کاری که با دایی کردیم، با معروف نکنیم


کاری که با دایی کردیم، با معروف نکنیم

سعید معروف تلویحا خداحافظی خود را از تیم ملی والیبال تائید کرد. دوست داشتیم پایان او در تیمی که 14 سال مرد و مردانه برایش جنگید، شیرین‌تر بود. منتهی المپیک میدانی...

سعید معروف تلویحا خداحافظی خود را از تیم ملی والیبال تائید کرد. دوست داشتیم پایان او در تیمی که 14 سال مرد و مردانه برایش جنگید، شیرین‌تر بود. منتهی المپیک میدانی نیست که قابل پیش بینی باشد. تنها دو روز بعد از اشک‌های سعید معروف، همه دیدند چطور کورک ستاره والیبال لهستان و جهان، بعد از حذف مقابل فرانسه، اشک ریخت و با المپیک خداحافظی کرد. این اتفاقات در زندگی هر ورزشکاری رخ می دهد چراکه ورزش میدان شکست‌ها و بردهاست. افسوس که در دو تورنمنت آخر شکست نصیب چهره ای شد که همه بخشی از پیشرفت والیبال‌مان را مدیونش هستیم. قطعا سعید دوست داشت با افتخار برود. چه چیزی برای یک ورزشکار شیرین‌تر از آن است که در لحظه اوج با پیراهن ملی وداع کند؟

کنارگیری سعید معروف از والیبال، بی شباهت به خداحافظی علی دایی از تیم ملی در سال 2006 نبود. البته که دایی به نسبت سعید بیشتر و بیشتر اذیت شد ولی هر دو در دوران درخشش خود، با انتقاداتی مشابه روبرو بودند؛ اینکه قدرتی فراتر از قدرت یک کاپیتان دارند. چه آن زمان درباره دایی و چه حالا درباره سعید معروف، همه مربیان و مدیران و بازیکنان یک حرف مشترک می زنند. اینکه کاپیتان با توجه به تجربه و جایگاهش می تواند نظر بدهد و خیلی از مربیان نظرات آنها را می پرسند.

جوی که بعد از المپیک علیه معروف به راه افتاد، همان منوی همیشگی ورزش ایران بود. برخورد با یک ستاره، به خاطر یک اشتباه. هیچگاه نباید به خاطر یک اشتباه، تمام خوبی‌های یک فرد را فراموش کرد. منتهی حافظه ورزش ایران ضعیف است و معمولا با اولین اشتباه ستاره‌هایش را قربانی می‌کند. توهین به سعید معروف بعد از سال های درخشانش در تیم ملی و مبارزه برای پرچم کشورمان به هیچ وجه توجیه‌پذیر نیست. سعید بیش از 14 سال برای ایران بازی کرد. در سراسر این سال ها نهایت تلاشش را به کار گرفت. حاصل دسترنج او بازی‌های درخشان بود. هنوز خیلی ها او را نابغه خطاب می کنند. نابغه‌ای که البته بعضی از ماها چشم دیدنش را نداریم و حتی بعد از شنیدن خبر تلخ خداحافظی اش به او توهین می کنیم. توهین کردن چرا باید بخشی عادی از زندگی بعضی از ما باشد؟ چرا حتی وقتی کورک مقابل ایران فوق العاده بازی می کند، به جای تشویق او، به صفحه اش می رویم و مدام پای مادر و خواهرش را وسط می کشیم؟ چرا نباید از او تعریف کنیم تا خاطره ای شیرین از خود در ذهن او بکاریم؟ اگر یادتان باشد بازیکنان تیم ملی فوتسال ایران بعد از خداحافظی فالکائو در جام جهانی او را به هوا پرت کردند. هنوز این فوق ستاره برزیلی فوتسال در مصاحبه هایش از آن اتفاق به عنوان اتفاقی خاطره‌ساز و شیرین در زندگی‌اش یاد می کند. مگر رئالی ها بعد از درخشش بی‌نظیر رونالدینیو در یکی از آل‌کلاسیکوها در برنابئو او را تشویق نکردند؟

بیائیم نه فقط با ستاره های خارجی که با ستاره های داخلی هم چنین رفتاری کنیم. سعید معروف مستحق بهترین تعریف و تمجیدهاست. او سال های سال رفت و آمد. سفرهای طولانی، پروازهای خسته کننده، اردوهای دراز مدت، دوری از خانواده، انتقادات، فشارهای ناشی از شکست ها و غیره و غیره تنها بخشی از سختی های کار او در تیم ملی بود. بخشی از سختی کارهای او و همبازیان و مربیانش. گاهی مسیرشان به شکست منتهی شد و خیلی وقت ها دلمان را شاد کردند. به پاس آن روزهای خاص و به یادماندنی، باید به احترام نخبه والیبال مان ایستاد و او را تشویق کرد. مثل سعید معروف در این والیبال شاید زاده نشود. شاید هم سال های سال طول بکشد مثل سعید بیاید....

252 252

کد خبر 1541853

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه ورزشی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نام بیماری سخت ترانه علیدوستی اعلام شد | اعلام آخرین وضعیت روند درمان بازیگر سرشناس