شعله‌های شعر آتشی


شعله‌های شعر آتشی

او و فریدون مشیری هر دو کارمند وزارت پست و تلگراف بودند. نخست بار مشیری از منوچهر آتشی چند شعر در صفحه ادبی «مجله روشنفکر» منتشر کرد، اشعاری که مورد استقبال قرار گرفت.

آتشی در زندگینامه‌ی خودنوشت خود آورده است: «دوم مهرماه ۱۳۱۰ در روستای به نام "دهرود" دشتستان جنوب متولد شدمٰ خانواده ما جزء عشایر زنگنه کرمانشاه بودند که در حدود ۴ نسل پیش به جنوب مهاجرت کرده بودند. نام خانوادگی من به دلیل اینکه نام جد من "آتش‏خان زنگنه" بود "آتشی" شد، پدرم فردی باسوادی بود و به دلیل علاقه‏‌ای که سرگرد اسفندیاری که در جنوب به رضاخان کوچک مشهور بود، پدرم را به بوشهر انتقال داد و پدرم کارمند اداره ثبت و احوال بوشهر شد.

در سال ۱۳۱۸ به مکتب خانه رفتم در همان سال‌‏ها قرآن و گلستان سعدی را یاد گرفتم، ولی به دلیل شورشی که در آن شهر شد سال دوم را تمام نکرده بودم از کنگان به بوشهر رفتم و در مدرسه فردوسی بوشهر ثبت نام کردم و تا کلاس چهارم در این مدرسه بودم و در تمام این دوران شاگرد اول بودم و کلاس پنجم را به دلیل تغییر محل سکونت در مدرسه گلستان ثبت نام کردم. کلاس ششم را با موفقیت در دبستان گلستان به پایان رساندم، در این سال‏‌ها بود که هوایی شدم و دلم برای روستا تنگ شد و با مخالفت‏‌هایی که وجود داشت دست مادر دو برادر و خواهرم را گرفتم به روستا بازگشتیم و در چاهکوه بود که با عشق آشنا شدم و اولین شعرهایم نیز مربوط به همین دوران است.»

رد پای یک عشق در تمام اشعار آتشی

آتشی درباره اولین تجربه عاشقی‌اش در زندگی‌نامه خودنوشت خود چنین می‌گوید: «اولین تجربه عشقی در چاهکوه اتفاق افتاد او نیز توجهی پاک و ساده‌دلانه به من داشت، آن دختر خیلی روی من تاثیر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد. در آن سال‌‏ها ترانه‌‏های زیادی سرودم و به دلیل نرسیدن ما به هم و ازدواج آن دختر با مرد دیگر و سرطانی که بعدها به آن دچار شد رد پای این عشق در تمام اشعار من به چشم می‌‏خورد. او در یک جمع‌بندی سر انگشتی و مختصر از زندگی زناشویی و عشق و زن و همسر و فرزندان چنین دردمندانه یاد می‌کند: «شش بار عاشق شدم و بار هفتم بدون عشق ازدواج کردم. من برای ازدواج ساخته نشده بودم. چون با زنی که ازدواج کردم هم بعد از حدود پانزده سال، ناچار به جدایی شدیم. زن دومی هم گرفتم با این مقدمات و حساب که مونسی برای روزهای پیری باشد، که این هم نشد و مّدعی من از آب درآمد و اعصابم را خراب کرد.»

دیدار دوم:

نگاه‌ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته‌اند
سکوت چه قدر جای صدا را
هنوز نگفته‌ام دوستت دارم
نگاهم اما به عربده گفت
عربده‌ای که نرگس حافظ را پژمرده کرد
هنوز نگفته‌ای دوستت دارم
سکوتت اما بارانی شد
و دل صنوبری خشکم را خرم کرد
در این تابوت آرواره‌، سروی به شکل دل آدمی بود
سروی مرده در خشکسال مهر
از مژگان میترائی تو آفتابی جاری شد
مرده بیدار شد و تابوت را شکست
و شلنگ‌انداز خیابان‌ها را باغ سرو کرد
سکوت چه قدر جای صداها را می‌گیرد هنوز
نگاه چه ظالمانه جای کلمه‌ها را
این تقدیر دیدار بی‌گاه ما نیست
از تمامی تاریخ بپرس

