رهیاری (کوچینگ) با رویکرد گشتالتی / پندارفاضل
چارچوب گشتالتی راهی برای حضور و توسعه ارائه میدهد رویکرد گشتالت به رهیاری (کوچینگ) در مورد این است که رهبو را قادر میسازد تا با «کل خود» خود در تماس باشند و نه تنها در مورد شناخت خود، بلکه همچنین در مورد واکنشهای فیزیولوژیکی آنها نسبت به موضوعاتی که روی آنها کار میکنند آگاهی و بینش عمیقتری را توسعه دهند.
نظریه و کاربرد رویکرد رهیاری (کوچینگ) گشتالتی در چهار جایگاه اصلی یافت میشود: روانشناسی گشتالتی؛ گشتالت درمانی که تمرکز اصلی آن بر مداخله عمیق فردی است؛ کاربردهای جدیدتر [این روش] برای نظامهای بزرگتری چون جفتها، زوجین و خانواده؛ و مشاوره سازمانی که در آن تحول رهبران، تیمهای آنان و سازمان بهعنوان یک کل، کانون توجه بوده است.
گشتالت بر تجربه افراد در لحظه حال (که با عنوان جستوجوگری پدیدارشناختی شناخته میشود)، بافت محیطی یا یک «میدان» که در آن اتفاق میافتد (دیدگاه میدانی) و سازگاریهای خلاقانه افراد و نظامهای بزرگتر برای دستیابی به تعادل سالم و عملکرد بهینه (خودتنظیمی) تمرکز میکند. رهیار (کوچ) گشتالتی به چگونگی درک مراجع خود - خواه یک فرد، گروه یا تیم باشد - از نیازهای خود را و نحوه برآورده کردن (شکست خوردن در برآورده کردن) آنها علاقهمند است؛ به آنها کمک میکند تا فرایند فردی خود - عادات، رفتارها و الگوهای ارتباطیشان - را بهتر درک کنند؛ و سپس در صورت لزوم بهطور انتخابی، تغییراتی ایجاد نمایند.
کاربردهای اصلی گشتالت
ممکن است گشتالت را در بافت بالینی بشناسید، گرچه تا همین اواخر هم شناختهشدهترین کاربرد آن در همین بافت بود. گشتالتدرمانی از دهه 1950 به کار گرفته شده است امروزه میتوانید مؤسسات مهارتآموزی و گشتالت درمانگران زیادی را در سراسر جهان بیابید.
چیزی که کمتر شناخته شده است این است که چگونه گشتالت در کار مداخله زوجین و خانواده و در زمینههای غیردرمانی که تأثیر قابلتوجهی بر تحول سازمانی، برنامههای تحول رهبری و رهیاری (کوچینگ) دارد، به کار گرفته شده است. فراتر از این بافتها، گشتالت در نظامهای سیاسی، جامعهسازی و تغییرات اجتماعی نیز به کار گرفته شده است.
ویژگیهای رویکرد گشتالتی در رهیاری (کوچینگ)
رویکرد گشتالت به رهیاری (کوچینگ) در مورد این است که رهبو را قادر میسازد تا با «کل خود» خود در تماس باشند و نه تنها در مورد شناخت خود، بلکه همچنین در مورد واکنشهای فیزیولوژیکی آنها نسبت به موضوعاتی که روی آنها کار میکنند آگاهی و بینش عمیقتری را توسعه دهند. این رویکرد به رهپویان کمک میکند تا چگونگی شکلگیری ادراک خود و معنایی را که نسبت به هر موضوعی میسازند در کل وجودشان تشخیص دهند. رهیاری (کوچینگ) گشتالتی به مراجع کمک میشود که بتوانند الگوهای رفتاری خود را شناسایی کرده و در مورد آنها تامل کنند و از این طریق در رفتار خود تغییراتی ایجاد کنند.
اغلب، هنگامی که در مورد رهیاری (کوچینگ) گشتالتی صحبت میکنند، بلافاصله همه درمانگران را به یاد تمرین صندلی خالی میاندازد، اما رویکرد گشتالت چیزی بیش از این تکنیک است.
اتخاذ رویکرد گشتالتی مستلزم صحبت در مورد «فضای مورد علاقه» رهپو است. این جریان به این موضوع اشاره دارد که «چیز خاصی» وجود دارد که فرد در آن لحظه بر روی آن متمرکز شده و به آن علاقه دارد. در جایی که کسی تصویر ناقصی دارد، با برداشت های خود به دنبال تکمیل آن خواهد بود. به طور کلی، گشتالت «بر این مفهوم استوار است که طبیعت انسان به صورت الگوها و کلها سازماندهی شده است و کل بیش از مجموع اجزای آن است. «شکل» و «زمینه» اصطلاحات کلیدی در رهیاری (کوچینگ) گشتالتی هستند. این شکل مورد توجه رهپو است که در هر لحظه از زمان خودنمایی میکند. رهیاران احتمالاً «شکلهای» متفاوتی را مشاهده میکنند که در طول جلسه رهیاری (کوچینگ) ظاهر میشود، بنابراین این وظیفه رهیار است که شکل، و یا زمینهای که شکل از آن بیرون میآید را بررسی کند. رهیار به رهپو کمک میکند تا به آگاهی کاملی از شکل و زمینه برسد.
هدف رویکرد گشتالت این است که فرد شکل، الگو و تمامیت خود را کشف و تجربه کند. تحلیل ممکن است بخشی از فرآیند باشد، اما هدف گشتالت، ادغام تمام بخشهای متفاوت است. به این ترتیب افراد میتوانند به خود اجازه دهند همان چیزی شوند که در حال حاضر میخواهند باشند و به طور بالقوه میتوانند به آن تبدیل شوند.
رهیاری (کوچینگ) گشتالتی بر پایه مفاهیم و فنونی بنا شده است که مرتبط با هم هستند:
آگاهی مبتنی بر زمان حال: آگاهی بهعنوان موضوعی شناخته میشود که شفابخش است و به رشد منجر میشود. فرآیند رهیاری (کوچینگ) از تجربه مراجع در لحظه حال پیروی میکند و با آنچه در حال حاضر وجود دارد و به آن آگاه است باقی میماند. ضروری است که رهیار لحظه به لحظه آگاه باشد و این با تمرکز حواس با مراجع خود همسو باشد. تمرین ذهنآگاهی یکی از راههایی است که میتوان از طریق آن این سطح از آگاهی متمرکز بر حال را توسعه داد.
تمرکز بر «آنچه هست»: یکی از گزارههای اصلی گشتالت این است که کاوش در اینجا و اکنون، تجربه مستقیم درونی، فرصتهایی پیدرپی برای رشد و یادگیری فراهم میکند. رهیار گشتالتی به تجربه آنی اینجا و اکنون و واقعیت فعلی - آنچه هست - توجه خاصی دارد. در بافت رهیاری، «داستان»، محتوا، مسائل، چالشها و نگرانیهایی که مراجع مطرح میکند، همگی جنبههایی از «آنچه هست» در نظر گرفته میشوند. تاکید بر تجربه منحصر به فرد رهپو: تجربه شخصی شامل عواطف، ادراکات، رفتار و حواس جسمی و همچنین خاطرات و ایدهها است و به عنوان واقعیتی که فرد تجربه میکند مورد احترام است.
تجربهسازی خلاق: تلاشهای مشترک رهیار و رهپو رشد و کشف را از طریق روششناسی آزمایشی ارتقا میدهد که در آن رهپو، از ایدههایش تجربهای میسازد و با نظارت رهیار آنها را در دنیای واقعی «آزمایش» میکند و بر اساس خواست خود اصلاحشان میکند.
تماس: از منظر گشتالت، تماس عبارت است لمس وجود خود، دیگران و محیط بهگونهای که احساس پیوند شدیدی را تجربه کنید. تماس به معنای پیوندی بیدردسر، محبتآمیز و لذتبخش نیست، گرچه، این نوع پیوند هم جنبهای از آن در نظر گرفته میشود.
