاه
در قفس لانه نمی‌سازند
می دانی چرا؟
زیرا که نمی‌خواهند اسارت را برای
جوجه‌های خویش به میراث بگذارند.