شلوغی بازار دم عید و گرانی های سر به فلک کشیده!


شلوغی بازار دم عید و گرانی های سر به فلک کشیده!

اینجا شرایط آن گونه که به نظر می‌رسد، نیست و شلوغی بازار هم انگار از سر شوق رسیدن بهار و بوی عید است.

پس از مدت طولانی در ترافیک ماندن، بلاخره بە مرکز شهر می‌رسم، با صدای رانندە کە می‌گوید، حالا می‌توانید پیادە شوید، پیادە می‌شوم.

ورودی پیادەراە فردوسی جای حتی سوزن انداختن نیست، انگار نفس خیابان از این همە تجمع و ولولە بە تنگ آمدە است، جمعیتی کە در رفت و آمد هستند تا خود را برای استقبال از عید آمادە کنند.

دم دمای غروب و بازار دستفروشان و مغازەداران پیادە راە فردوسی بە راە است، در میان همهمە جمعیت صدای فریاد دستفروشان همچون موج شکنی، موج صدای جمعیت را در هم می‌شکند " دو جفت جوراب ٥ تومان"، "تونیک، مانتو، سارافون تنها ۳۰ هزار تومان"، "کش مو، کلیپس، انواع گیرە و شانە"، " ٥۰ درصد تخفیف فروش کتاب، این تخفیف عالی را از دست ندهید" این بازارگرمی دستفروشان پیادە راە فردوسی در روزهای پایانی زمستان و دم دمای عید است.

صدای دلنشین باند موسیقی آقا فرهاد کە تقریبا همە نسل‌های ٤۰ سال قبل با آن آشنایی دارند، حال و هوای شهر را بهاری کردە و شور دیگری بە مردم حاضر در خیابان دادە است.

هرچقدر کە جلوتر می‌روی، جمعیت بیشتر و بە تعداد دستفروشان نیز افزودە می‌شود، و جمعیت آنچنان زیاد است کە جمعیت آهستە‌وار در حال حرکت هستند.

هر دستفروشی را کە نگاە می‌کنی، جمعیت زیادی بر گرد آن‌ها جمع شدە و فروشندە تمام توان خود را بە کار گرفتە تا ازبین کارهایی کە برای فروش آوردە است سلیقە متناسب با مشتری را بیابد و همزمان نیز صدایش را در سرش انداختە و باهمە وجود داد می‌زند کە کارهایش آخرین مد روز و قیمت‌ها زیر قیمت بازار است.

بازار فشفشە و وسایل آتش بازی شب چهارشنبە آخر سال و یا همان چهارشنبە سوری هم بە راە است و هنگامی کە تمنای کودکی کودکان برای خرید وسایل آتش‌بازی اوج می‌گیرد، صدای گریە‌هایشان در گوش جمعیت شهر می‌پیچید.

مغازەداران هم هنوز بە عید نرسیدە، کارهای خود را برای تخفیف گذاشتە و سعی در جذب مشتری دارند.

جمعیت بە شدت زیاد است و حتی جای سوزن انداختن نیست، اما گویی قدرت خرید مردم بیشتر از سال‌های گذشتە کاهش پیدا کردە است و این را می‌توان از گفت‌وگوهای مردم در حین خرید متوجە شد، بعد از کلی انتخاب کردن و ذوق کردن برای خرید یک جنس، زمانی کە فروشندە قیمت را می‌گوید، با ناامیدی از گرانی این روزها می‌گویند و ذوقشان فروکش می‌کند و جنس‌هایی را کە انتخاب کردە بودند بە فروشندە باز می‌گردانند.

شلوغی بازار دم عید و گرانی های سر به فلک کشیده!

یکی از فروشندەها هم کە گویی بازار کاسبی برایش خوب نبودە است، با عصبانیت از خریداران می‌خواهد اول قیمت را بپرسند بعد جنس‌ها را بە هم بریزند.

از او کە می‌پرسم وضع بازار چگونە است؛ می‌گوید: دلمان بە همین روزهای دم عیدی خوش است کە شاید روسری‌ها بەفروش برود، اما هرکسی کە می‌آید همە روسری‌ها را بە هم می‌ریزد و سر آخر هم خرید نمی‌کند.

می‌گوید: قبول دارم کە مردم هم در فشار اقتصادی هستند، اما جنس‌هایی هم کە ما بە بازار می‌آوریم تنها ٥ هزار تومان برای ما سود دارد و مردم توقع دارند روسری ۱٥۰ هزار تومانی را با قیمت ٨۰ هزار تومان بە آن‌ها بفروشیم.

آن طرف‌تر بساط لباس مردانە پهن است و مردها در حال چانەزنی با فروشندە هستند "آغا چە خبر است، ۳۰۰ هزار تومان برای یک تیشرت آستین کوتاە؟" فروشندە هم کوتاە نمی‌آید و تیشرتی را از زیر دیگر لباس‌ها بیرون می‌کشد و می‌گوید: این را هم داریم قیمتش ٨۰ هزار تومان است حالا خودت جنس‌ها را مقایسە کن، دست ما نیست، برای خود ما هم گران درمی‌آید.

از یکی از خریداران می‌پرسم کە وضع قیمت‌ها چگونە است، می‌گوید: قیمت‌ها بە شیوە سرسام آوری افزایش پیدا کردە است، پارسال همین جنس و همین مدل را با ۱۰۰ هزار تومان می‌توانستی بخری، اما امسال قیمت همان لباس ۳۰۰ هزار تومان شدە است.

چشم از هیاهوی پیادەراە و دستفروشان می‌گیرم و وارد یکی از مغازەهای اطراف می‌شوم، اینجا هم تا گوش می‌شنود همگی از گرانی و افزایش قیمت‌ها می‌نالند، مردمی کە با دیدن لباس‌های مجلسی کە تن‌خورشان برای عید ملس است، برقی بە چشم‌هایشان می‌آید و وارد مغازە می‌شوند و با دیدن قیمت‌ها برق شوق از چشم‌هایشان می‌پرد و با ناامیدی از مغازە خارج می‌شوند و فروشندەای کە سعی می‌کند مشتریان را قانع بە خرید جنس‌ها کند.

مغازەدار می‌گوید: از صبح حتی یک فروش هم نداشتەایم، طبیعی است لباس‌ها مجلسی است و لباس‌های مجلسی هم بستە بە طرح و مدل و نوع پارچەای کە در آن‌ها بە کار رفتە است، قیمت‌های متفاوتی دارد؛ اما این روزها آنقدر فشار اقتصادی زیاد است کە مردم دیگر پولی برای خرید لباس‌های مجلسی ندارند.

می‌گوید: چند سالی است کە واقعا بازار کساد است و انبار پر از اجناسی است کە از سال‌های قبل فروش نرفتە و از مد افتادە است و امسال هم شرایط بە این منوال است.

شلوغی بازار دم عید و گرانی های سر به فلک کشیده!

از میان هیاهوی جمعیت بە سختی و لاک‌پشت وار رد می‌شوم، تصویر زیبای مغازەهای ماهی قرمز فروشی چشمم را می‌گیرد، نزدیک می‌شوم، بچەها روی سطل‌های ماهی خم شدە و با ذوق کودکی خود مشغول انتخاب ماهی کوچک قرمزشان هستند.

یادم می‌آید وقتی کە کودکی بیش نبودم تنها یک نوع ماهی قرمز در بازار موجود بود؛ اما امروزە انواع ماهی‌ها در رنگ‌ها و تنوع‌ها و اندازەهای مختلفی دیدە می‌شود کە آدمی از دیدن آن‌ها بە وجد می‌آید.

از مغازەدار قیمت ماهی‌ها را می‌پرسم می‌گوید: ماهی قرمزها دانەای ۱۰ هزار تومان، آن مشکی‌ها را کە می‌بینی ۱٥ هزار، آن ماهی سفیدها هم کە روی سرشان قرمز رنگ است ماهی عروس است کە از همە گرانتر است و دانەای ۲۰ هزار تومان است.

از بازار این روزهای ماهی قرمز می‌پرسم در جواب می‌گوید: خوب است بدک نیست اما بە جرات می‌توانم بگویم کە خرید ماهی قرمز نسبت بە سال‌های گذشتە کم‌تر شدە است.

وقتی از او علت آن را می‌پرسم می‌گوید: همین فرهنگ سازی حمایت از حیوانات و ماهی‌ها و طبیعت است، دیگر مردم امروز همانند گذشتە برای زینت‌بخشی بە سفرەهای هفت‌سین بە مرگ این ماهی‌های کوچک راضی نمی‌شوند.

جدا از همە این‌ها، آنچە کە در این بازار آشوب اقتصادی و خرید لباس و مایحتاج‌های عید بە چشم نمی‌خورد و کاملا نادیدە گرفتە شدە است، حضور کرونا در جمعیت بود.

عید ۱٤۰۱ گرچە همچنان با حضور کرونا همراە است اما دیگر خبری از عید ۹۹ و ۱٤۰۰ نیست و مردم بە زندگی عادی خود برگشتە و حتی در بسیاری از اوقات پروتکل‌های بهداشتی رعایت نمی‌شود.

این جمعیت و این حضور و شور شوق مردم برای استقبال از نوروز، خبر از پیک جدیدی از کرونا می‌دهد کە ممکن است شهر را در عزا فرو ببرد.

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه کردستان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جدیدترین عکس های 00:00 عاشقی با متن های رمانتیک