مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران


مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران

سوزان فوروارد، روان‌درمانگر و نویسنده پرفروش نیویورک‌تایمز، در کتاب مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران با ارائه راهکارهایی به شما کمک می‌کند تا رابطه از دست رفته خود با مادرتان را بازسازی کنید و زخم‌های ناشی از آن را تشخیص دهید و درمان کنید.

مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران
شاید بسیاری از شما توسط مادری بی‌مهر، سخت‌گیر و دارای مشکلات روانی متعدد تربیت شده باشید. اگر این موضوع درمورد شما صدق می‌کند، باید بدانید تأثیرات رفتارهایی که او با شما داشته، بر ناخودآگاهتان به‌قدری زیاد است که ممکن است شما نیز به همان صورت با فرزندتان رفتار کنید. همچنین بسیاری از آسیب‌های روحی و روانی، ناشی از ارتباط سمی افراد با مادرشان است.

در برخی از مواقع این آسیب‌ها به‌قدری شدید هستند که می‌توانند در روابط عاطفی یا حتی در محل کار نیز تأثیر مستقیم بگذارند.

اگر شما در کنار مادری بی‌مهر، سختگیر، نادان و دارای مشکلات شخصیتی پرورش یافته باشید، میراث روانی و رفتاری به‌جا مانده از او، همواره چون سایه‌ای در مشکلاتی که روزانه با آنها مواجه هستید، حضور دارد. به همین منوال آثار این آسیب‌ها در روابط عاطفی یا دوستانه‌تان با دیگران نیز آشکار است و همچنین در مسیر پرورش اعتمادبه‌نفس و احترام به خود، مخل راه شما می‌شود. من درک می‌کنم که شما ممکن است ناامید، دلسرد، مأیوس و سردرگم باشید، اما در این کتاب با یکدیگر درمورد مسائلی چون اعتمادبه‌نفس و احساس دوست داشتنی‌بودنِ از کف رفته‌ی شما کار می‌کنیم تا آنها را بی‌تعارف بررسی و ریشه‌یابی کنیم. این کتاب قدم‌به‌قدم شما را هدایت خواهد کرد تا واقع‌گرایانه رابطه‌ی خود را با مادرتان و خودتان بازسازی کنید و بتوانید زخم‌هایی را که این‌همه درد و آسیب برای شما به همراه داشته است، تشخیص دهید و درمان کنید.

در ابتدا باهم نگاهی نزدیک و صادقانه به رفتارهای غلط مادرتان و تأثیری که در شما داشته است، می‌اندازیم و همچنان که جلو می‌رویم، الگوهای رفتاری او و همین‌طور شما را بررسی می‌کنیم. شما در این کتاب راهکارهای مؤثر را می‌آموزید که موجب تغییر و تحول در آن‌دسته از باورها و رفتارهای شما می‌شود که نقش بازدارنده را در زندگی‌تان دارد.


دختران معمولا از مادرشان شکایت نمی کنند تا مبادا از جانب دیگران مورد قضاوت، شماتت یا نصیحت قرار گیرند و به قدرنشناسی متهم شوند. اما بر خلاف باور رایج، بهشت زیر پای همه ی مادران نیست. صرفا فرزندآوری هیچ زنی را یک شبه به مادری دانا و شایسته تبدیل نمی کند.

مطب روان درمانگران مملو از مراجعانی است که به شدت از جانب مادر خود آسیب روحی یا جسمی دیده اند. سوزان فوروارد در کتاب مادران سمی با ذکر مثال هایی واقعی به تحلیل و شناخت مادرانی می پردازد که به شیوه های مختلف به فرزندشان آسیب می رسانند و راه حل هایی کاربردی و عملی را که در مطب به بیمارانش ارائه می دهد، با خوانندگانش در میان می گذارد.

این کتاب به شما کمک خواهد کرد شاید برای اولین‌بار که درک درستی از عشق پدرومادر یا هر فرد دیگری در زندگی‌تان به‌دست آورید و این ملاک و محکی قدرتمند و قابل اعتماد در دستان شما برای بازسازی زندگی و تصمیم‌گیری‌های شما خواهد شد.


