به «حافظ به روایت شاملو» نمی‌توان اعتماد کرد/ کسی از کیارستمی توقع تصحیحِ حافظ ندارد


به «حافظ به روایت شاملو» نمی‌توان اعتماد کرد/ کسی از کیارستمی توقع تصحیحِ حافظ ندارد

منوچهر فروزنده‌فرد در پاسخ به سوال «کدام تصحیح دیوان حافظ را بخوانیم؟» با ذکر توضیحاتی در مورد نوبت چاپ و انتشارات از هفت تصحیح نام برد: تصحیح علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری، تصحیح هوشنگ ابتهاج، تصحیح زنده‌یاد سلیم نیساری، تصحیح زنده‌یاد رشید عیوضی، دیوان حافظ با قرائت‌گزینی انتقادی هاشم جاوید و بهاءالدین خرمشاهی...

نرگس کیانی: «دلیل شهرت حافظِ شاملو یکی شاعربودن او و مسائل سیاسی و متفرقه است و دیگری مقدمه‌ای که شاملو بر چاپ اول این کتاب نوشت و در آن حافظ را شاعری کفرگو نامید. روایت کیارستمی با کار شاملو فرق دارد و اساسا تصحیح محسوب نمی‌شود؛ درواقع کیارستمی صرفا ابیاتی از حافظ را برگزیده و به شیوه خود نوشته‌ است و کسی هم از امثال کیارستمی توقع تصحیح انتقادی ندارد و صرفا کاری هنری است.»

این بخشی از گفت‌وگویی است با منوچهر فروزنده‌فرد، حافظ‌پژوه به مناسبت بیستم مهر؛ روز بزرگداشت حافظ در تقویم رسمی ایران.

فروزنده‌فرد ضمن اشاره به نقاط قوت و ضعف هر تصحیح و سال انتشار و انتشارات هرکدام، از ۷ تصحیح انتقادی از حافظ به عنوان تصحیح‌های برگزیده نام برد؛ تصحیح علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری، تصحیح هوشنگ ابتهاج، تصحیح زنده‌یاد سلیم نیساری، تصحیح زنده‌یاد رشید عیوضی، دیوان حافظ با قرائت‌گزینی انتقادی هاشم جاوید و بهاءالدین خرمشاهی و دیوان حافظ به کوشش محمد راستگو. او همچنین از تصحیح ذوقی احمد شاملو هم گفت و به آن‌چه عباس کیارستمی در این مورد انجام داده است هم اشاره کرد. حاصل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

به «حافظ به روایت شاملو» نمی‌توان اعتماد کرد/ کسی از کیارستمی توقع تصحیحِ حافظ ندارد

با جست‌وجوی کلیدواژه‌های «حافظ» و «تصحیح» در اینترنت، با عبارات و سؤالاتی چون «معرفی بهترین تصحیح دیوان حافظ شیرازی»، «کدام تصحیح دیوان حافظ را بخریم؟» و «بهترین تصحیح دیوان حافظ شیرازی کدام است؟» مواجه می‌شویم. پاسخ شما به این سؤال چیست؟

پیش از پاسخ‌دادن به این سؤال باید نکاتی را به‌عنوان مقدمه عرض کنم. اولا باید توجه داشته باشیم که حافظ خود اشعارش را ـ به هر دلیلی ـ گردآوری نکرد و گردآوری دیوانش پس از درگذشت او انجام گرفت. دوم این که حافظ خود مرتب در اشعارش دخل‌وتصرف می‌کرده است و حتی اگر زمانی غزلی از حافظ به خط خود او هم به دست بیاید معلوم نیست که آن سروده، صورت نهایی شعر باشد. ممکن است مثلا یک ماه بعد، آن شعر را ویرایش کرده و نسخه هنری‌تری از آن عرضه کرده باشد که ما در دست نداریم. قطعا دخل‌وتصرف کاتبان و خوانندگان شعر حافظ هم در ایجاد اختلاف در نسخه‌های خطی گوناگون اشعار او مؤثر بوده است. به همه این دلایل و البته دلایلی دیگر، از دیرباز نسخه‌هایی از دیوان حافظ داریم که با هم اختلافات زیادی دارند. این اختلافات گاه در حد وجود غزلی یا بیتی در یک/چند نسخه و نبود آن در یک/چند نسخه دیگر است، گاه در ترتیب ابیات است و گاه تفاوت در ضبط کلمات که به آن «دگرسانی» می‌گوییم (مثلا کشتی‌نشستگانیم یا کشتی‌شکستگانیم). البته گاهی ممکن است میان پژوهشگران در نحوه خواندن برخی ابیات هم اختلافی وجود داشته باشد که آن را اصطلاحا «دگرخوانی» می‌گوییم و این لزوما به اختلاف نسخه‌ها مربوط نمی‌شود و حاصل ویژگی‌های خط فارسی است که مثلا مصوت‌ها را در خط نشان نمی‌دهد یا در رسم‌الخط قدیم میان ک و گ یا پ و ب تمایزی قائل نبوده‌اند و مانند آن.

