از رسیدگی به روستاهای سیستان‌وبلوچستان تا روزهای کرونا


از رسیدگی به روستاهای سیستان‌وبلوچستان تا روزهای کرونا

وقتی پزشک یا پرستاری خودش درگیر این ویروس می‌شد حسی تلخ و ناامید کننده بر وجود تک تکشان چنگ می‌زد و با تمام وجود آرزو می‌کردند که بماند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: کتاب «پرواز تا بهشت؛ زندگی‌نامه شهید مدافع سلامت علی‌اکبر آقابابایی‌پور» به قلم سهیلاآقابابایی پور روایت روزهای زمستان حادثه خیز سال ۱۳۹۸ چندی پیش توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر شد. این‌کتاب درباره روزهایی است که شوک ورود و گسترش بیماری کرونا یا همان کوید ۱۹، زندگی مردم را هر لحظه سخت‌تر کرد؛ روزهایی که انتشار افسار گسیخته این بیماری در کمترین زمان باعث شد تا زندگی مردم در تمامی ابعاد تحت تأثیر آن قرار بگیرد.

این میان علاوه بر تأثیرات بسیار منفی کرونا بر کسب و کار مردم، آنچه که بیش از همه باعث نگرانی و ایجاد جو روانی نامطلوب در بین خانواده‌ها می‌شد، بالا رفتن آمار مرگ و میرهای ناشی از این بیماری بوده است. واقعیت تلخی که بایستی برای جلوگیری از آن هر چه زودتر اقدام می‌شد. در چنین شرایطی سربازان خط مقدم این جبهه، بدون تردید پزشکان و کادرهای درمانی بیمارستان‌ها بوده اند که تعدادی از آنها جان خود را در مسیر این مبارزه از دست دادند.

کتاب «پرواز تا بهشت» یکی از همین روایت‌هاست. دکتر آقابابایی پور و همسرش دکتر رویاپورابوالقاسم از همان روزهای کارشان در روستاهای سیستان وبلوچستان در دهه هفتاد تا بیماری کووید ۱۹ در این سال‌ها تمام تلاششان خدمت به هم وطنشان بوده است.

«پرواز در بهشت» روایت روزهای این سرزمین است از شهریور ۱۳۲۵ تا روزهای انقلاب و جنگ و تا روزهای کرونا. لحظه‌هایی که دکترآقابابایی و خانواده اش همراه کشورشان بوده اند.

در مقدمه کتاب می‌خوانیم:

دکتر علی اکبر آقابابایی پور در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۴۰ در شهر تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران سپری کرد و در سال ۱۳۶۵ به عنوان دانشجوی رشته پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی پذیرفته شد. وی پس از فارغ التحصیل شدن در سال ۱۳۷۲ به علت علاقه زیادی به خدمت گذاری به هم وطنان محروم جامعه جهت گذراندن دوره طرح پزشکی عمومی راهی استان سیستان و بلوچستان شهرستان نیک شهر بخش قصرقند شد و در مدت زمان کوتاهی به دلیل خدمت خالصانه و تلاش‌های بی وقفه و ارتقای سطح سلامت مردمان آن منطقه به ریاست بیمارستان نیک شهر منصوب شد. وی پس از قبولی در آزمون پذیرش دستیار تخصصی در سال ۱۳۷۹ به عنوان دستیار تخصصی اطفال وارد دانشگاه علوم پزشکی سمنان شد و پس از گذراندن دوره چهارساله دستیاری، در سازمان بهزیستی شهرستان کرج مشغول خدمت به کودکان بی سرپرست شد. از سال ۱۳۹۴ ایشان به عنوان پزشک مقیم در بیمارستان قائم کرج مشغول فعالیت شد. دکتربابایی پور پس از پیدایش بیماری کوید ۱۹ و همه گیری آن، با عزم و جدیتی مثال زدنی به درمان بیماران پرداخت و سرانجام در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۹۹ به علت ابتلاء به بیماری کووید ۱۹ در بیمارستان محل خدمتش بستری شد. علی رغم تلاش همکاران جهت بهبود ایشان، در تاریخ اول مرداد ۱۳۹۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. دکتر علی اکبر آقابابایی پور در طی دوران طبابت به عنوان متخصص اطفال، همواره در صدد ارتقای سطح بهداشت و سلامت کودکان شهرستان کرج بود و در جهت نیل به این هدف، همچون مشاوری دلسوز به صورت شبانه روزی در دسترس خانواده‌های این کودکان قرار داشت و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نبود.

در این قسمت بخش کوتاهی از «پرواز تا بهشت» را مرور می‌کنیم:

....چندماهی از شیوع بیماری کوید ۱۹ می‌گذشت. بیمارستان‌ها پر از بیمار بود و ترس بر جان مردم افتاده بود. دارویی برای این بیماری وجود نداشت. کادر درمان، فشار روحی زیادی را تحمل می‌کردند. ازدحام بیماران سرپایی و وخامت حال بیماران بستری، آنها را مجبور می‌کرد اگر چه از نظر جسمی خسته و ناتوان شده بودند، اما باز هم به یاری بیماران بشتابند. ماسک و لباس مخصوصی که به تن داشتند کار را برایشان سخت‌تر می‌کرد، اما چاره‌ای نبود. بیماران بستری، به کمک دستگاه اکسیژن می‌توانستند کمی نفس بکشند. ریه‌هایشان به شدت درگیر این ویروس شده بود. عده‌ای دوام می‌آوردند و عده‌ای هم در میان بهت و حیرت اطرافیان، جانشان را از دست می‌دادند. مرگ بیماران، پرستاران و پزشکان را تا ساعت‌ها در غم و اندوه فرو می‌برد، اما تلخ‌تر از هر چیزی، از دست دادن یکی از همکارانشان بود. وقتی پزشک یا پرستاری خودش درگیر این ویروس می‌شد حسی تلخ و ناامید کننده بر وجود تک تکشان چنگ می‌زد و با تمام وجود آرزو می‌کردند که بماند. بعضی‌ها می‌ماندند و بعضی‌ها می‌رفتند. دوری از خانواده برای کادر درمان بسیار سخت بود. پدر و مادرها دور از فرزندانشان بودند و فرزندان دور از پدر و مادر. تنها می‌توانستند با تماسی تلفنی صدای یکدیگر را بشوند و بعد از پایان یافتن مکالمه بغض‌ها می‌شکست و اشک‌ها جاری می‌شد.

کادر درمان می‌توانستند میدان را خالی کنند و در خانه بمانند تا جانشان در امان باشد، اما با شجاعت ایستادند تا به هم وطنانشان خدمت کنند. اکبر و رؤیا و محمد هم از این قضیه مستثنی نبودند. اکبر در بیمارستان به مداوای بیماران مشغول بود و حتی ساعت‌های بیشتری را در آنجا می‌گذراند. رؤیا در درمانگاه در میان ازدحام بیماران پشت میزش می‌نشست و به درمان می‌پرداخت. محمد هم به عنوان اینترن، در بیمارستان‌ها مختلف مشغول به کار بود...

تیر ماه بود و هوا به شدت گرم. بیماری کوید قربانی‌های زیادی گرفته بود.آخر شب اکبر بعد از یک روز کاری شلوغ، در حالی که خیلی خسته بود، به خانه می‌رفت. بعد از آخرین باری که سرماخورده بود هنوز کمی سرفه می‌کرد....صبح روز بعد به بیمارستان رفت و به اصرار رؤیا به بخش سی تی اسکن رفت تا از ریه اش عکس بگیرد. سرفه‌های مکرر اکبر، رؤیا را به شدت نگران کرده بود. سی تی انجام شد و اکبر با دیدن عکس ریه متوجه شد که درگیر ویروس کرونا شده است. سریع با دوست صمیمی اش دکتر شیخ الاسلامی که متخصص بیمارهای داخلی بود تماس گرفت و موضوع را برایش شرح داد. تصمیم گرفتند که اکبر در بیمارستان بستری شود تا هم قرنطینه باشد و هم درمان بهتری داشته باشد…دکتر شیخ الاسلامی به صورت شبانه روزی شرایط اکبر را کنترل می‌کرد تا داروهای لازم را تجویز کند. حالِ اکبر خوب بود و درمان به خوبی پیش می‌رفت اما سه روز بعد، شرایط ناگهان تغییر کرد و...


خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: کتاب «پرواز تا بهشت؛ زندگی‌نامه شهید مدافع سلامت علی‌اکبر آقابابایی‌پور» به قلم سهیلاآقابابایی پور روایت روزهای زمستان حادثه خیز سال ۱۳۹۸ چندی پیش توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر شد. این‌کتاب درباره روزهایی است که شوک ورود و گسترش بیماری کرونا یا همان کوید ۱۹، زندگی مردم را هر لحظه سخت‌تر کرد؛ روزهایی که انتشار افسار گسیخته این بیماری در کمترین زمان باعث شد تا زندگی مردم در تمامی ابعاد تحت تأثیر آن قرار بگیرد.

این میان علاوه بر تأثیرات بسیار منفی کرونا بر کسب و کار مردم، آنچه که بیش از همه باعث نگرانی و ایجاد جو روانی نامطلوب در بین خانواده‌ها می‌شد، بالا رفتن آمار مرگ و میرهای ناشی از این بیماری بوده است. واقعیت تلخی که بایستی برای جلوگیری از آن هر چه زودتر اقدام می‌شد. در چنین شرایطی سربازان خط مقدم این جبهه، بدون تردید پزشکان و کادرهای درمانی بیمارستان‌ها بوده اند که تعدادی از آنها جان خود را در مسیر این مبارزه از دست دادند.

کتاب «پرواز تا بهشت» یکی از همین روایت‌هاست. دکتر آقابابایی پور و همسرش دکتر رویاپورابوالقاسم از همان روزهای کارشان در روستاهای سیستان وبلوچستان در دهه هفتاد تا بیماری کووید ۱۹ در این سال‌ها تمام تلاششان خدمت به هم وطنشان بوده است.

«پرواز در بهشت» روایت روزهای این سرزمین است از شهریور ۱۳۲۵ تا روزهای انقلاب و جنگ و تا روزهای کرونا. لحظه‌هایی که دکترآقابابایی و خانواده اش همراه کشورشان بوده اند.

در مقدمه کتاب می‌خوانیم:

دکتر علی اکبر آقابابایی پور در تاریخ ۱۶ بهمن ۱۳۴۰ در شهر تهران به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران سپری کرد و در سال ۱۳۶۵ به عنوان دانشجوی رشته پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی پذیرفته شد. وی پس از فارغ التحصیل شدن در سال ۱۳۷۲ به علت علاقه زیادی به خدمت گذاری به هم وطنان محروم جامعه جهت گذراندن دوره طرح پزشکی عمومی راهی استان سیستان و بلوچستان شهرستان نیک شهر بخش قصرقند شد و در مدت زمان کوتاهی به دلیل خدمت خالصانه و تلاش‌های بی وقفه و ارتقای سطح سلامت مردمان آن منطقه به ریاست بیمارستان نیک شهر منصوب شد. وی پس از قبولی در آزمون پذیرش دستیار تخصصی در سال ۱۳۷۹ به عنوان دستیار تخصصی اطفال وارد دانشگاه علوم پزشکی سمنان شد و پس از گذراندن دوره چهارساله دستیاری، در سازمان بهزیستی شهرستان کرج مشغول خدمت به کودکان بی سرپرست شد. از سال ۱۳۹۴ ایشان به عنوان پزشک مقیم در بیمارستان قائم کرج مشغول فعالیت شد. دکتربابایی پور پس از پیدایش بیماری کوید ۱۹ و همه گیری آن، با عزم و جدیتی مثال زدنی به درمان بیماران پرداخت و سرانجام در تاریخ ۲۲ تیر ۱۳۹۹ به علت ابتلاء به بیماری کووید ۱۹ در بیمارستان محل خدمتش بستری شد. علی رغم تلاش همکاران جهت بهبود ایشان، در تاریخ اول مرداد ۱۳۹۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. دکتر علی اکبر آقابابایی پور در طی دوران طبابت به عنوان متخصص اطفال، همواره در صدد ارتقای سطح بهداشت و سلامت کودکان شهرستان کرج بود و در جهت نیل به این هدف، همچون مشاوری دلسوز به صورت شبانه روزی در دسترس خانواده‌های این کودکان قرار داشت و از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نبود.

در این قسمت بخش کوتاهی از «پرواز تا بهشت» را مرور می‌کنیم:

....چندماهی از شیوع بیماری کوید ۱۹ می‌گذشت. بیمارستان‌ها پر از بیمار بود و ترس بر جان مردم افتاده بود. دارویی برای این بیماری وجود نداشت. کادر درمان، فشار روحی زیادی را تحمل می‌کردند. ازدحام بیماران سرپایی و وخامت حال بیماران بستری، آنها را مجبور می‌کرد اگر چه از نظر جسمی خسته و ناتوان شده بودند، اما باز هم به یاری بیماران بشتابند. ماسک و لباس مخصوصی که به تن داشتند کار را برایشان سخت‌تر می‌کرد، اما چاره‌ای نبود. بیماران بستری، به کمک دستگاه اکسیژن می‌توانستند کمی نفس بکشند. ریه‌هایشان به شدت درگیر این ویروس شده بود. عده‌ای دوام می‌آوردند و عده‌ای هم در میان بهت و حیرت اطرافیان، جانشان را از دست می‌دادند. مرگ بیماران، پرستاران و پزشکان را تا ساعت‌ها در غم و اندوه فرو می‌برد، اما تلخ‌تر از هر چیزی، از دست دادن یکی از همکارانشان بود. وقتی پزشک یا پرستاری خودش درگیر این ویروس می‌شد حسی تلخ و ناامید کننده بر وجود تک تکشان چنگ می‌زد و با تمام وجود آرزو می‌کردند که بماند. بعضی‌ها می‌ماندند و بعضی‌ها می‌رفتند. دوری از خانواده برای کادر درمان بسیار سخت بود. پدر و مادرها دور از فرزندانشان بودند و فرزندان دور از پدر و مادر. تنها می‌توانستند با تماسی تلفنی صدای یکدیگر را بشوند و بعد از پایان یافتن مکالمه بغض‌ها می‌شکست و اشک‌ها جاری می‌شد.

کادر درمان می‌توانستند میدان را خالی کنند و در خانه بمانند تا جانشان در امان باشد، اما با شجاعت ایستادند تا به هم وطنانشان خدمت کنند. اکبر و رؤیا و محمد هم از این قضیه مستثنی نبودند. اکبر در بیمارستان به مداوای بیماران مشغول بود و حتی ساعت‌های بیشتری را در آنجا می‌گذراند. رؤیا در درمانگاه در میان ازدحام بیماران پشت میزش می‌نشست و به درمان می‌پرداخت. محمد هم به عنوان اینترن، در بیمارستان‌ها مختلف مشغول به کار بود...

تیر ماه بود و هوا به شدت گرم. بیماری کوید قربانی‌های زیادی گرفته بود.آخر شب اکبر بعد از یک روز کاری شلوغ، در حالی که خیلی خسته بود، به خانه می‌رفت. بعد از آخرین باری که سرماخورده بود هنوز کمی سرفه می‌کرد....صبح روز بعد به بیمارستان رفت و به اصرار رؤیا به بخش سی تی اسکن رفت تا از ریه اش عکس بگیرد. سرفه‌های مکرر اکبر، رؤیا را به شدت نگران کرده بود. سی تی انجام شد و اکبر با دیدن عکس ریه متوجه شد که درگیر ویروس کرونا شده است. سریع با دوست صمیمی اش دکتر شیخ الاسلامی که متخصص بیمارهای داخلی بود تماس گرفت و موضوع را برایش شرح داد. تصمیم گرفتند که اکبر در بیمارستان بستری شود تا هم قرنطینه باشد و هم درمان بهتری داشته باشد…دکتر شیخ الاسلامی به صورت شبانه روزی شرایط اکبر را کنترل می‌کرد تا داروهای لازم را تجویز کند. حالِ اکبر خوب بود و درمان به خوبی پیش می‌رفت اما سه روز بعد، شرایط ناگهان تغییر کرد و...

کد خبر 5401090

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


پست عجیب یکتا ناصر پس از جشن تولد شوهرش منوچهر هادی + ع کس