حضور رهیار و استفاده عمدی از خود: در رویگرد گشتالتی رهیار حضور فعالی دارد که ممکن است بر اساس شرایط نحوه حضورش را تغییر دهد. استفاده عمدی از خود، مفهومی اساسی در حرفه رهیاری (کوچینگ) گشتالتی و مهارتی در سطح پیشرفته است. گاهی ممکن است رهیار تشخیص دهد که به حضور برانگیزانندهتری نیاز است. در موقعیت دیگری ممکن است احساس کند که به حضور تحریککنندهتری نیاز است.
تغییر گشتالتی: تغییر گشتالتی که برپایه نظریه ناسازنمای تغییر بنا شده است، بر این فرض استوار است که پیش از اینکه بتوانیم از چیزی رد شویم، ابتدا باید به خودِ حقیقیمان تبدیل شویم، و همین کنش، کاوش و پذیرش کامل این حقیقت به خود سازماندهی خودبهخودی منجر میشود. در این زمان پیکربندی جدیدی رخ میدهد.
کار با قطبیتها: قطبیت با این گزاره آغاز میشود که هر خصوصیتی که ما داریم یک سر یک پیوستار است و ویژگی مخالف آن در انتهای دیگر قرار دارد. وقتی یکی از قطبها کاملاً در نور باشد، مانند فردی که همیشه شاد و خوشبین به نظر میرسد، ممکن است نسبت به قطب مخالف کور شویم. در رهیاری (کوچینگ) گشتالتی به رهپو کمک میشود که قطب مخالف را در تملک خود درآورد.
رهیاری (کوچینگ) گشتالتی در تیمها و سازمانها
باوجود اینکه تا سالها پیش هرگز رویکرد تحول سازمانی گشتالتی یا رویکرد رهیاری (کوچینگ) گشتالتی وجود نداشته است، ظهور رویکرد رهیاری (کوچینگ) گشتالتی را میتوان در اواسط دهه نود ردیابی کرد. به بیان دقیقتر، بسته به سوابق متخصصان مختلف، چارچوبهایی برای رهیاری (کوچینگ) گشتالتی پدیدار شدند.
در تیمها و سازمانها رهیاری (کوچینگ) گشتالتی علاوه بر اینکه بر رشد رهبران و مدیران کار میشود سازمان را به صورت یک کل در نظر میگیرد و به نحوه تعامل آنها میپردازد تا بتوانند از نهایت پتانسیل خود استفاده کنند. در این راستا، نه تنها افراد در تعامل با محیطی که در آن کار میکنند خودانگیختهتر پیش میروند، بلکه در سرنوشت و اهداف سازمان نقشی فعال ایفا میکند.
هنگامی که یک سازمان رهیاری (کوچینگ) گشتالتی برای نیروهای کلیدی سازمان، رهبران ارشدش و حتی نیروی انسانی خود بکار میگیرد، مزایای آن در سطح گستردهتری در سیستم احساس میشود. به عبارت دیگر، این برنامهها به مداخلهای در تحول سازمانی نیز تبدیل میشوند و بر فرهنگ رهبری و فراتر از آن بر کل نظام موجود تاثیرات ماندگاری میگذارند.
کلام آخر
امروزه با استفاده از رویکرد رهیاری (کوچینگ) گشتالتی برنامههای تحول رهبری عمودی مورد نظر قرار گرفته است. علاقه اخیر به تحول افقی و عمودی توجه افراد را به این امر جلب کرده است که بیشتر فرآیندهای تحول رهبری و به طور کلی یادگیری، بر این فرض استوار است که اگر افراد را به دانش، مهارتها، تواناییها و رفتارها مجهز کنیم، به بهبود شایستگی و عملکرد منجر خواهند شد.
درک شناختی رشد عمودی نقطه آغاز سودمندی است و ممکن است موجب دگرگونی آگاهی شود. با این حال، به نظر نمیرسد که این درک به تنهایی کافی باشد. سفر تحول عمودی در درجه اول سفری تجربی است و اینجاست که برنامههای تحولی کلنگر مبتنی بر گشتالت میتوانند نقش مهمی ایفا کنند.