طرحواره کدام است ،طرحواره درمانی چیست / شیرین احمدپناه


طرحواره کدام است ،طرحواره درمانی  چیست / شیرین احمدپناه

طرحواره،یک الگوی سازمان یافته از تفکر و رفتار است. طرحواره همچنین میتواند،به عنوان یک چارچوب ذهنی از ایده های از پیش شکل گرفته شدت تعریف شود.همچنین،میتوان طرحواره را قالب و چارچوبی که نمایانگر مفاهیم جهان برای فرد است یا یک سیستم سازماندهی ادراک اطلاعات جدیددانست طرحواره ها حالت ابعادی دارند،یعنی از نظر شدت و گستره فعالیت در ذهن ،با یکدیگر فرق...

طرحواره کدام است ،طرحواره درمانی  چیست / شیرین احمدپناه
طرحواره چیست،طرحواره درمانی چیست؟
شیرین احمد پناه ، روانشناس بالینی

به گزارش میگنا واژه طرحواره در روانشناسی و به طور گسترده تر در حوزه شناختی،تاریخچه ای غنی و بر جسته دارد.در حوزه رشد شناختی طرحواره را به صورت قالبی در نظر میگیرندکه بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند.علاوه بر این ادراک از طریق طرحواره واسطه مندی میشود و پاسخ های افراد نیز توسط طرحواره جهت پیدا میکند.
طرحواره بازنمایی انتزاعی خصوصیات متمایز کننده یک واقعه است .عبارت دیگر طرحی کلی از عناصر برجسته یک واقعه را طرحواره میگویند.
در روانشناسی احتمالا این واژه بیشتر با کارهای پیاژه تداعی میشود.زیرا او در مراحل مختلف رشد شناختی به تفصیل در خصوص طرحواره ها بحث کرده است.
در حوزه رشدشناختی طرحواره بعنوان نقشه انتزاعی شناختی در نظر گرفته میشود که راهنمای تفسیر اطلاعات و حل مسئله است.بنا براین ما به یک طرحواره زبانی برای فهم یک جمله و به یک طرحواره فرهنگی برای تفسیر یک افسانه نیازمندیم.
واژه طرحواره از نخستین دهه های قرن بیستم به متون روان شناسی راه یافت و روان شناسان بسیاری آن را با تعاریف خاص خودشان در چارچوب نظری ویژه ای به کار بستند.
به نظر میرسد «بارتلت» اولین کسی بود که مفهوم طرحواره را در روانشناسی و در گستره حافظه مطرح کرد.
بعدها کم کم در روانشناسی جایگاه ویژه ای یافت و در نظریات پیاژه مدل های بازنمایی ذهنی را به خئبی توضیح داددر چند دهه اخیر نظریه پردازان شناختی رفتاری،مثل « بک،باور،تیزدیل،متیوز و کلارک» برای تبیین نابهنجاریهای روانی و نظریه پردازان روانشناسی اجتماعی مثل«نیس بت»برای تبیین سازه هی ذهنی در پیوند با درون داده ای اجتماعی از واژه طرحواره بهره بردند.
طرحواره درمانی ،درمانی است ابتکاری و تلفیقی که توسط «یانک» و همکارانش پایه گذاری شده است او در این درمان کوشیده است تا با به کار گیری مبانی و راهبردهای روش های درمان شناختی رفتاریCBT و مولفه هایی از سایر نظریه ها مثل دلبستگی،روابط شیئ،ساختار گرایی و روان تحلیل گری و تلفیق یکپارچه و منسجم آنها با یکدیگر یک مدل درمانی جدید را برای درمان اختلالات دیرپایی مثل اختلالات شخصیت و اختلالات مزمن محئر ارائه دهد.
طرحواره درمانی که توسط «یانگ»و همکارانش (1999،1990) به وجود آمده درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتا بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روش های درمان شناختی درمانی کلاسیک بنا شده است.
طرحواره درمانی رویکردی یکپارچه نگر است که از ترکیب نظریه ها و نکنیک هایی که از قبل وجود داشته حاصل شده است،مانند درمان شناختی رفتاری،روان تحلیلی،روابط شئ،نظریه دلبستگی،و گشتالت درمانی،چهار مفهوم اساسی در طرحوارت درمانی شامل طرحواره های ناسازگار اولیه،سبک های مقابله ای،حالات خلقی و نیازهای هیجانی هیجانی اساسی هستند.(یانگ،کلاسکو و ویشار،2003).
در روان شناسی شناختی،طرحواره،یک الگوی سازمان یافته از تفکر و رفتار است. طرحواره همچنین میتواند،به عنوان یک چارچوب ذهنی از ایده های از پیش شکل گرفته شدت تعریف شود.همچنین،میتوان طرحواره را قالب و چارچوبی که نمایانگر مفاهیم جهان برای فرد است یا یک سیستم سازماندهی ادراک اطلاعات جدیددانست.
طرحواره ها باورهای ناهشیار و ناسازگار در باره خودمان،دیگران و دنیا هستند که آن قدر برایمان واقعی و بدیهی اند که آنها را واقعیت محض میپنداریم .
طرحواره های ناسازگار اولیه:
در حوزه شناختی،طرحواره را قالبی در نظر میگیرند که براساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کنند تجارب خود را تبیین کنند.به علاوه ادراک از طریق طرحواره ،واسطه میشود و پاسخ های افراد توسط طرحواره،جهت پیدا میکند.طرحواره بازنمایی انتزاعی ویژگیهای متمایز کننده یک واقعه است.بعبارت دیگر طرحی کلی از عناصر برجسته یک واقعه را طرحواره گویند.در بافتار روانشناسی و روان درمانی ،طرحواره به عنوان هر اصل سلزمان بخش کلی در نظر گرفته میشود که برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است.
یکی از مفاهیم جدی و بنیادی حوزه روان درمانی این است که بسباری از طرحواره ها در اوایل زندگی شکل میگیرند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل،میکنند.حتی اگر هیچ گونه کاربرد دیکری نداشته باشند. این مسئله همان چیزی است که گاهی اوقات با نام نیاز به هماهنگی شناختی از آن …
تعریف یانگ از طرحواره های ناسازگار اولیه:
یانگ معتقد است برخی از این طرحواره ها،به ویژه آنهایی که بیشتر در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل میگیرند،ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت،مشکل منش شناختی خفیف تر و بسباری از اختلالات مزمن قرار بگیرند.طرحواره های ناسازگار اولیه،الگوهای هیجانی و شناختی خود آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار میشوند.طرحواره های ناسازگار اولیه ،ویژگیهای زیر را دارند:
*الگوها یا درون مایه هایی عمیق و فراگیر هستند.
*از خاطرات،هیجان ها،شناخت واره ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند.
*در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند.
*در باره خود و رابطه با دیگران هستند.
به شدت نا کارآمدند.
*حالت ابعادی دارند.
طر حواره های ناسازگار اولیه،برای بقای خودشان میجنگند.همان گونه که پیش از این گفتیم،این امر نتیجه تمایل بشر به هماهنگی شناختی است. اگرچه فرد می داند که طرحواره باعث ناراحتی وی میشود،ولی با طرحواره احساس راحتی میکند و همین احساس راحتی،فرد را به این نتیجه می رساند که طرحواره اش درست است. افراد به سمت وقایعی کشیده میشوند که با طرحواره هایشان همخوانی دارند. و به همین دلیل ،تغییر طرحواره ها سخت است.
درمان جویان به طرحواره ها بعنوان حقایقی مینگرند که بدون آزمودن آنها ،معتقدند که این حقایق درست اند.نتیجه چنین نگاهی این است که طرحواره بر پردازش تجارب بعدی تاثیر می گذار د.طرحواره ها نقش عمده ای در تفکر ،احساس،رفتار و شیوه برقراری ارتباط درمان جویان با دیکران بازی میکند و به گونه ای متناقض و ناکزیر ،زندگی بزرگسالی را به شرایط ناگوار دوران کودکی میکشاند که غالبا برای درمان جویان زیانبار بوده است.معمولا ماهیت نا کار آمد طرحواره ها وقتی ظاهر میشوند که درمان جویان در روند زندگی روزمره خود و در تعاملاتشان با دیگران به گونه ای عمل میکنند که طرحواره های آنها تایید میکند.
طرحواره ها حالت ابعادی دارند،یعنی از نظر شدت و گستره فعالیت در ذهن ،با یکدیگر فرق دارند.هرچه طرحواره شدیدتر باشد،شمار بیشتری از موقعیت ها میتوانند آن را فعال کنند،مثال:اگر فردی در دوران کودکی،به شدت و به طور پیوسته از سوی پدر و مادر خود مورد انتقاد قرار گرفته باشد احتمالا در او «طرحواره نقص »شکل میگیرد و تقریبا در برخورد با هرکسی احتمال دارد طرحواره نقص در او برانگیخته میشود.اگر فردی در دوران کودکی ،تنها از سوی یکی از والدین خود و آن هم گاهی اوقات و به شکل خفیف تری مورد انتقاد قرار گرفته باشد ،ممکن است طرحواره نقص او در برخورد با مراجع قدرتی که از جنسیت همان والد انتقادگر هستند،برانگیخته شود.به طور کلی هر چه طرحواره شدیدتر باشد،فرد هنگام بر انگیخته شدن طرحواره،عواطف منفی بیشتری را تجربه می کند و فعال بودن آن در ذهن،مدت زمان بیشتری به طول می انجامد(یانگ،کلوسکو و ویشار2003).

عوامل به وجود آورنده طرحواره:
الف: ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی:
این نیازها شامل پنج مورد میشوند:
1- دلبستگی ایمن به دیگران
2-خودگردانی،کفایت و هویت
3-آزادی در بیان نیازها و هیحان های سالم
4-خودانگیختگی و تفریح
5-محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری.
ب:تجارب اولیه زندگی:
چهار دسته تجارب اولیه زندگی باعث اکتساب سریع طرحواره ها میشوند:
1-ناکامی ناگوار نیازها:وقتی اتفاق میافتد که فرد تجارب خوشایندی تجربه نکند مثل فقدان توجه ومحبت والدین یا مراقب اولیه(طرحواره رها شدگی/محرومیت).
2-آسیب دیدن و قربانی شدن در دوران کودکی(طرحواره بی اعتمادی/بدرفتاری)
3-زیادی چیزهای خوب را تجربه کند یعنی حمایت و مراقبت بیش از حد و افراطی(طرحئارت وابستکی/ بی کفایتی)
4-تجارب همانند سازی با والدین:کودک به طور انتخابی با افکار و احساسات والدین همانند سازی میکند و انها را درون سازی میکند.
ج:خلق و خوی هیجانی(سرشت= ژنتیک،ترانسمیترهای مغزی،هورمون ها):
خلق و خوی هیجانی کودک در تعامل با وقایع دردناک دوران کودکی منجر به شکل گیری طرحواره ها میشوند. بعنوان مثال،یک کودک پرخاشگر در مقایسه با یک کودک منفعل و پذیرا بیشتر احتمال دارد مورد بدرفتاری بدنی والدین خشن خود قرار گیرد.
طبق نظریه یانگ طرحواره های ناسازگار دارای ابعاد هیجانی،احساسات بدنی،خاطرات و شناخت واره ها است.سیستم های متفاوتی برای ضبط هر یک از این مئارد در مغز وجود دارد.ابعاد هیجانی و احساس بدنی طرحواره در «آمیگدال(مسئول حافظه هیجانی در مغز)» ثبت میشوند و خاطرات و شناخت واره های همراه آن در «هیپوکاپ»و قشر عالی مغز ذخیره میشود .این سیستم ناهشیار است،سریعتر عمل میکند،خودکار است،خاطرات هیحانی ثبت شدت در آمیگدال،پردوام و ماندگارند و ازتفاوتها شناخت دقیقی ندارند،سیستم آمیگدال از نظر تکاملی مقدم بر قشر مغز است یعنی زودتر شکل میگیرد و تکمیل میشود.
وقتی فرد با محرک هایی روبه رو میشود که یادآور وقایع دوران کودکی او هستند و در شکل گیری طرحواره ها نقش داشته اند،هیجان ها و تحساس های بدنی همراه آن واقعه به طور ناهشیار توسط سیستم آمیگدال فعال میشوند.همچنین مولفه های شناختی طرحواره اغلب دیرتر از هیجان ها و احساس های بدنی شکل میگیرند

بسیاری از طرحواره ها در مراحل پیش کلامی بوجود می آیند. به این خاطر همین بعد هیجانی طرحواره ها و مکان ضبط شدن آنها است که افراد بسباری از مشکلشان شناخت کافی دارند،اما در مواقع لزوم نمی توانند رفتار مناسبی داشته باشند و این یکی از نقص های درمان های شناختی است(یانگ ،کلوسکو و ویشار2003)
کلام آخر اینکه طرحواره ها تعییین کننده انتخاب ها و تصمیمات ما هستند،با شناخت طرحواره های خودمون و کمرنگ کردن نقش طرحواره های ناسازگار در زندگیمون، در جهت سلامت خود قدم برداریم .

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه روانشناسی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ سلام فرمانده 3 ابوذر روحی