تصحیح علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، ۱۳۲۰، مطبعه مجلس، مشهورترین تصحیحی است که از دیوان حافظ می‌شناسیم. اگر می‌خواهید اصل این نسخه را مطالعه کنید باید چاپ افست انتشارات زوار را تهیه کنید یا چاپ انتشارات اساطیر را

پژوهشگری که می‌خواهد دیوان حافظ را تصحیح کند باید اول نسخه‌های کهن دیوان او را شناسایی و بررسی کند. نه تنها نسخه‌های کامل که نسخه‌های ناقص و جُنگ‌ها و سفینه‌ها و مانند آن‌ها را نیز باید بررسی کرد. مصحح فرضی ما سپس باید درباره انتساب هر غزل به حافظ براساس قرائن نسخه‌شناختی، متن‌شناختی، سبک‌شناختی و مانند آن تحقیق کند. می‌دانیم که برخی غزل‌هایی که در اکثر چاپ‌های مشهور دیوان حافظ آمده‌اند درواقع از دیگر شاعران‌اند؛ مثلا غزل «برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست» از سلمان ساوجی (مثلا نگاه کنید به مینوی، «داستان‌ها و قصه‌ها»، ص ۸۹)، غزل «المنة لله که در میکده باز است» از حیدر بقال شیرازی (مثلا نگاه کنید به مقاله محمدرضا ضیا در دریچه، ش ۳۷)، غزل «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت» احتمالا از نجم‌الدین صوفی (نگاه کنید به مقاله رضا موسوی‌طبری و بهروز ایمانی در نامه بهارستان، ش ۲۴)، غزل «دل من در هوای روی فرخ» از بهاءالدین زنگانی (نگاه کنید به دیوان حافظ، چاپ پژمان)، غزل «جمالت آفتاب هر نظر باد» از ناصر بجه‌ای (نگاه کنید به دیوانچه ناصر بجه‌ای مصحح محمود مدبری)، غزل «خیال روی تو در هر طریق همره ماست» از کمال کاشانی (نگاه کنید به مقاله محمدرضا ضیا در جشن‌نامه دکتر سعید حمیدیان)، غزل «گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی» از روح عطار (نگاه کنید به دیوان حافظ مصحح نیساری، ۱۳۷۷، ص ۶۱۸) و غزل «هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود» به احتمال قوی از ناصر بخارایی است (نگاه کنید به دیوان حافظ مصحح خانلری؛ ضمنا رباعیات حافظ هم اکثرشان به دیگران منسوب‌اند. برای نمونه نگاه کنید به «گلگشت در شعر و اندیشه حافظ» نوشته محمدامین ریاحی). پس از اطمینان از صحت انتساب، مصحح باید سراغ ضبط صحیح کلمات و عبارات برود. مثلا با توجه به وضعیت نسخه‌ها و دانش‌های زبانی و ادبی مختلف تصمیم بگیرد که «کشتی‌شکستگانیم» درست‌تر است یا «کشتی‌نشستگانیم» یا مثلا «گلگشت مصلا» یا «گلکِشت مصلا» و ... از همین‌جاست که بین مصححان گوناگون اختلاف نظر پیش می‌آید و تصحیح‌های مختلف منتشر می‌شود. تا این‌جا مقدمه بحث بود. اکنون به اصل سؤال می‌پردازم.

تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری (چاپ اول: ۱۳۵۹، آخرین تجدیدنظر: بین ۱۳۶۲-۱۳۶۹)، دو جلد، انتشارات خوارزمی، مزایایی نسبت به تصحیح قزوینی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به استفاده از نسخ کهن‌تر و پرشمارتر و نیز ثبت اختلافات نسخ اشاره کرد

اگر از چاپ‌های غیرانتقادی و ذوقی صرف‌نظر کنیم، از سال ۱۳۰۶ که دیوان حافظ مصحَح مرحوم عبدالرحیم خلخالی منتشر شد تاکنون تصحیح‌های انتقادی مختلفی از دیوان حافظ عرضه شده است که به نظر می‌رسد پنج تصحیح از میان آن‌ها مهم‌تر باشد: یک؛ تصحیح علامه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، ۱۳۲۰، مطبعه مجلس. این تصحیح مشهورترین تصحیحی است که از دیوان حافظ می‌شناسیم و بسیاری از ناشران هم دیوان‌هایی «از روی نسخه قزوینی ـ غنی» چاپ کرده‌اند که نباید به آن‌ها اعتماد کرد. اگر بخواهید اصل نسخه قزوینی ـ غنی را مطالعه کنید باید چاپ افست انتشارات زوار را تهیه کنید یا چاپ انتشارات اساطیر را که با حروفچینی مجدد و برخی حواشی علامه قزوینی همراه است و به کوشش آقای جربزه‌دار منتشر شده‌ است. علاقه‌مندان به حافظ‌پژوهی می‌توانند علاوه بر این دو چاپ از نسخه پیش‌نویس دیوان حافظ به خط علامه قزوینی هم که به همت دکتر جواد بشری و همکاران در سال ۱۳۹۷ منتشر شده بهره ببرند.

حافظ قزوینی ـ غنی با همه اهمیتش گاه برخی خطاهای فاحش دارد که اغلب حاصل اعتماد بیش از حد به نسخه خطی‌ای است که اساس تصحیح قرار گرفته بوده‌ است (یعنی نسخه خلخالی مکتوب به سال ۸۲۷ ه.ق.). برای نمونه به یکی دو مورد اشاره می‌کنم. در چاپ قزوینی ـ غنی دو بیت بدین صورت آمده است:

نامه تعزیت دختر رز بنویسید/ تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند

گیسوی چنگ ببرّید به مرگ می ناب/ تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

در حالی‌که در نسخه‌های دیگر چنین آمده:

نامه تعزیت دختر رز بنویسید/ تا حریفان همه خون از مژه‌ها بگشایند

گیسوی چنگ ببرّید به مرگ می ناب/ تا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایند

حتی خواننده غیرمتخصص هم متوجه می‌شود که در چاپ قزوینی ـ غنی ارتباط و انسجام ابیات از دست رفته و مصراع‌های دوم ابیات جابه‌جا شده‌است! آشکار است که «دختر رز» (شراب) با «خون» و «گیسوی چنگ» با «زلف مغبچگان» کاملا در تناسب است.

تصحیح هوشنگ ابتهاج با عنوان «حافظ به سعی سایه»، ۱۳۷۳، کارنامه، به لحاظ کثرت نسخی که مورداستفاده قرار داده برتر از خانلری (و قاعدتا برتر از قزوینی ـ غنی) است، اما متأسفانه اختلاف نسخ را چنانکه لازم است ثبت نکرده‌ و تنها به برخی اختلافات در پانوشت اشاره کرده است

یک نمونه دیگر، در غزل «دو یار زیرک و از باده کهن دو منی...» قافیه‌ها بدین صورت است: دو منی، چمنی، انجمنی، ثمنی، منی، سمنی، زمنی، اهرمنی، برهمنی. اما ناگهان در چاپ قزوینی ـ غنی با بیتی مواجه می‌شویم که قافیه‌اش به‌جای این که به «ـمنی» ختم شود به‌صورت «نسترنی» آمده درحالی‌ که در نسخه‌های دیگر قافیه این بیت «یاسمنی» است و همان هم درست است.

همچنین در این چاپ بسیاری غزل‌ها از شاعران دیگر وارد شده‌ است که در آغاز بحث به آن‌ها اشاره کردیم. ضمن این که برخی غزل‌هایی را که در صحت انتسابشان به حافظ تردیدی نیست، نیاورده‌ است؛ مانند غزل معروف «مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید».

دوم؛ تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری (چاپ اول: ۱۳۵۹، آخرین تجدیدنظر: بین ۱۳۶۲-۱۳۶۹)، دو جلد، انتشارات خوارزمی.

خانلری پیش‌ از این چاپ هم دو بار دیوان حافظ را منتشر کرده بود که آن تصحیح‌ها در این‌جا موردنظر ما نیستند. چاپ خانلری مزایایی نسبت به تصحیح قزوینی دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به استفاده از نسخ کهن‌تر و پرشمارتر و نیز ثبت اختلافات نسخ اشاره کرد. غزل‌های الحاقی حافظ در این چاپ به‌صورت جداگانه در جلد دوم آمده‌ اما با وجود این برخی اشعار از شعرای دیگر به این چاپ وارد شده است. همچنین به لحاظ ضبط کلمات و عبارات هم در بسیاری موارد بر قزوینی برتری دارد. البته این چاپ هم متأسفانه از برخی خوانش‌های غلط و/یا عجیب برکنار نمانده‌ است؛ مانند «گلکِشت» به‌جای «گلگشت»، «اری اسامر لیلای لیلةُ القمری» به‌جای «اری اسامر لیلای لیلةَ القمرِ» و ... گاه در ثبت اختلاف نسخ نیز بی‌دقتی‌هایی رخ داده‌ است که البته شاید عذر بدتر از گناه مصحح این باشد که این بخش از کار را خود انجام نداده و به دیگری سپرده‌ است! اشکال دیگری که به چاپ خانلری ـ و البته به چاپ حروفی‌ای که جربزه‌دار از چاپ قزوینی و غنی عرضه کرده‌ است و همین‌طور به خیلی از چاپ‌های دیگری که در ادامه معرفی می‌شوند ـ وارد است این است که رسم‌الخط دیوان حافظ را امروزی کرده‌اند و برخی از زیبایی‌های وابسته به رسم‌الخط را از بین برده‌اند. بنده و آقای دکتر جلالی در مقاله‌ای (نگاه کنید به فنون ادبی، ش ٢٤، پاییز ١٣٩٧) نشان دادیم که این امروزین‌سازی رسم‌الخط متون ممکن است زیبایی بلاغی متن را از بین ببرد و البته شواهد نسبتا زیادی هم از حافظ در آن‌جا ذکر کردیم. اجازه دهید در این باره به مثالی بسنده کنم. در بیت

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت/ یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم

«به چه» را باید مطابق رسم‌الخط قدیم به‌صورت «بچه» نوشت تا «بچّه» را هم تداعی کند که با «مادر» و «زادن» و ... تناسب دارد! در چاپ قزوینی ـ غنی (افست زوار) چون رسم‌الخط را تغییر نداده‌اند این زیبایی حفظ شده ولی در اکثر چاپ‌های دیگر از دست رفته است.

سوم؛ تصحیح هوشنگ ابتهاج با عنوان «حافظ به سعی سایه»، ۱۳۷۳، کارنامه.

این تصحیح به لحاظ کثرت نسخی که مورداستفاده قرار داده برتر از خانلری (و قاعدتا برتر از قزوینی ـ غنی) است، اما متأسفانه اختلاف نسخ را چنانکه لازم است ثبت نکرده‌ و تنها به برخی اختلافات در پانوشت اشاره کرده است. ایراد دیگری که به این چاپ می‌توان گرفت این است که مصحح و مشاور او (یعنی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی) بیش از حد به چاپ قزوینی ـ غنی اعتماد کرده‌ و برخی ضبط‌های غلط این چاپ را حفظ کرده‌اند. به لحاظ رسم‌الخط هم ایراداتی که به چاپ خانلری وارد است به این چاپ نیز وارد است. از مزایای این چاپ می‌توان به آراستگی و نفاست آن اشاره کرد و این امر در کنار شهرت استاد هوشنگ ابتهاج باعث شده است که این کتاب پرفروش باشد. البته اخیرا قیمت این چاپ بالا رفته‌ و تهیه آن برای دوستداران حافظ دشوار شده‌ است.

چهارم؛ تصحیح زنده‌یاد سلیم نیساری، سخن، ۱۳۸۷.

دکتر نیساری هم چاپ‌های مختلفی از دیوان حافظ دارد که مراد ما نیستند. اما چاپ سال ۱۳۸۷ او در کنار کتاب بسیار ارزنده «دفتر دگرسانی‌ها در غزل‌های حافظ» (۲ج، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۶) که اختلافات ۵۰ نسخه مهم قرن‌نهمی حافظ را به دقت ثبت کرده‌ است جزو مهم‌ترین منابع حافظ‌پژوهی است. ممکن است نیساری گاهی در متن ضبط برتر را ننشانده باشد اما خواننده خود می‌تواند با مراجعه به «دفتر دگرسانی‌ها» وضعیت همه نسخه‌ها را ببیند و ضبط درست را بیابد. اما ایرادات این چاپ؛ گاه ضبط‌ها و خوانش‌های عجیبی در این چاپ هست از جمله «همچو گلبرگ طری پودِ وجود تو لطیف...» (ضبط درست «بودِ وجود» یا «بود و وجود» است. نگاه کنید به مقاله محسن پورمختار و منوچهر فروزنده‌فرد در شعرپژوهی (بوستان ادب)، ش ۳۴، زمستان ۱۳۹۶)، «...هزار تعبیه در حکم پادِ شاه انگیز» (نگاه کنید به حمیدیان، «شرح شوق»، ذیل بیت) و ... ایراد امروزین‌سازی رسم‌الخط به این چاپ هم وارد است اما ایراد مهم دیگر آن این است که مصحح فقید برخی غزل‌ها را بی‌دلیل الحاقی دانسته و به همین بهانه از ذکر دگرسانی‌های آن‌ها در «دفتر دگرسانی‌ها» چشم پوشیده‌ است. یکی دیگر از اشکالات این چاپ این است که گاه ویژگی‌های زبانی نسخه‌ها را ذیل خطاها آورده‌ است.

پنجم؛ تصحیح زنده‌یاد رشید عیوضی، امیرکبیر، ۱۳۸۵.

زنده‌یاد دکتر عیوضی هم تصحیح‌های مختلفی از حافظ دارند که این‌جا آخرین تصحیح ایشان مراد ماست. این تصحیح به لحاظ کثرت نسخی که اساس قرار داده است شاید به پای نیساری و سایه نرسد اما نسخ مورداستفاده آن کهن و کامل‌اند. در ضبط عبارات هم دقت‌های خوبی دارد و مصحح فقید دلیل گزینش‌های خود را در کتاب «حافظ برتر کدام است؟» (امیرکبیر، ۱۳۸۴) بیان کرده‌ است. البته مثل چاپ‌هایی که پیش‌تر یاد کردیم گاه ضبط‌های عجیبی هم دارد، مانند «حق یذوق منه کأسا من الکرامه» به جای «حتی یذوق منه کأسا من الکرامه». ایراد رسم‌الخط به این چاپ هم وارد است.

اگر بخواهیم به این پنج چاپ، دو چاپ دیگر هم بیفزاییم به نظر من این دو چاپ قابل ذکرند:

ششم؛ دیوان حافظ، با قرائت‌گزینی انتقادی هاشم جاوید و بهاءالدین خرمشاهی، فرزان روز، ۱۳۷۸.

این دیوان نه براساس نسخ خطی بلکه براساس مقایسه و مقابله چندین چاپ مشهور از دیوان حافظ فراهم آمده و مصححان در هر مورد دلیل ترجیح ضبط خود را توضیح داده‌اند. از ایرادات آن می‌توان به اتکای بیش از حد به چاپ قزوینی اشاره کرد.

هفتم؛ دیوان حافظ، به کوشش محمد راستگو، نشر نی، ۱۳۸۹.

این دیوان نیز مانند چاپ جاوید و خرمشاهی مبتنی بر قرائت‌گزینی انتقادی است اما ذوقی‌تر از منبع پیشین است. البته با توجه به آگاهی مصحح از بلاغت گاه دقت‌های خوبی دارد.

