صفوفی به وسعت نام سیستان و بلوچستان


صفوفی به وسعت نام سیستان و بلوچستان

زاهدان- ایرنا- انتخابات 28 خرداد 1400 در جای جای سیستان و بلوچستان در صفوفی به بلندای وسعتش از هامون تا مکران در حال برگزاری است تا بار دیگر میزان مشارکت این استان در کشور بدرخشد.

به گزارش ایرنا ششم و نیم صبح بود از آن روزهای گرم که انتظارش را می‌کشیدم همه چیز در شهر گویی تغییر کرده بود چه جمعه عجیبی، جلوتر که رفتم به یکی از شعب اخذ رای رسیدم صف‌ها تشکیل و مردم زمزمه‌کنان و از پشت ماسک‌هایی که هویت ظاهریشان پیدا نبود با هم گفت‌وگو می‌کردند هر از چند گاهی صدای خنده‌ای بلند می‌شد و جمع افراد مسن را می‌دیدیم که خاطره‌ای روایت می‌کردند کمی که عقربه‌ها جلوتر رفت صف شلوغ و شلوغ‌تر شد جوان‌ها گروه گروه می‌آمدند و گوشه‌ای از صف می‌ایستادند هر کسی حال و هوایی داشت یک نفر گوشی‌اش را مرور و دیگری شناسنامه‌اش را ورق می‌زد جوان دیگری هم بود که چشمانش برق عجیبی داشت با شناسنامه‌ای که می‌خواست نخستین رای خود را ثبت کند.

در این بین مسوولان هم با جمعی حاضر در اطرافشان گاهی وارد و فضا را شلوغ‌تر می‌کردند و از سلفی مردم درامان نبودند همه چیز روایت یک جشن بود جشنی به مثابه یک مدینه فاضله جشنی بدون فاصله، بدون شکاف، بدون منیت، میزبانان و مهمانان جشن همگی خودی بودند از همین سرزمین نخل و آفتاب همان استانی که محروم معرفی می‌کنند.

به پیرمردی که لباس بلوچی بر تن داشت نزدیک می‌شوم ساکت است و آرام در حالیکه دست به دیوار زده نگاهم را به نگاهش دوختم و با لحنی آرام گفتم، پدر جان چندمین انتخابات است که شرکت می‌کنی با گویش بلوچی گفت: از وقتی انقلاب شد. گفتم مشکلی نداری در زندگی همه چیزت روبه‌راه است با لبخند تلخی که با غرور توام بود گفت: دخترم برای سرزمینم آمده‌ام.

مادر و فرزندی را دیدم که در گوشه‌ای ایستاده بودند و اسامی نامزدهای انتخابیشان را می‌نوشتند به این مادر که رسیدم گفتم چرا آمدی؟ گفت: باید می‌آمدم بخاطر این بچه بخاطر آینده‌اش تا بتواند عزتمند زندگی کند.

دخترانی جوان تکیه بر بنر بزرگ انتخابات با لبخند ملیح بر لب، عکس سلفی‌شان را می‌گرفتند توجهم را جلب کردند همگی رای اولی بودند با ذهنی پر از استدلال و چشمانی پر امید و آرزو فرصت سوال نمی‌دادند هر کدام از هر دری حرف می‌زدند یک نفر که سرو زبانی داشت گفت: احساس عجیبی داریم برای شرکت در انتخابات و با تمام دوستانم هماهنگ کردیم سر ساعت مقرر در اینجا جمع و با هم رای دهیم تا خاطره‌ای زیبا در زندگیمان شود.

یکی دیگرشان که عینکی بر چشم و چادری بر سر داشت جلوتر آمد و گفت: اگر امثال ما کشورمان را در این موقعیت تنها بگذاریم نباید خودمان را ایرانی بدانیم ما سازندگان آینده این کشوریم و انتخابات عرصه تغییر و ایجاد این آینده است.

پیرزن چادری در لابه‌لای همین صف‌ها در حالیکه عرق پیشانی‌اش از سختی ایستادن و تنگی نفسش حکایت می‌کرد با صدای گرفته گفت: مادر شهید دادیم چرا نیایم اگر نمی‌آمدم در آن دنیا چگونه به چهره شهیدان نگاه می‌کردم آنان برای همین مردم و انقلاب رفتند.

چه جملات سنگینی با عرق سردی بر پیشانی‌ام و بغضی سنگین در گلویم در ذهنم مرور کردم همه آنچه را که دیدم و از دیده‌ام پنهان ماند پیش‌بینی‌اش را نمی‌کردم و شاید هیچکس نمی‌کرد ملت و مردمی که تن و فکرشان خسته از ناملایمات اقتصادی بود آن‌ها که سفره معیشت‌شان از جور و جفای دشمنان روزبه‌روز کوچکتر شده بود همه آمده بودند نگاهم را از صف‌ها بر نمی‌داشتم این صفوف همان صفوف روایت شده فرزندان شهید این سرزمین در هشت سال دفاع مقدس بود این صفوف همان مردمی بود که روزی انقلاب کردند این صفوف به بلندای عزت ایران بود.

و این چند خط تنها روایت خبرنگار از ۲ ساعت اولیه حضور در پای صندوق‌های رای سیستان و بلوچستان است.

صفوفی به وسعت نام سیستان و بلوچستان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه سیستان و بلوچستان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس های جنجالی و برهنه سارا و نیکا در استخر مختلط