غم غربت

سید کاظم موسوی، دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد در مقاله‌ای یا عنوان «غم غربت در اشعار منوچهر آتشی» آورده است: «منوچهر آتشی از شاعرانی است که دوران کودکی، طبیعت زنده جنوب و صداقت رفتاری آن دیار هرگز از ذهن و زبان او محو نمی‌شود. گذشته سرایی شاعر علاوه بر تاریخچه‌­ی حضور او در دنیا به گذشته‌های بسیار دور و باستانی و اسطوره‌ای نیز باز می‌گردد. واژه‌ها، مکان­‌ها، حوادث و اتفاقات، اشخاص، روستا و ... همیار شاعر در پردازش به این گذشته است. درد و حسرت از دست رفتن نیکی‌ها و مردانگی‌های آدمی در برابر همه‌­ی بدی‌ها خمیرمایه­‌ی این گذشته سرایی است. از آنجا که شعر شاعران به نوعی سرگذشت پنهان جامعه است باواکاوی حسرت سروده‌های آن‌ها می‌توان تاریخچه­‌ی پنهان جامعه هم دوره­ی شاعر را بازشناخت. بازشناسی خصلت‌های مردم جنوب، مبارزه­ی آن‌ها علیه استعمار، افتخارات و زندگی پرشکوه آنها، جدال سنت و تمدن، تقابل طبیعی زیستی با صنعت و مدرنیته و آرمان‌های نهفته درمدینه­‌ی­ فاضله در خلال اشعار آتشی نمود یافته است.»

از نیمایی تا سپید...

زندگی شاعری منوچهر آتشی، متخلص به سُرنا از سال ۱۳۳۳ شروع شد. او در فاصله چند سال در شمار شاعران مطرح معاصر جای پیدا کرد. اولین مجموعه‌ شعر او با عنوان «آهنگ دیگر» در سال ۱۳۳۹ در تهران چاپ شد و پس از این مجموعه، دو مجموعه دیگر با نام‌های «آواز خاک» و «دیدار در فلق» انتشار یافت.

وی در دهه‌های ۴۰، ۵۰ و ۶۰ به سبک نیمایی شعر می‌سرود اما در دو سال‌های آخر عمر به سمت شعر سپید متمایل شد، آتشی نخست با کشف و شهود در طبیعت جنوبی و وحشی به نوعی خشونت غریزی در شعر دست یافت. اما آنچه خشونت شعری آتشی را از عنصر خشونت آشفته و غیر منسجم برخی از شاعران قبل و بعد از خودش متفاوت می‌کند به‌جز حضور «جنوب»، لحن حماسی آن بود.

از آتشی چهارده دفتر شعر در طول سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۸۰ ، همچنین تعدادی مقاله و ترجمه باقی به یادگار باقی مانده است.

آهنگ دیگر ۱۳۳۸، آواز خاک ۱۳۴۶، دیدار در فلق ۱۳۴۸، بر انتهای آغاز ۱۳۵۰ گزینه اشعار ۱۳۶۵، وصف گل سوری ۱۳۷۰، گندم و گیلاس ۱۳۷۱، زیباتر از شکل قدیم جهان ۱۳۷۶، چه تلخ است این سیب ۱۳۷۸، خلیج و خزر ۱۳۸۰، باران برگ زوق: دفتر غزل‌ها ۱۳۸۰، اتفاق آخر ۱۳۸۰ ، حادثه در بامداد ۱۳۸۰، ریشه‌های شب ۱۳۸۴ و غزل‌های سورنا ۱۳۸۴ از جله آثار منوچهر آتشی است.

تاثیر آتشی بر دیگر شعرا

آتشی بر برخی شاعران ایرانی تاثیر گذاشته‌ است و شاعران بسیاری را تربیت کرده‌ است. «محمدعلی بهمنی» در غزلی می‌گوید:

تو آتشی و تمام من از تو شعله‌ور است نه من، که روشنی نسلم از شماست هنوز

مرگ سُرنا

شعله‌های شعر آتشی

منوچهر آتشی ۲۹ آبان ۱۳۸۴ بر اثر ایست قلبی در سن ۷۴ سالگی در بیمارستان سینا تهران درگذشت و در بندر بوشهر و در جوار آرامگاه شیخ حسین چاهکوتاهی به خاک سپرده شد. وی چند روز قبل از مرگش به عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شده بود.

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه بوشهر

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جشنواره طنز «دادخند» در یزد 2 ساله شد