چنان‌که ملاحظه می‌فرمایید هیچ‌یک از چاپ‌های پنج‌گانه یا هفت‌گانه‌ای که به‌عنوان بهترین تصحیحات دیوان حافظ یاد کردیم از همه نظر ایده‌آل و آرمانی نیستند و لازم است کسی که به‌صورت جدی به حافظ می‌پردازد به همه آن‌ها ـ و البته به چاپ‌های دیگر و به اصل نسخ خطی، مانند قدیم‌ترین نسخه شناخته‌شده دیوان حافظ مکتوب به سال ۸۰۱ه.ق.، یعنی حدود ۹ سال پس از وفات حافظ، که به کوشش بهروز ایمانی در سال ۱۳۹۴ از سوی مؤسسه میراث مکتوب منتشر شده‌ است ـ مراجعه کند. دوست داشتم به سؤالتان پاسخ قاطعی بدهم و یک تصحیح را انتخاب کنم، اما علم و تحقیق تعارف‌بردار نیست.

به «حافظ به روایت شاملو» نمی‌توان اعتماد کرد/ کسی از کیارستمی توقع تصحیحِ حافظ نداردحافظِ شاملو در کنار برگی از حافظِ کیارستمی

عده‌ای می‌گویند اگر قرار باشد هرکس دیوان حافظ را از دید خود روایت کند یا درباره آن شرح بنویسد، اشعار حافظ و درک ما از آن‌ها دچار آسیب می‌شود. با این اظهارنظر موافقید؟

با کلیت این نظر موافقم اما لازم است قدری توضیح دهم. هرکسی می‌تواند شعر حافظ را چنانکه دوست دارد بفهمد یا به فراخور موقعیتی که در آن قرار دارد از شعر حافظ بهره ببرد. ولی نباید اصرار داشته باشد که منظور حافظ فقط و فقط همین چیزی بوده که او می‌گوید. خیر! می‌تواند بگوید من در این موقعیت این بیت حافظ را این‌گونه می‌خوانم و تمام! اما تحقیق و شرح نوشتن بر هر متنی پیش‌نیازهایی دارد. باید با زمانه حافظ آشنا بود، زبان فارسی آن زمان را شناخت، متون پیش از حافظ و همزمان با او را خواند، علوم دینی و ادبی و مانند آن را به قدر نیاز آموخت و ... در زمانه ما با وجود شرح‌های بسیاری که بر حافظ نوشته شده واقعا شرح نوشتن و تحقیق‌کردن در این باب دشوار است و کسی که می‌خواهد در این وادی گام بگذارد اگر حرف تازه و جدی‌ای برای گفتن نداشته باشد عرض خود برده‌ است و زحمت دیگران داشته‌ است! شما مثلا «شرح شوق» دکتر سعید حمیدیان را ملاحظه بفرمایید. خب، کسی که بعد از چنین شرحی می‌خواهد شرح بنویسد واقعا کارش دشوار است. به قول فردوسی: برِ باغِ دانش همه رُفته‌اند! حتی کتاب سه‌جلدی «این کیمیای هستی» دکتر شفیعی کدکنی که اخیرا منتشر شد واقعا حرف چندان تازه‌ای نداشت. برخی پژوهشگران شاید سال‌ها منتظر بودند دیدگاه‌های ایشان را درباره حافظ به‌صورتی منسجم بخوانند ولی متأسفانه این انتظار برآورده نشد. البته این را هم ناگفته نگذارم که در مجموع در سال‌های اخیر به جنبه‌های زبانی و بلاغی و متن‌شناختی حافظ توجه بیشتری شده و این در جای خود ارزشمند است. مثلا علاوه بر «شرح شوق» و برخی مواضع «این کیمیای هستی» می‌توان به کتاب «یادداشت‌های حافظ» دکتر سیروس شمیسا، کتاب «در پی آن آشنا» از دکتر محمد راستگو و کتاب دکتر یاسر دالوند با عنوان «زین آتش نهفته» اشاره کرد.

اما درباره روایت شعر حافظ که ظاهرا منظورتان برداشت هنری از شعر حافظ است به نظرم نباید چندان محدودیتی قائل شد. باید اجازه داد خوانندگان و خوش‌نویسان و شاعران و داستان‌نویسان و مانند آن‌ها از ظرفیت‌های شعر حافظ بهره ببرند. البته یک شرط خیلی مهم در این‌جا وجود دارد و آن برخورداری نسبی از علوم ادبی و زبانی و یا مشورت با متخصصان این حوزه است. واقعا حیف است که مثلا آهنگی که برایش زحمت زیاد کشیده می‌شود شعرش غلط خوانده شود. این خوانش‌های غلط ـ که آقای دکتر ضیا و آقای دکتر احمدوندی و دیگر پژوهشگران بدانها پرداخته‌اند ـ متأسفانه در کار بزرگانی چون استاد شجریان هم دیده می‌شود و مثل پای زشت طاووس است! واقعا آدم دریغ می‌خورد.