همچنین مشکلات و اختلالات فراوانی همچون عدم اعتمادبه‌نفس در بسیاری از افراد، نتیجه داشتن رابطه نادرست با مادرشان است. دکتر سوزان فوروارد از طریق انجام تحقیقات زیادی سعی در ریشه‌یابی این مسائل داشت و در نهایت به نتایج قابل‌توجهی دست‌یافت.

این نویسنده نتایج مطالعات و پژوهش‌های خود را در کتاب مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران (Mothers Who Can’t Love) با مخاطبان خود به اشتراک گذاشته است.

این نویسنده و درمانگر با بررسی الگوهای رفتاری مختلف و تأثیر آن‌ها بر آسیب‌های روحی، راهکارهایی را معرفی کرده است که با کمک آن‌ها هر فردی می‌تواند در باورها و رفتارهایش تغییرات اساسی ایجاد کند.

شما می‌توانید برای دسترسی سریع و دانلود کتاب مادران سمی به سایت و یا اپلیکیشن کتابراه، مراجعه نمایید. پلتفرم جامع کتابراه امکان دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی را برای شما فراهم می‌کند.

با شنیدن کتاب مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران قادر خواهید بود درک عمیق و صحیحی از عشق والدین و هر فرد دیگری داشته باشید و از شر تأثیرات مخربی که ارتباطات غلط بر رویتان می‌گذارند در امان بمانید.

فوروارد طی سال‌ها تحقیق بر روی زنانی که در معرض سوءاستفاده، بی‌توجهی و کنترل بیش از حد بودند، متوجه شد که بسیاری از مشکلات روانی که دارند از همین عوامل نشئت می‌گیرد.


کتاب مادران سمی
او در این کتاب با بررسی انواع مختلف مادران سمی مثل مادر خودشیفته، مادر رقابت‌پذیر، مادر بیش از حد درگیر، مادر کنترل‌گر، مادرانی که به مادری نیاز دارند و مادرانی که از دختران خود سوءاستفاده می‌کنند، تکنیک‌ها مؤثری برای مقابله با آن‌ها ارائه می‌کند. تمامی کسانی که با این افراد سروکار داشته‌اند جهت درمان خود و بازسازی اعتمادبه‌نفسشان به یادگیری این تکنیک‌ها نیاز دارند.

مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران

بخشی از مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران بخش اول: تشخیص زخم های ناشی از بی مهری مادر ۱. تابوی منع زیر سوال بردن عشق مادرانه « چگونه جرئت می کنی درباره ی مادرت بدگویی کنی؟ » احتمالاً بسیاری از ما به اشتباه تصور می کنیم در دوره ای زندگی می کنیم که به واسطه ی پیشرفت های علم روان شناسی بسیاری از مسائل مربوط به روان و روابط بین فردی کشف و حل شده است، درحالی که ما هنوز حتی نتوانسته ایم خود را از بسیاری از باورهای افسانه ای و اساطیری درباره ی مفاهیمی حقیقی و جدی نظیر مادر و مقدس بودن مادر برهانیم؛ این باور مادر را موجودی تعریف می کند که صرفا به واسطه ی باردار شدن و فرزندآوری، خودبه خود دارای خصائل و ویژگی های مورد انتظار از هر مادری است، نظیر توانایی عشق ورزیدن، مهربانی، حمایت و ایجاد امنیت. ولی باید بگوییم که این تعریف کلی از مادر می تواند سرپوشی غیرعادلانه بر آن دسته از مادران بی مهری بگذارد که از چنین خصائلی برخوردار نیستند؛ مادرانی که برای شان اهمیتی ندارد همسر، دیگر اعضای خانواده و جامعه رفتارهای آنها را مورد انتقاد قرار دهد یا آنها را موشکافی کند. در اغلب جوامع طوری مادران را مورد ستایش و پرستش قرار می دهند که گویی تنها به صرف زاییدن و به دنیا آوردن یک نوزاد، تمام خصائل مادرانه در او پدیدار می شود، در صورتی که چنین باوری عینیت ندارد. در اصل هیچ عصای جادویی وجود ندارد که به آنی « غریزه ی مادری » را در فرد به وجود بیاورد و با یک حرکت زنی را، به خصوص زنی مشکل دار را، در حالت عشق عمیق نسبت به فرزندش قرار دهد و او را از نیازهای عاطفی و روانی بچه آگاه کند و آن طور که هر بچه ای آرزویش را دارد، او را بپروراند. در باور رهروان مکتب فروید، مادر مسئول و مقصر همه ی کم وکاستی ها و ضعف ها و مشکلات فرزند است، اما درعین حال در همین مکتب تمایلی شدید به این باور وجود دارد که نقش مادر خودبه خود معنای همان عشق سالم مادرانه را می دهد. باور گسترده درمورد مقدس بودن مادر به قدری قوی است که حتی اگر مادرتان بی مهر، پرخاشگر یا آسیب رسان بوده باشد و اکنون تلاش کنید تا حقایقی از کارهایی را که او با شما کرده است مطرح کنید رفتارهایی که واقعا با شما کرده بی بروبرگرد از جانب اطرافیانتان و حتی خود مادرتان با دیواری از مقاومت روبه رو خواهید شد، گویی حکم بر این است که همه تلاش کنند تا به هر قیمت صرفا از مادران دفاع کنند و به عبارتی سروته قضیه را هم بیاورند تامبادا کلمه ی مادر خدشه دار شود.

در واقع انتقاد از مادران بی محبت به دلیل وجود بسیاری از تابوها و نگرش ها درباره ی ماهیت و عمق زخم های وارد از جانب مادران به فرزندانشان، مورد انتقاد، بدبینی، سرزنش یا نصیحت قرار می گیرد. در اصل اگر شما تابه حال سعی کرده باشید ترسیمی از رفتارها و برخوردهای بد مادرتان با خودتان به دست بدهید، خواهید دید که چه واکنشی به شما نشان داده خواهد شد:

شما را وادار خواهند کرد که با مادرتان از در صلح و آشتی درآیید و دوباره با خرده گیری و سلطه جویی و به بازی گرفتن های او کنار بیایید. و اگر بر نارضایتی تان اصرار ورزید، از شما به عنوان فرزندی نمک نشناس و طلبکار یاد خواهند کرد، گویی علی رغم همه ی بدرفتاری ها و بی توجهی هایش، همیشه به او بدهکارید. اگر از اقوام یا دوستانتان در این زمینه راهنمایی و کمک بخواهید، غالبا شما را سرزنش خواهند کرد که: « ای وای! چطور می توانی درباره ی مادرت این طور صحبت کنی؟ » اگر هم آن قدر بدشانس باشید که سروکارتان به یک روان شناس کم سواد و کم تجربه بیفتد، احتمالاً بیشتر به شما نصیحت خواهد کرد که « ببخش و فراموش کن » ، و از شما خواهد خواست با وجود همه آسیب هایی که از مادرتان می خورید، با او از در صلح و صفا درآیید. اگر حتی سراغ کشیش، فردی معنوی یا به قولی یک ریش سفید بروید و با او مشورت کنید، شما را ترغیب خواهد کرد که: « قدر مادرت را بدان. » ، « تا زمانی که مادرت را نبخشی نمی توانی به آرامش برسی. » ، « خانواده همه چیز آدم است. » اگر با همسرتان در این زمینه ی صحبت کنید، خواهید شنید: « اشکالی ندارد. مادرت این جوری است دیگر.

