روایت شاهدان عینی از قتل «مونا»


روایت شاهدان عینی از قتل «مونا»

بدن بدون سر دختر نوجوان را در خیابان ناصر خسرو رها کرده‌اند و سرش را به میدان کسایی آورده‌اند تا جلوی چشم مردم به نمایش بگذارند.

کمپلوی جنوبی، میدان کسایی؛ این میدان جایی است که شوهر جوان، سر بریده "مونا" را جلوی چشم کسبه گرداند. دور میدان تعمیرگاه‌های خودرو به چشم می‌خورند. دو روز پس از حادثه ظهر شنبه، اکنون به نظر می‌رسد یک روز عادی در حال سپری شدن است، اما همچنان فضای سنگینی بر میدان کسایی حاکم است.

به گزارش ایسنا، به سراغ یکی از کسبه می‌رویم، او یکی از تعمیرکاران این میدان است؛ وقتی درباره روز حادثه می‌پرسیم، می‌گوید: حادثه؟ این فاجعه بود؛ اگر به این می‌گویند حادثه پس حتما باید یک شهر را بکشند تا بگوییم فاجعه بوده است. سه روز است که ما کسبه این میدان نمی‌توانیم بخوابیم و حتی نمی‌توانیم غذا بخوریم.

وی ادامه می‌دهد: در حال کار کردن بودیم که دیدیم یک ماشین سر میدان ایستاد و مردی پیاده شد و سر بریده دختری در دستش بود. بعد شنیدیم که جنازه دختر را در خیابان ناصر خسرو انداخته و سرش را به میدان کسایی آورده و گردانده است.

اهل میدان کسایی هنوز از دیدن سر بریده و خون‌آلود دختر نوجوان که جلوی چشم‌شان در بازار گردانده شد، شوکه هستند.

یکی از کسبه با انگشت به کنج آیلند گل‌کاری شده وسط خیابان اشاره می‌کند؛ خون "مونا" هنوز اینجا است، لکه بزرگ خون روی جدول کنار گل‌های بنفشه خشک شده است.

هنوز نوار‌های زرد رنگ "محدوده خطر" دورتادور آیلند بنفشه‌کاری در باد سرد تکان می‌خورند؛ محدوده غم‌باری است.

اهالی باورشان نمی‌شود که با چنین صحنه‌ای مواجه شده‌اند؛ استاد رنگ‌آمیزی می‌گوید هنوز از دیدن آن صحنه نمی‌تواند خوب بخوابد. او که می‌گوید هنوز از دیدن این صحنه حالش بد است، انتظار دارد قاتل "قصاص" شود.

وی ادامه می‌دهد: کار پدر این دختر از کسی که این قتل را انجام داده، بدتر است. چطور جگرگوشه‌اش را گول زده و به کشور برگردانده و زنگ زده بیایند و دخترش را بکشند؟

این شهروند اهوازی می‌گوید: مردم این منطقه بعد از دیدن این صحنه دچار مشکلات روحی و روانی شده‌اند.

رنگ‌آمیز به جای خون ریخته شده "مونا" اشاره می‌کند و می‌گوید: زیر آن میله؛ جای دیگر سرش را بریدند و سر را به میدان آوردند. همه ما وقتی شب به خانه می‌رویم لرز می‌کنیم.

این کاسب در مورد قصاص قاتل از ما می‌پرسد و می‌گوید: با کسی که در انظار عمومی این کار را کرده است، چه برخوردی می‌شود؟ وقوع چنین فاجعه‌ای ضعف قانون را نشان می‌دهد.

یکی دیگر از کسبه میدان کسایی در مورد این ماجرا می‌گوید: در حال کار کردن بودم که دیدم یک مرد، سر دختری را در دست گرفته و در میدان می‌گرداند. بعد سر را کنار میدان انداخت و رفت.

وی می‌گوید: همین اطراف یک مدرسه دخترانه وجود دارد. همه ما با دیدن این صحنه حال‌مان بد شد.

اهالی میدان می‌گویند بدن بدون سر دختر نوجوان را در خیابان ناصر خسرو رها کرده‌اند و سرش را به میدان کسایی آورده‌اند تا جلوی چشم مردم به نمایش بگذارند.

به سمت خیابان ناصر خسرو می‌رویم؛ یک خیابان پایین‌تر از میدان کسایی، خیابانی دو طرفه که محل کسب و کار تعمیرگاه‌ها و فروشگاه‌های مختلف است. این خیابان نسبتا شلوغ است.

