رضایت زناشویی و کودکانی با اختلال یادگیری


رضایت زناشویی و کودکانی با اختلال یادگیری

خانواده به عنوان منبع حمایتی یا غیرحمایتی تأثیر زیادی بر تحول ساختار شــخصــیت کودک داردآیا بین سبک های فرزندپروری و رضایت زناشویی با مشکلات یادگیری با توجه به نقش میانجیگری کارکردهای اجرایی رابطه ای وجود دارد؟

رضایت زناشویی و کودکانی با اختلال یادگیری
دکتر ویدا هرندی
به گزاش میگنا یکی از متغیرها در ارتباط با والدین کودکان ناتوان در یادگیری مطرح می شود رضایت زناشویی والدین این کودکان اســـت. در تحقیقات ماستن و گامزی (1985)؛ ورنر و اسمیت (1992)؛ موریسون و کاسدن(1997) ســه عامل خصــوصــیات کودکـان، جنبـه هـای خـانوادگی، و محیط اجتمـاعی بـه عنوان عوامل تاثیرگذار در شکل­گیری اختلال­های کودکان معرفی شده اند.
از این عوامل، نقش خانواده و نوع نگاه آنها به ناتوانی فرزندشان بسیار مهم است؛ زیرا که خانواده به عنوان منبع حمایتی یا غیرحمایتی تأثیر زیادی بر تحول ساختار شــخصــیت کودک دارد. همچنـین یکـی از عـواملی کـه تحـت تـأثیر نـاتوانی کـودک قـرار مـی گیـرد، عملکـرد موفـق کارکردهای روانی اعضای خانواده در قالب تفکر، خلق و رفتـار اسـت کـه منجـر بـه فعالیـت هـای ثمربخش و روابط ارضاکننده با دیگران و توانایی انطبـاق بـا تغییـر و مـداوا کـردن و رویـارویی بـا ناملایمات می شـود.
افـراد بهنجـار و دارای سـلامت روان کـسانی هـستند کـه بـا خـود و بـا محـیط اطرافشان هماهنگ و سازگار هـستند و از مقتـضیات فرهنگـی یـا دسـتورات اجتمـاع خـود پیـروی می­کنند (سادوک و سادوک، 2003؛ ترجمه رفیعی و رضاعی، 1382).
رضـایت زناشـویی به میزان رضـایت بین زوجین اشـاره داشـــته و شـــامل دیدگاه زن درباره شـــوهرش و دیدگاه شـوهر درباره همسـرش اسـت. با اینحال داشـتن کودکی بـا نـاتوانی نیز از عوامـل مهم و تـأثیرگـذار بر انسجام خانواده و روابط زوجین است. تحقیقات مختلفی به تأثیر وجود کـودک معلـول و نـاتوان بـر رضـایت از زنـدگی والـدین پـی برده­اند. نتایج تحقیقات (ولفنزیرگر، 2001، تانیلا و کوکانون و ژارویلین، 2005، ملا باشـی،1382 و معتمدین و همکاران، 1387) نشان مـی دهـد تفـاوت معنـی داری بـین رضـایت زناشـویی والـدین کودکان معلول، عقب مانده ذهنی و عادی وجـود دارد و کـودک معلـول بـر رضـایت زناشـویی و سازگاری والدین اثر می­گذارد.
در پـژوهش پـل چـات، دیانا، بیزن و ژوسیلی (1999) وجود عزت نفس پایین و مشکل در سازگاری والدین فرزندان کـم توان ذهنی وجود دارد. وجود سطح سازگاری و پـذیرش کمتـر بـا اسـترس هـای والـدینی بیـشتر و تجربه آشفتگی های هیجانی و استرس های روان شناختی؛ سلامت خود ادراکی و سلامت روانـی کمتر در مادران دارای فرزند معلول و کم توان ذهنی در پـژوهش هـای مختلـف (فلاهرتـی،2000؛ رودریا، 2002و بن زر، 2005) را می توان نام برد.
یکی دیگر از مسایل مهم سبک فرزندپروی است بیانچی (2000) معتقد است، زمانی را که مادران خانه دار می­توانند صرف درآمدزایی کنند به امور تربیتی کودکان خود اختصاص می دهند. در نتیجه احتمال وجود سبک های فرزندپروری مثبت تر در مادران خانه دار بیشتر است. در این نوع خانواده ها پدران اصلی ترین نقش را در سبک درآمد خانواده دارند.
به این ترتیب کودکان به نسبت سودمندی والدین خود، هم زمان (از مادر) و هم منابع مالی مورد نیاز را (از پدر) به دست می آورند.حال اگر این تناسب نقش ها به هم بخورد بیشتر احتمال دارد با سبک های تربیتی منفی تر مواجه شوند.
به همین دلیل این احتمال مطرح است که احساس خودکارآمدی مادرانه در زنان شاغل کمتر از زنان خانه دار باشد(کلارک - استوارت، 1989). مطالعات نشان داده اند، مادرانی که خودکارآمدی والدینی پایین و سبک فرزندپروری منفی دارند، فرزندانشان دارای اختلالات خواب (ساده، تیکوزکی و اسچر،2010)، مشکلات رفتاری و ناسازگاری (ویور،شاو،دیشون همکاران، 2008) و مشکلات برونی سازی (سونگ،هیسکوک،سیبراس و همکاران، 2008) بیشتری هستند.