باید همین طوری قبولش کنی و اجازه ندهی که این موضوع اذیتت کند. » و پس از همه ی این تلاش ها، سر خانه ی اولتان بازمی گردید، یعنی سردرگمی و تشویش و تنهایی و حتی احساس شرمندگی از اینکه چرا حتی تلاش کرده اید مادرتان را زیرسوال ببرید. و شاید در این نقطه به این فکر بیفتید که اصلاً آیا شما حق دارید درمورد مادرتان این گونه بیندیشید و آیا واقعا باید از رفتارها و عملکرد او ناراحت باشید؟

دیگران آنچه را شما می بینید، نمی بینند پیامدهای ناشی از همزیستی با مادری بی مهر و بدخو می تواند احساس تنهایی و انزوای شدیدی در شما ایجاد کند. آن دسته از زنان ودخترانی که از که از نعمت داشتن مادری مهربان و با توجه برخوردار بوده اند، به سختی می توانند درک کنند که همه ی مادران مانند مادر آنها نیستند. این موضوع شامل آن دسته از دوستان و خویشانی هم که دارای مادری بدخو نبوده اند، می شود. پس زمانی که شما درد و رنج ناشی از رفتارهای مادرتان را نزد آنها بازگو کنید، درکی واقعی از مشکلات شما نخواهند داشت و به درستی نمی توانند با شما همدردی کنند.

والری، زن جوان سی ودو ساله ای که برنامه ریز کامپیوتر بود، به این دلیل نزد من آمده بود که بر اضطراب و خجالتی که او را از موفقیت های شغلی و زندگی اجتماعی اش بازمی داشت، غلبه کند. او می گفت برایش مشکل است که از پوسته ی مقاومتی اش بیرون بیاید چرا که افراد دوروبرش احساس او را درک نمی کنند. از او خواستم مثالی برایم بزند و گفت: « یک ماه قبل در یک کلاس هنر ثبت نام کردم که برای بزرگسالان برگزار می شد و همیشه دلم می خواست در آن شرکت کنم. تری، معلم کلاس، استعداد مرا در نقاشی آبرنگ بسیار تشویق می کرد و به همین دلیل علی رغم بیست وپنج سال تفاوت سنی مان، بین ما دوستی نزدیکی برقرار شد. تری به من گفت که قصد دارد نمایشگاه نقاشی برگزار کند و وقتی گفت می خواهد دوتا از کارهای نقاشی مرا در آن نمایشگاه به نمایش بگذارد، ناگهان اشک هایم جاری شد و وقتی علت را پرسید، برایش گفتم که همان روز صبح با مادرم دعوای بدی پای تلفن داشتم و شاید نتوانم او را برای نمایشگاه دعوت کنم. اما او گفت که اتفاقا دلش می خواهد مادرم را که طراح داخلی است، ملاقات کند ـ مادر من در اصل هنرمندی ناکام بود که البته من هرگز این را به تری نگفتم. بعد از آن گفت وگو، تری دوسه بار درمورد دعوت از مادرم صحبت کرد و من به ناچار تصمیم گرفتم مادرم را از طریق ایمیل برای نمایشگاه دعوت کنم. در روز برگزاری نمایشگاه، مادرم در آنجا حاضر شد و از کار و آثار همه تمجید و تعریف کرد، به جز آثار من. اما مسلما درباره ی تمجید از کارهای تری از همه بیشتر سخاوت به خرج داد و به مدح او پرداخت. پس از رفتن او تری به من گفت چقدر دلش می خواست که مادری دوست داشتنی و خونگرم مانند مادر من داشت و کاش مادرش اکنون زنده بود. سپس به من گفت امیدوار است بدانم چه آدم خوشبختی هستم که هنوز مادرم را در کنار خود دارم. و من مجبور شدم به او بگویم برخوردی که از مادر من دیده بود، همان نبوده که غالبا از او دیده می شود، چرا که مادر من اغلب بسیار خودمحور و عیب جو و اهل رقابت است. اما گویی تری یک کلام از گفته های مرا نشنیده باشد، پی درپی تکرار می کرد که باید از ستاره ی اقبالم متشکر باشم که مادری دارم که این قدر به من اهمیت می دهد که به دیدن کارهایم می کارهایم می آید. والری از اینکه کسی که خیال می کرد دوست نزدیکش است احساس و شرایط او را درک نمی کند، مایوس شده بود وحالا تصورش را بکنید اگر چنین حسی برای زنی مستقل و بزرگسال نظیر والری ناخوشایند و دردناک است، برای دختری جوان و کم سن و سال که نیاز دارد احساسش درک شود، چگونه می تواند باشد.

