بدون تعارف/ دامدار نمونه کشور از تصمیم بزرگش می‌گوید


بدون تعارف این قسمت میزبان مالک یکی از بزرگترین دامداری‌های ایران است که تصمیم بسیار بزرگ و ارزشمندی برای سرمایه اش گرفته است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، محمدعلی دقیقی حدود بیست سال قبل دامداری کوچکی را با ۱۰۰ راس دام در شهرستان تاکستان راه اندازی کرد و با تلاش شبانه روزی تعداد دام‌های او امروز به ۱۴ هزار راس رسیده است. این کارآفرین نمونه کشور مدتی است، تصمیم بزرگی برای ثروتش گرفته که در برنامه بدون تعارف در این خصوص توضیح داده است.
متن گفتگو به شرح زیر است:
مجری: حاج آقای دقیقی چند سالتون هست؟
میهمان: متولد سال ۱۳۲۸ هستم و ۷۲ ساله ‏، متولد تهران و بچه خانی آباد هستم و در خانواده بازاری و پدرم کار قماش (پارچه) می‌کردند.
مجری: سختی کار را چشیده اید؟
میهمان: تا دلتان بخواهد، خیلی زیاد، خانواده ام نمی‌گذاشتند که ما بیکار باشیم همچین که سه ماه تعطیلی می‌شد می‌گفتند بروید برای خودتان کار پیدا کنید. می‌رفتیم در مغازه‌ها و می‌گفتیم که کارگر می‌خواهید؟ هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم، خانمم هم فرهنگی و معلم بود. در خانه پدری بودیم که خانه‌ای بود با سقف چوبی.
مجری: چرا خانه مجزا نداشتید؟
میهمان: برای این که نمی‌توانستیم خانه مجزا بگیریم.
مجری:، اما امروز شما یک کارآفرین برتر، دامدار و مرغدار نمونه کشور هستید. خدا را شکر تشکیلات بسیار وسیع و موفقی دارید از کجا تا کجا؟
میهمان: سرچشمه کوشش من توانی بود که پدرم به من می‌داد و همیشه به من می‌گفت تو می‌توانی و تو باعرضه‌ای، از اول برای من پایه صحیحی گذاشته شد و الحمدلله هر جا می‌رفتم و هر جا کار می‌کردم، هرکاری که بود برایم مهم نبود و ظرف دو سه ماه مدیر می‌شدم.
مجری: معروف هستید به دامدار نمونه کشور.
میهمان: ما بین ۲۹ هزار واحد نمونه در کشور نمونه هستیم. فرهنگ دامداری را ما عوض کردیم در مملکت خودمان.
مجری: چند سال هست که دامدارید؟
میهمان: ۱۸ سال.
مجری: با چند راس دام شروع کردید؟
میهمان: با صد تا دام شروع کردیم که هر کدام حدود ۳ تا ۴ میلیون می‌شد و کلا حدود ۴۰۰ میلیون شد. امروز ۱۴ هزار راس دام داریم.
مجری: چند درصد شیر کشور را شما تامین می‌کنید؟
میهمان: درصد رو بخواهید حساب کنیم ۲۰۰ تن، حدود ۸-۷ درصد شیر کشور.
مجری: شاید برای مردم سوال باشد، امتیاز خاصی گرفتید که توانستید به این جا برسید؟
میهمان: مطلقا، مطلقا، مگر الان شما از این به بعد پارتی ما بشوید. اقلا شما به ما برسید، شما این جا آمدید، همیشه که یک طرفه نباید از ما سوال کنید. یک کاری برای ما بکنید. ما الان نهاده نداریم و وضعیت نهاده الان خیلی بد است در کشور. حیف است که این گاو‌ها را بدهیم کشتارگاه، خواهش می‌کنیم. این دلال‌ها دارند خون همه را واقعا واقعا می‌دوشند.
مجری: شما قبل برنامه به من گفتید که دنبال کارگر هستید؟
میهمان: من شیردوشی جدید ساختم. یعنی الان هم نساختم می‌گویند نداشتی از کجا آوردی ساختی؟ دو سال پیش ساختیم. صد نفر پرسنل می‌خواهیم صد نفر پرسنل نیست، به اداره کار قزوین و تاکستان گفتیم.
مجری: حقوق شان چقدر است؟
میهمان: از حداقل حقوقی که تصویب کردند بیشتر، حدود شش میلیون می‌دهیم.
مجری: یعنی الان کارگر پیدا نمی‌شود با حقوق شش میلیون؟ صد نفر به من زنگ بزنند من معرفی می‌کنم به آقای دقیقی.
میهمان: صددرصد، صددرصد، من نمی‌دونم چه می‌گویند که بیکاری هست، کسی که اهل کار باشد، بیکار نیست، این‌ها دل شان می‌خواهد نردبان را پا بگذارند برسند به پله هفتم. دوست ندارند پله به پله بروند بالا.
مجری: یعنی می‌خواهیم یک شبه وضع مان خوب بشه؟
میهمان: یک شبه وضع مان خوب بشه، ما‌ها آدم نبودیم؟ من بچه ام یک سالش بود، زمانی که بهش رسیدم دیگه ۱۲-۱۰ سالش بود، وقتی که بهش رسیدم دیگر نمی‌توانستم بغلش کنم. من همه اش در بیابان‌ها بودم و همه اش کار می‌کردم.
مجری: این گاو‌های شیرده الان قیمت شان چند هست؟
میهمان: الان این گاو‌های شیرده حدود ۳۰ میلیون هست یا ۲۸ میلیون.
مجری: چقدر از سرمایه خود را خارج از کشور بردید؟
میهمان: هیچی، یک حساب بانکی خارج از کشور ندارم، اصلا خودم، خانمم، بچه ام و نوه ام همه از خارج کشور متنفریم، یعنی سه روز حاضر نیستند بروند در اروپا بمانند.
مجری: من اجازه دارم اون نکته‌ای را که قبل از برنامه به من گفتید اینجا بگویم؟
میهمان: بفرمایید، حالا که شما همه چیز را از ما کشیدید. بقیه را هم بکشید که اقلا لال از دنیا نرویم.
مجری: آقای دقیقی شما چیزی یک دفعه به من گفتید جا خوردم، شما به من گفتید یک فکری به ذهنتون رسید. می‌خواهم آن را به بینندگان بگویید.
میهمان: هم من کرونا گرفتم هم شما، بعد از اینکه خوب شدم آمدم. ۴۰ تا ۴۵ روز طول کشید، دی و بهمن و اسفند هم بود. بعد به فکر این افتادم که اینجا یک طرح بزرگ ملی است اینجا نباید منحصر به فرد باشد من باید اینجا را برای فروش ارایه بدهم و این پول‌ها را بگیرم و خرج آن چیز‌هایی کنم که دلم آرام شود، چون دیگه نه ماشین آخرین مدل می‌خواهم، دارم، نه ویلا می‌خواهم، دارم، خانه فلان می‌خواهم، دارم، در اندازه خودم دارم.
مجری: دامداری به این وسعت را می‌خواهید بفروشید به کسی که همین کار را ادامه بدهد. کارگر‌ها سرجایشان باشند شما پولش را بگیرید صرف امور خیریه کنید.
میهمان: اگر هم خواست حتی خودم برایش یکسال مدیریت می‌کنم.
مجری: ارزش اینجا چقدر هست که می‌خواهید بیاورید در کار خیر؟
میهمان: حالا، هزاران میلیارد هست.
مجری: هزار میلیارد تومان پول را بیاورید برای صرف امور خیر؟ مثلا چه کار می‌خواهید بکنید؟
میهمان: چند شهر هست که آن قسمتی که سرطانی‌ها می‌روند اشعه می‌گذارند ندارد. خرجش هم خیلی هست از جا‌های دیگر هم می‌آیند آنجا. می‌خواهم برای آنجا کاری بکنم، برای جای مادری ام بعدش می‌خواهم در سیستان و بلوچستان یک مرکز برای نگهداری از بچه‌هایی که سر راه می‌مانند ایجاد کنم برای یتیم‌ها که خانواده هایشان نمی‌توانند از آن‌ها نگهداری کنند، بعد می‌آیم خانه‌های استیجاری درست می‌کنم برای جوان‌هایی که عروسی می‌کنند که هر کدام یکی دو سال زندگیشان را تشکیل بدهند... راه خیر خودش باز می‌شود.
مجری: مشتری دارد با این قیمت یا حالا چیزی هست که کسی نیست بیاید و بخرد؟
میهمان: منتش را می‌کشند. من ابرو می‌اندازم.
مجری: پس این کار را انجام می‌دهید؟
میهمان: ان شاء الله.
مجری: دلتان می‌آید؟
میهمان: بله چرا دلم نیاید؟ چطور همه این چیز‌ها را بگذارم و بروم؟ دلم می‌آید. آن موقع با دست باز و راحت می‌روم.
مجری: همین امروز چقدر پول برای کار خیر در یک ماه کنار می‌گذارید؟
میهمان: در ماه گذشته و این ماه حدود ۱۰ میلیارد برای کار خیر دادم. از بیمارستان چابهار گرفته تا برای خرج‌های دیگر.
مجری: امروز درخواست شما چیست؟
میهمان: جوان‌ها به کار بچسبند. کار هست و کار‌ها را از دست ما بگیرند و ما را به عنوان معلم انتخاب کنند. هرکسی که با من ارتباط دارد به خاطر شخصیت کاری من هست. به دلیل این که خطا نکردم، پول کسی را نخوردم، چک برگشتی نداشتم، کلاه سر بانک‌ها نگذاشتم، به خاطر این که توقع بیجا از کسی نداشتم. بیایند از این کلاس‌ها برای کارآفرینان برگزار کنند تا به این‌ها یاد بدهند که توقع شان را در زندگی متعادل‌تر کنند.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


گرگی ناگهان وارد بیمارستان شد/ اما زمانی که پرستاران علت را فهمیدن، نتوانستند جلوی گریه...