«حافظِ شاملو» و «حافظ به روایت کیارستمی» از جمله تصحیح‌هایی بودند که در زمان انتشار در میان اهالی فرهنگ‌وهنر سروصدای بسیاری به پا کردند. هرکدام از این‌ها را چگونه می‌بینید؟

این سؤال به نوعی ادامه سؤال اول است. علاوه بر تصحیح‌های انتقادی یا شبه‌انتقادی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره کردم، چاپ‌هایی هم داریم که به آن‌ها تصحیح یا به عبارت بهتر چاپِ «ذوقی» می‌گوییم. از جمله این چاپ‌ها چاپ پژمان، چاپ انجوی و چاپ شاملو را می‌توان نام برد. کارهای مرحوم شاملو در عرصه تحقیق متأسفانه قابل اعتنا نیست. شعر او را ممکن است کسی بپسندد یا نپسندد. اما در عالم تحقیق به هر حال ملاک‌هایی برای داوری داریم و براساس آن ملاک‌ها متأسفانه به حافظ شیراز به روایت شاملو به هیچ وجه نمی‌توان اعتماد کرد. نقدهای مفصلی بر این چاپ نوشته شده که از مشهورترین آن‌ها می‌توان به نقدهای استاد بهاءالدین خرمشاهی و دکتر جلال متینی اشاره کرد. دکتر رواقی و دیگران هم بر آثار حافظ‌پژوهانه شاملو نقدهایی نوشته‌اند و آن‌چه از همه این نقدها برمی‌آید این است که روایت شاملو کاری تحقیقی نیست. او در واقع هیچ نسخه‌ای را اساس کارش قرار نداده و براساس ذوق خود در ابیات حافظ دخل‌وتصرف کرده‌ است. همچنین در نشانه‌گذاری و خوانش ابیات هم ایراداتی دارد. درواقع دلیل شهرت حافظ شاملو یکی شاعری او و مسائل سیاسی و متفرقه بود و دیگر مقدمه‌ای که بر چاپ اول این کتاب نوشت و در آن حافظ را شاعری کفرگو نامید. بد نیست در این‌جا اشاره کنم که نظریات شاملو نه تنها در باب حافظ که در باب فردوسی و تاریخ ایران و موسیقی ایرانی و امثال آن هم بحث‌انگیز است و منتقدان بسیار دارد. ترجمه‌های او را هم اهل فن دقیق و امانتدارانه نمی‌دانند. شاید سنگین‌تر بود به حوزه‌هایی که در آن‌ها دانش کافی نداشت وارد نمی‌شد.

اما روایت کیارستمی به نظر بنده با کار شاملو فرق دارد و اساسا تصحیح محسوب نمی‌شود. کیارستمی در واقع صرفا ابیاتی از حافظ را برگزیده و به شیوه خود نوشته‌ است. کسی از امثال کیارستمی توقع تصحیح انتقادی ندارد، بلکه صرفا کاری هنری است مانند برداشت‌های خوانندگان و مانند آن‌ها که در سؤال دوم به آن‌ها اشاره کردم. اما شاملو اولا ادعای تصحیح حافظ دارد (و به تصحیح‌های دیگر هم ایراد می‌گیرد)، ثانیا متن کامل دیوان را چاپ کرده که ظاهرش مانند دیگر دیوان‌های حافظ است و خواننده ممکن است فکر کند به لحاظ اصول و روش هم مانند مثلا چاپ خانلری است، درحالی‌که مطلقا چنین نیست.

این مطالب را هم بخوانید: ◾️ اشکال تصحیح هوشنگ ابتهاج از دیوان حافظ ◾️ قرائت گزینی انتقادی از حافظ

۲۵۲۵۹

کد خبر 1563134

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود اهنگ عزیز منی جون منی تو همه میدونن مال منی