کالین، دختر بیست و هشت ساله مجردی که مدیر یک سوپرمارکت بود، برایم می گفت از زمانی که به یاد می آورد از یک افسردگی خفیف و درعین حال مزمن رنج برده است. او برای کنترل این افسردگی دارو مصرف می کرد، که البته به حالش مفید بود. ضمنا از دانایی کافی هم برخوردار بود تا بتواند بفهمد که در گذشته اش کارهایی را ناتمام گذاشته و هیچ وقت نتوانسته آنها را به پایان برساند و همان ها ریشه افسردگی کنونی اش است. و اکنون به من مراجعه کرده بود تا در نظم بخشی و هدایت آن افکار و کارها کمکش کنم. پس از اینکه قدری بیشتر از خودش برایم گفت، از او خواستم کمی درباره دوران کودکی اش حرف بزند. او گفت: « من کسی را نداشتم با او حرف بزنم...به همین دلیل شرایط خوبی نداشتم. هیچ کس به من گوش نمی داد و من کمبودهایم را توی دلم می ریختم. اگر می خواستم در مورد رفتارهای مادرم با پدرم صحبت کنم، پدرم تنها نصیحتم می کرد که با مادرم خوب و مهربان باشم. یک بار که در منزل خاله ام مانده بودم، او از من پرسید که روزگارم در خانه چگونه می گذرد و از آنجا که با او احساس نزدیکی می کردم و همیشه روابط صمیمانه ای داشتیم، به او گفتم که به نظرم مادرم مشکلی دارد چون مدام سر من داد می زند و همیشه به من می گوید که هیچ ارزشی ندارم. خاله ام در سکوت و از سر حوصله به صحبت های من گوش داد و در انتها گفت که باید سعی کنم مادرم را خوشحال کنم و او از حرف هایی که به من می زند منظور بدی ندارد. بعد اضافه کرد که او از پدرم متنفر است و اگر برای خاطر من نبود تا الان از پدرم جدا شده بود، به همین دلیل خیلی به او مدیونم و بهتر است این قدر حساس و زودرنج نباشم. و البته در انتها به نظر می رسید که خاله ام از من دلخور هم شده.

درنتیجه از اینکه با او درددل کرده بودم، پشیمان شدم چون دیدم که حالا او هم از من عصبانی است و آرزو کردم که اصلاً چیزی به او نگفته بودم. مسئله مشترک میان همه ی زنانی که زیرنظر مادری بدخو و بی مهر پرورش یافته اند این است که تقریبا بیشترشان در جستجوی کسی هستند تا بر احساسات و افکار آنها نسبت به مادرشان صحه بگذارد، احساس آنها را آنها را درک کند و بگوید: « بله، می فهمم چه می گویی. احساست را درک می کنم. » دخترانی که هرگز درباره ی آزارهای کلامی، روحی و حتی جسمی ظالمانه ای که در گذشته و حال به آنها وارد شده با کسی حرف نزده اند، تحت فشاری تحمل ناپذیر قرار می گیرند. همان طور که اغلب ما آگاهیم، قانون نانوشته ی بسیاری از خانواده ها با فرزندانشان این است که « دراین باره به کسی چیزی نگو. حتی پیش خودت هم تکرارش نکن. » واین فرآیندی است که باعث می شود شما بیاموزید چگونه با خاک کردن یا کوچک نشان دادن رنجتان حتی دیگر به خود واقعی تان هم باور نداشته باشید. طردشدن از سوی مادر و درونی کردن آن از سوی دختران اینکه به رفتارهای ناخوشایند مادرتان پیراهنی مثبت و زیبا بپوشانید شاید در ابتدا صحیح و پسندیده به نظر بیاید، اما درواقع چنین برخوردی باعث می شود که تمام ریشه های شکست ها و ناکامی های بعدی تان در زندگی زیر نقابی پنهان شود و در اصل حکم کانونی را دارد که می تواند مبدا سستی های عاطفی و شخصیتی باشد.