هر چند به نظر می‌رسد فضای آرامی بر محله حاکم است، اما چند روز پیش در همین خیابان، بدن بی‌سر "مونا" در نزدیکی یک تایرفروشی رها شده بود.

اهالی می‌گویند که برادر شوهر با چاقو به کتف "مونا" ضربه‌ای زده و بعد از اینکه به زمین افتاده، روی پاهایش نشسته و بعد هم شوهرش سرش را بریده است.

او پس از بریدن سر همسر ۱۷ ساله‌اش، در حالی که به مو‌های تیره سر بریده دختر چنگ زده، با لبخند راه می‌رود و بعد سر خون‌آلود را کنار خیابان رها می‌کند و پا به فرار می‌گذارد. هر چند بعد از چند ساعت دستگیر می‌شود.

در ویدئویی که از این جنایت منتشر شد، صدایی شنیده می‌شود که فردی رو به اهالی می‌گوید: "این هم سرش! آوردیمش! "

صدای فرد دیگری هم می‌آید که می‌گوید: "این مرد شیر است" و به نوعی دارد این جنایت را تایید و تشویق می‌کند.

زن میانسالی از اهالی یکی از فرعی‌های خیابان ناصر خسرو که برای خرید به خیابان آمده است، جزئیاتی که دیده و شنیده را برای ما تعریف می‌کند: می‌گویند این دختر ۱۷ ساله یک فرزند دارد. پس از فرار او به ترکیه، یکی از اقوام که در ترکیه ساکن بوده آدرس دختر را پیدا کرده و به خانواده‌اش داده بود.

وی ادامه می‌دهد: مثل اینکه دختر در یک کمپ در ترکیه بوده و پدر او با نامه قاضی و پس از دادن تعهد به دولت، توانست دخترش را برگرداند. این دختر به عمویش اطمینان کرده بود، اما روز بعد از برگشت به خانه، با قمه توسط شوهر و برادرشوهرش کشته شد.

زن میانسال اهل ناصر خسرو می‌گوید: چرخاندن سر دختر باعث وحشت مردم شده است. مثل کار‌های داعش بود. نوه‌هایم آنقدر ترسیده‌اند که حتی می‌ترسند به حیاط بروند. حالا که کشت، چرا سرش را برید؟

یکی دیگر از کاسب‌های میدان کسایی هم می‌گوید: پدرش ۵۰۰ میلیون تومان پول داده و دختر را برگردانده و به شوهرش تحویل داده است. بعضی از مردم هم می‌گویند دیپورت شده بود.

یکی از زنان شاغل در یک فروشگاه در خیابان ناصرخسرو نیز می‌گوید: بعد از اینکه این دختر به ترکیه فرار کرده، شوهرش با او ارتباط برقرار کرده و به او گفته اگر برگردی با تو کاری ندارم و پس از آن پدرش دنبالش رفته و او را به کشور برگردانده است.

وی ادامه می‌دهد: این صحنه بسیار بد بود و همه اهالی محل ترسیده‌اند. دختر یکی از دوستان ما که داشت از محل کارش برمی‌گشت تا از تاکسی پیاده شد با صحنه بریدن سر آن دختر را در این خیابان مواجه شده بود که از حال رفت و راهی بیمارستان شد.

این شهروند می‌گوید: چرا این کار را در ملاءعام انجام داده است؟ این کار بسیار بد بود.

یک زن جوان هم که ساکن یکی از کوچه‌های نزدیک میدان کسایی است، در مورد این حادثه می‌گوید: "مونا" دو ماه پیش با دوستش فرار کرده و به ترکیه رفته است. در این دو ماه کسی از این دختر خبری نداشت و همه از خانواده‌اش می‌پرسیدند که او کجا است؟ آبرویشان رفته بود. می‌گویند بعد از فرار، از ترکیه عکس‌هایی با دوستش برای شوهرش می‌فرستاد؛ به "غیرت" شوهرش برخورده بود.

این زن جوان می‌گوید: دوست "مونا" او را بازی داده و در ترکیه رهایش کرده است. بعد از این ماجرا، خانوادگی هماهنگ می‌کنند و پدرش پولی پرداخت می‌کند و دخترش را به کشور برمی‌گرداند.

وی ادامه می‌دهد: خانواده این دختر انگشت‌نمای محل شده بودند و دیگر آبرویی برای‌شان باقی نمانده بود. دیگر رو نداشتند از در خانه خارج شوند. کار این دختر اشتباه بود، شوهرش هم کار بدتری انجام داد.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی