نوستالژی بچه های دهه شصت!
اگه اینا رو یادته الان تقریبا سی سالته. شما هم از این جمله ها استفاده میکردید یا باهاش خاطره داری؟
ما دهه شصتیا نسلی هستیم که در صورت بروز شیطنت بیش از حد با یک قاشق روی شعله ی اجاق گاز روبرو می شدیم !
یادش بخیر یه تفریح سالمی که داشتیم تو نوجوونی این بود که شبا با بچه های محل میشستیم راجب جن و روح صحبت میکردیم و هممون از ترس زهر ترک میشدیم …
یکی از بزرگترین دغدغه های دهه شصتی ها خفه کردن صدای مودم های دایل آپ بود
یادتونه بچه که بودیم لواشک غیر بهداشتی میخریدیم میپیچیدیم دور انگشت سبابمون بعد هی انگشتمونو تا ته میکردیم تو حلقمون ؟ چه حالی میداد خدایی …
دهه شصت یعنی این جمله : پاهای پرتوان ، برسید به داد این ناتوان !
روزای اول که تلفن اومده بود خونمون تا زنگ میخورد ۱۶نفر رو تلفن بودن ولی بیچاره الان تلفنمون باید بسوزه تا یکی برش داره !
یادش بخیر وقتی قارچ خور یا میوه خور بازی میکزدیم و کلی مرحله میرفتیم جلو ، سِیو که نمیشد لامصب ، بعدِ یه مدت دستگاه داغ میکرد و بازی گیر میکرد !
یعنی از شکست عشقی بدتر بود …
اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم ؛ مامانمونم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده و مام ذوق مرگ می شدیم …
کاش به اون دوران برمیگشتیم.خاطرات به یاد موندنی و تکرار نشدنی دوران کودکیمان... خوش به اون دوران
امیدوارم با این مطلب خاطرات کودکیتان را زنده کرده باشم. ممنون از نگاه زیباتون