روش « قورت دادن و دم برنیاوردن » ممکن است در ظاهر حالتی از صلح و آرامش را حفظ کند، اما پیروی دائم از چنین روشی بعدها موجب نوعی ناتوانی و فلج در قالب ترس و خجالت ناخودآگاه می شود که همواره برای فرد حکم عاملی قوی و بازدارنده در داشتن اعتمادبه نفس و حس رقابت و موفقیت و شادمانی را پیدا کند. در اصل آنچه باعث می شود شما در تاریکی باقی بمانید همان فراموشی های سرکوب شده عاطفی است.

بدین ترتیب تمام واکنش ها و برخوردهایی که از دیگران در هنگام شکایت یا ابراز ناخشنودی از رفتارهای مادرتان دیده اید، مانند انعکاسی درونی به افکار و احساسات شما بازمی گردد و در قالب احساساتی منفی و در عین حال مستمر در درونتان لانه و رشد می کند، نظیر: از اینکه از مادرتان انتقاد کرده اید احساس نمک نشناسی می کنید چرا که بعد از واکنش اطرافیان به خودتان می گویید: « به هرحال او بوده که من را به دنیا آورده و به من زندگی داده است. » دچار احساس شرمندگی می شوید چرا که گمان می کنید همه ی مادران فرزندان خود را دوست دارند و اگر آنها را دوست نداشته باشند حتما دلیلی دارد. نسبت به درک و برداشت خود از مادرتان دچار تردید می شوید و تصور می کنید شاید شما زیادی حساس هستید یا اینکه بیش از حد برای خودتان احساس تاسف و دلسوزی می کنید.

گاهی درگیری مستمر با این نوع افکار و احساسات در این دسته از افراد شدید و جدی است و برای عده ای دیگر نیز ترسناک و نگران کننده، به طوری که موجب آشفتگی های ناشناخته ی فکری و احساس ناامنی عاطفی شدید در فرد می شود. ما عامل این احساس ترس و شرمساری را این می دانیم که به خودمان اجازه داده ایم باور کنیم و حتی به زبان بیاوریم که مادری بی مهر و تندخو و بی عاطفه داریم و سعی کرده ایم رابطه مان را با او تغییر دهیم. در اینجا کلمات و جملاتی را می آورم که بسیاری از دخترانی که مادری بدرفتار یا حتی آسیب رسان و آزاردهنده داشته اند، در جلسات درمانی به من گفته اند: من از اینکه مادرم را آدمی بد می دانم، احساس گناه می کنم. من نمی توانم ناراحتی و دلشکستگی مادرم را تحمل کنم. دلم نمی خواهد مادرم را از دست بدهم.

کودک هراسان درونِ این زنان بزرگسال به آنها می گوید: « اگر واقعیت را به زبان بیاوری، مانند این است که دیگر مادر نداری. » و زمانی که نجواهای دائمی این کودک درون را می شنوند، حتی موفق ترین و باهوش ترین زنان نیز فراموش می کنند بزرگسالانی هستند که دیگر نیازی به وابستگی و چسبیدن به مادرشان برای بقا ندارند. پس تا زمانی که از کودک هراسان درونتان پیروی کنید، دیگر نمی توانید مطابق احساسات واقعی تان عمل کنید و تنها یک راه چاره دارید و آن « توجیه » است، که آن نیز خود باعث تخریب هم تصویر ذهنی شما از خودتان و هم نگرش تان نسبت به مادرتان می شود. خودتان را این طور توجیه می کنید که مادرتان دوران سختی را گذرانده است و حالا شما باید قدری صبور و پرتحمل باشید. کالین سعی می کرد به هر قیمتی رفتارهای مادرش را توجیه کند تا او را مقصر نداند و بتواند بگوید: « نه، او آن قدرها هم بد نبوده. » و البته تمام توجیهات روانی او درباره ی مادرش برای من کاملاً آشنا و قابل فهم است چرا که این ساختار دفاعی را در بسیاری از این دختران دیده ام. کالین می گفت: « نمی خواهم شما خیال کنید که مادر من شیطان بوده. نه، اصلاً. مادرم همیشه می خواست مطمئن باشد ما سقفی بالای سر و غذایی برای خوردن داریم. او نمی گذاشت من گرسنگی بکشم و کتاب و وسایل لازم برای مدرسه را داشتم، لباس های خوب می پوشیدم و راستش را بخواهید، من کلاً بچه شر و دردسرسازی بودم و شاید به همین دلیل بود که همیشه مادرم با من آن قدر بدرفتاری می کرد. »

کالین آشکارا دست وپا می زد تا موردی مثبت از رابطه ای که با مادرش داشت، بیرون بکشد. مثلاً اینکه مادرش غذای کافی برای خوردن به او می داده است. اما در واقعیت او همواره از لحاظ عاطفی در فقر و گرسنگی به سر می برده و از نعمت عشق و محبت مادری محروم بوده است. توجه داشته باشید که چنین تلاشی برای موجه جلوه دادن بدرفتاری های مادرتان مستلزم این است که در عوض خود را مورد شماتت و سرزنش قرار دهید، که این سازوکاری رایج در این قبیل دختران است و باعث آرامش خیال آنها می شود. گمان می کنم بعد از خواندن این تفاسیر روان شناختی بتوانید چرخه ای را که در روابط بین چنین مادران و دخترانی حاکم است، تشخیص بدهید. در این فرآیند کم کم دردی که به دلیل نوع روابطتان با مادرتان وجود دارد در شما به « نگرانی » و « احساس تقصیر » تبدیل می شود و نگرانی هم که خودبه خود به توجیه و ملامت خودتان می انجامد. و این همان حلقه معیوبی است که پیوسته شما را در بند نگه می دارد و مانع از ایجاد هر تغییر و تحولی در شرایط و وضع کنونی تان می شود. در چنین شرایطی شاید ما درک واضحی از واقعیت داشته باشیم، اما احساساتمان داستان را طوری دیگر برای ما توجیه می کند و البته به طور طبیعی ما بیشتر تابع احساساتمان هستیم تا عقلمان. دختران مادران بی مهر اغلب می گویند: « مادرم دچار افسردگی است » ، « مادرم بسیار درونگراست » ، « مادرم من را دیوانه می کند » ، « مادرم معتاد است » ، « مادرم همیشه با کلام و حرف هایش مرا آزار داده و هنوز هم این کار را می کند » ، « مادرم یک آکله ی به تمام معناست. » چنین توضیحاتی از جانب این دختران یا زنان درمورد مادرشان قابل درک است اما صرفا بر زبان آوردن یا یادآوری آنها به تنهایی نمی تواند باری از شانه آنان بردارد یا مشکلی را برای شان حل کند. تا زمانی که نتوانید خود را از باور مفهوم افسانه ای « مادر مقدس » برهانید، در اصل نمی توانید چرخه ی تکراری این باور را که « هرکاری که مادرم در حق من کرده مقصرش خودم بودم » ، در خود متوقف سازید. احتمالاً تمام طول زندگی تان را با این باور سپری کرده اید که ایراد از شما بوده است، نه از مادرتان. چنین باوری به فرآیند رشد سالم خودانگاره تان به عنوان زنی خوشحال و موفق و با کفایت صدمه وارد کرده است. و طبیعتا به دنبال این ترس ها و کج فهمی ها و مقصردانستن های خودتان، نادانسته سنگ بنای بسیاری از سایر رفتارهای زندگی تان را نیز از کودکی تا بزرگسالی نیز بر همان اساس شکل داده اید.