به نظر می رسد که اشتغال مادر در بیرون از منزل به تنهایی تبیین کننده مشکلات رفتاری و عاطفی کودک نیست و متغییرهای مهم دیگری مانند تمایل و اشتیاق مادر به کار خود نقش مهمی دارد. کاری که مادر در حال انجام آن است (اشتغال بیرون از منزل و یا خانه داری )چنانچه کار ترجیحی او باشد، احتمال رخداد سبک های مثبت فرزندپروری مانند سبک مقتدرانه و والدگری موثرتر را افزایش می دهد.
برخی از تحقیقات سوگارد،کریتر-سیلوراستین و وین گارد (1994)، ون دل و رامن نان (1992) نشان داده اند، زنان خانه دار که به خانه داری علاقه ندارند نسبت به زنان شاغل علاقمند به کار خود دارای مشکلات بیشتری در زمینه مقابله با مشکلات فرزندپروری بوده وسبک های منفی تری مانند مستبدانه سرد و یا سهل گیرانه با فرزند خود دارند. در مورد تفاوت در سبک فرزندپروری نیز اغلب نتایج متفاوت و گاه ناهمسو می باشند.
مثلا مشخص شده، مادران شاغل بیش از مادران خانه دار احساس فشار روانی و احساس گناه نسبت به عملکرد مادرانه خود دارند که این مسئله گاه موجب سبک فرزندپروری بیش از حد حمایت کننده و یا سهل گیرانه می شود. در واقع بدین وسیله مادر در پی جبران احساس گناه خود است (هافمن و میچگان، 1979).
و این در حالی است که مطالعه گرین برگر و گلدبرگ (1989) حاکی از آن بود که زنان شاغلی که تعهد و پذیرش بالایی هم به شغل خود و هم به فرزندپروری خود دارند بیش از مادران خانه دار از سبک فرزندپروری مقتدرانه استفاده می کنند. فارل (1990) نیز به بررسی اثرات نقش های ترجیهی مادر بر میزان ناسازگاری و مشکلات رفتاری کودکان پرداختند. نتایج نشان داد، کودکان مادرانی که شاغل نبودند اما اشتغال دربیرون از منزل را ترجیح می دادند (زنان خانه دار ناراضی ) دارای مشکلات رفتاری بیشتری بودند.
نتیجه تعجب آور دیگر آنکه فرزندان مادرانی که شاغل بودند اما خانه داری را ترجیح می دادند (زنان شاغل ناراضی) مشکلات رفتاری زیادی نشان ندادند. احتمال دارد این گروه از کودکان در معرض اظهار نارضایتی دائم مادر قرار نداشته اند.دیگر این که کودکان اوقات خاصی را با مادر به سر برده اند که در آن اوقات نارضایتی مادر جبران شده است (زیرا موقعیت مورد دلخواه مادر است). همچنین احتمالا پیام منتقل شده مادران شاغل پذیرفتن و مجاورت با کودک است در حالی که پیام مادران خانه دار ناراضی، طرد و دوری از کودک است.
کارکرد اجرایی، یک کارکرد عالی شناختی و فراشناختی است که مجموعه ای از توانایی های عالی، بازداری، خودآغازگری، برنامه ریزی راهبردی، انعطاف شناختی و کنترل تکانه را در بر می گیرد. در عین حال کودکان دچار ناتوانی در یادگیری نیز از اختلال در کارکردهـای اجرایــی رنـج مـی برنـد. سـونگا بـارک(1999) بیـان مـی کنـد کودکـانی کـه دچـار اخـتلالات یـادگیری هسـتند در حافظه ی شنوایی و بینایی خود نقایصی دارند و از آنجایی که رضایت زناشویی و سبک های فرزندپروری دو مورد پیش بینی کننده اختلال یادگیری هستند و نقش پر رنگی دراین اختلال دارند.
لذا سوال اصلی ما این است که آیا بین سبک های فرزندپروری و رضایت زناشویی با مشکلات یادگیری با توجه به نقش میانجیگری کارکردهای اجرایی رابطه ای وجود دارد؟

دکتر ویدا هرندی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه روانشناسی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید