سعید در چهلم مادرش، به گاو صندوق خانواده دستبرد زد


سعید در چهلم مادرش، به گاو صندوق خانواده دستبرد زد

سعید در مراسم کفن ودفن مادر از شرایط روحی اعضاء خانواده سوءاستفاده کرده،صورتجلسه ی مشارکت خواهر وبرادران را معدوم می‌کند تا...

داخل اتاق مشغول یادداشت ابلاغات بودم که لحن پرانرژی و خاصِ احوالپرسی و خوش آمد گویی منشی موجب شد گوش تیز کنم بلکه از هویت مراجعه کننده لابه لای صحبت های منشی مطلع بشم که با همان انرژی خاص وارد اتاق شد و گفت:می دونید کی اینجاست؟گفتم: نه ولی هرکی هست حتما خیلی برات جذابه که اینطوری ذوق زده شدی، گفت: آره،یادتون هست هفته ی پیش برا دفتر به کجا سفارش خرید دادیم؟

ملوک خانم دختر بزرگ خانواده ی اصیل و قدیمی شیرازکه اسم و رسمشون به عنوان یک بِرَند تجاری شهره ی شیراز است به دارالوکاله من آمده بود،یقینا حضور چنین خانواده ای به عنوان موکل برایم سبب اعتباری مضاعف خواهد بود اما از جهتی احتمال ظهور اختلاف در خانواده ای که پشت هم بودن و یکدست بودنشان زبانزد خاص و عام بود نگرانم می کرد.به منشی گفتم تا من سیستم ابلاغات و چک می کنم از ایشون پذیرایی کن،آماده ملاقات که شدم، اطلاع میدهم.چند دقیقه بعد بانویی شیک پوش و مبادی آداب با عصایی در دست که نقش منبت آباده و خاتم شیراز زینت بخش آن بود وارد اتاق شد،همزمان با حضورش عطر و بوی ادکلن فرانسوی اش فضای اتاق را پر کرد،به رسم ادب و تکریم اعتبار خانواده ی ایشان چند لحظه ای به خوش وبش گذشت تا اینکه ملوک خانم شروع به صحبت کردند:همزمان با تولد هریک از بچه ها، حاج بابا سند یکی از املاکش را به نام وی می زد،فرقی هم نداشت نوزاد تازه وارد دختر بود یا پسر.این روال و قاعده گرچه مورد نقد و اعتراض خیلی ها بود اما حاج بابا طوری مصمم ومطمئن اینکار و انجام می داد که به مرور اکثر بازاری ها به تقلید از پدر اقدام به همین قاعده کردند .

به جز حجره ی بازار و عمارت خانوادگی که به نام عزیز و حاج بابا بود،تمام خواهر وبرادرها مالک یک پلاک بودند اما حجره ی بازار وکسب وکار خانواده تحت مدیریت حاج بابا انجام می شدازسفر فرنگ و سفره داری محرم و صفر تا خمس و زکات و اطعام ایتام ، طوری منظم و بر قاعده بود که کمتر کسی تصور می کرد ، این مجموعه ۱۲تا مالک داره آن هم با کارکرد و درآمدهای متفاوت. همه تابع یک نفر، بدون هرگونه اعتراضی دوشادوش هم مشغول بودند حاج بابا کاری کرده بود که دختر وپسر ،علاوه بر استقلال مالی، حواسمون بود که هر چه هست و نیست متعلق به حاج باباست.با گذشت زمان و گسترش بازار و تجارت کل املاک پدری به انباری و بارانداز تبدیل شدند و تنها ملک فعال پس از حجره ی حاج بابا،پلاکی بود که به نام سعید پسر دوم خانواده بودطوری که هر سال به ارزش اقتصادی این پلاک افزوده می شد و سایر املاک به اعتبار ملک سعید ارزش اقتصادی داشتند لذا خرج کل خانواده اعم از خرج تحصیل بچه ها در فرنگ و سایر هزینه ها از همین مسیر و توسط سعید پرداخت می شد. عزیمت ثریا ته تغاری حاج بابا به فرنگ و اقامت وی در ونکور سبب شد تا به مرور کل اعضاء خانواده مهاجرت کنند و پس از سه چهار سال بیزینس خانواده توسط مباشرین اداره می شد وحاج بابا و عزیز در طول سال پیش بچه ها بودند و هرسال اسفندماه بر می گشتند ایران و تا بهار حساب و کتاب حجره ها و نمایندگی ها را صاف می کردند.امور تجاری خانواده طوری توسط حاج بابا منظم و مرتب چیده شده بود که حتی نیاز به همان حسابرسی سالیانه هم نبود،بلکه حسابرسی بیشتر بهانه ای بود تا حاج بابا و عزیز بنا به سنت خانواده پایان سال و آغاز سال نو را در خانه ی پدری جشن بگیرند.

یادشون به خیر حاج بابا و عزیز در هشتمین دهه ی زندگی اشون هم مثل یک زوج تازه به هم رسیده دست به دست هم کنار دیگ سمنو ،ضمن مرور خاطرات جوانی کاسه های سمنو را با آداب خاصی پر می کردند وخودشون به اتفاق مش رحیم راننده ی خانواده، بین اهالی محل وبازاری ها تقسیم می کردند،بعد نوبت به میزبانی جشن چهارشنبه سوری در باغ خانوادگی وتدارک سیزده به در می رسید که نقطه ی پایان تفرج خانواده بود .اردیبهشت تمام نشده بهار نارنج های حیاط و باغچه ها پیچیده در پارچه های ترمه ،عطر وبویی مست کننده به حال وهوای عمارت می داد،طوری که هر بهار جدایی از خانه ی پدری به اندازه ی همان نوبت اول برایمان سخت بود،کی باور می کنه...،حرف های ملوک خانم به اینجا که رسید بغضش ترکید و قطرات بلورین اشک آرام وبی صدا روی گونه های بانو جاری شد...

چندسال پیش از مرگ حاج بابا،عزیز تماس گرفتند تا کل اعضاء خانواده دور هم جمع بشیم،حاج بابا در جهت پیشگیری از بروز اختلافات آتی ترتیب تنظیم صورتجلسه ای را داده بود با این محتوا که املاکی که پدر به نام ده فرزند خانواده کرده، به نسبت مساوی متعلق به همه است وهیچ فرقی بین دختر و پسر و ارزش املاک نیست لذا منافع این املاک باید به نسبت مساوی بین همه تقسیم شود.تا زنده بودن مادر بنا به همان روال گذشته منافع املاک به حساب سعید به جهت فعالیت تجاری خاصی که در ملک وی صورت می گرفته واریز می شد و او سهم خواهر وبرادرها را به ایشان پرداخت می کرد.

یکی دو ماه پس از مراسم چهلم عزیز بچه ها متوجه می شوند برخلاف قاعده هیچ مبلغی به حسابشان واریز نشده،تماس ها و ارسال ایمیل ها موجب می شود تا متوجه شوند سعید بر خلاف روال هر ماه هیچ مبلغی به حساب سایرین واریز نکرده، در پاسخ به اعتراض خواهر و برادرها مدعی می شود ملک و منافع بِرَند خانواده متعلق به وی است و سایرین حقی نسبت به آن ندارند.همین موضوع سبب می شود تا بچه ها مجدد در خانه ی پدری دور هم جمع شوند بلکه با ارائه صورتجلسه خواست و اراده ی پدر را به سعید یادآوری کنند، غافل از اینکه برخلاف سایر اسناد و مدارک،صورتجلسه ی مشارکت ومدارک انتقال املاک حاج بابا به بچه ها در گاوصندوق پدر نیست!

برای اثبات ادعای اعضاء خانواده و تامین خواسته ی ایشان اولین چالش پیشرو ماده۲۲قانون ثبت بود که ملاک مالکیت را سند رسمی ملک تعریف کرده لذا پرداختن به بحث چگونگی مالک شدن سعید و ... علاوه بر اینکه امر دشواری است در شرایط فعلی اقدام مفیدی نبود بلکه لازم بود پیش از هر اقدامی راجع به اثبات شراکت اعضاء خانواده طرح دعوی کنم لذا علیرغم اینکه اصل صورتجلسه که حکم شراکت نامه ی خانواده را داشت در دسترس نبود از قاعده ی طریقیت و موضوعیت وارد شده بنا بر ماده۵۷۱و۵۷۲و۵۷۵قانون مدنی راجع به چگونگی شکل گیری مشارکت اعضاء خانواده خواسته ی دادخواست را طراحی،مستند به ماده۵۸۴قانون مدنی* پیرامون تکلیف سعید مستند به استشهادیه اعضاء خانواده و کسبه ی بازار که در جریان امر بودند و بر شراکت سایر اعضاء خانواده شهادت دادند، توضیحات لازم ارائه شد.دعوی اثبات شراکت موکلین نسبت به ملک و بِرَند خانواده بیش از سه سال طول کشید اما حُسن این دادخواست این بود که سعید متوجه شد با مفقود کردن یک سند خواه رسمی یا عادی ماهیت و مفاد آن سند از بین نمی رود و این همان بحث طریقیت و موضوعیت اسناد و مدارک است.به این معنا که سند و مدرک طریق و روش اثبات یک موضوع حقوقی را نشان می دهد(طریقیت) نه تحقق یا عدم تحقق آن عمل حقوقی.لذا در خانواده ی ملوک خانم عقد شرکت تحقق یافته ، شهادت شهود به عنوان دلیل اثبات این امربر دروغ سعید مبنی بر عدم وجود چنین سند و صورتجلسه ای اولویت داشت،علاوه اینکه سابقه ی وجوه واریزی به حساب سایر اعضاء خانواده موید دروغ سعید و اقدام وی در مفقود کردن صورتجلسه بود!

توضیح:
* بنا به مفاد قانون مدنی عقد شرکت مدنی تابع مقررات خاصی است که با شرکت تعریف شده در حقوق تجارت فرق دارد و مهمترین فایده ی آن سادگی تحقق عقد شرکت است که تابع ضوابط خاص و دست وپاگیر حقوق تجارت نیست از جمله مفاد ماده۵۷۱که عقد شرکت را در جمع شدن حقوق مالکین متعدد در یک شیء تعریف می کند.

ماده۲۲ قانون ثبت تنها ملاک شناسایی مالک ملکی که در دفتر املاک ثبت رسمی شده را سند رسمی می داند.

* وکیل دادگستری

کد خبر 1592631

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