مقابله با تابوی « مادر مقدس »
کتاب حاضرتصویری کامل با ذکر جزئیات از « مادران بی مهر و محبت » به شما می دهد که به کمک آن می توانید باور کلیشه ای و انحرافی « مادر مقدس » را برای همیشه کنار بگذارید و با نگاهی واقع بینانه و به دور از احساس ترس و تقصیر، به حل مشکلات روحی رفتاری خود بپردازید. در فصول آینده با مجموعه ای از خصوصیات انواع مادران بی محبت آشنا خواهید شد که بنا به دلایل عدم تعادل و صحت روانی یا جسمی خاص یا تربیت بد و غلط خودشان در گذشته، نه تنها قادر نیستند بلکه تمایلی هم به برقراری رابطه ای سالم و مهرآمیز با فرزندان و به خصوص دختران خود ندارند و نمی توانند آن عشق مداوم و بی قیدوشرطی را که نقشی بنیادی در شکل گیری عواطف و شخصیت کودک در بزرگسالی را دارد، به او بدهند. در واقع باید گفت آنها در زمینه ی دوست داشتن دچار پیچیدگی و مشکل هستند. باید تاکید کنم که هیچ یک از این مادران صبح که از خواب برمی خیزند، در دل نمی گویند: « خوب، امروز چطور می توانم فرزندم را بیازارم؟ » بلکه بیشتر رفتارهایشان از ناخودآگاهشان سرچشمه می گیرد، یا از احساساتی که از مواجهه شدن با آنها واهمه دارند یا از آنها بی خبرند؛ احساسات فلج کننده ای نظیر ضعف های تربیتی، کمبودهای شخصیتی، محرومیت یا استیصالی که قبلاً در زندگی دچارش شده اند. این گونه مادران در مسیر رهایی از احساسات ناخوشایند خود و همچنین گریز از احساس ناخودآگاهانه ی ترس و افسردگی، بی اختیار از دختران خود به عنوان ابزار احساس قدرت، انتقام، کنترل و تخلیه هیجانات منفی و ناکامی های خویش استفاده می کنند و خشم خود را به روی آنها برون ریزی و تخلیه می کنند، یا در ناخودآگاهشان دخترشان را در موقعیت مادری می نشانند که خود در گذشته با او مشکل داشته اند.

ویژگی مشترک بیشتر این مادران این است که احساس خلا می کنند و حس خودمحوری شان مانع از این می شود که دریابند یا اهمیت دهند که چه رنجی را بر فرزندشان تحمیل می کنند. آنها به ندرت از موضع خود پایین می آیند تا شرایط را از نگاه فرزندانشان ببینند. تمام آنچه برای آنها اهمیت دارد این است که خودشان چه می خواهند و چه نیازهایی دارند، و این خودبینی باعث می شود به آسانی نتوانند ارتباط بین رفتارهای ناپسند و گاه غیرانسانی شان را با رنجی که به فرزندشان می دهند، دریابند. لطفا سعی نکنید درک خود را از ارتباطی که بین رفتارهای رنج آور این مادران و تجربیات خودتان وجود دارد، نادیده بگیرید و فکرتان را منحرف کنید. نترسید از اینکه گمان کنید این گونه رفتارهای مادرتان چیزی خلاف عشق و دوست داشتن حقیقی و مادرانه بوده است و اجازه دهید که این واقعیت را بدون احساس گناه به عینه هضم کنید. هرچند ممکن است مواجهه با این واقعیت تلخ و گزنده باشد، باید بپذیرید که شما نمی توانید آسیب های ناشی از زندگی با چنین مادری را در خود بهبود ببخشید و ترمیم کنید، مگر اینکه با نگاهی شفاف این وقایع را مورد تامل قراردهید.

مادرانی که در نیمه اول کتاب به آنها برخواهید خورد، در پنج گروه قابل تشخیص جای می گیرند. توجه بفرمایید که بین هریک از این گروه ها خط فاصل خیلی مشخصی وجود ندارد، به طوری که گاه یک مادر می تواند در بیش از یک گروه قرار گیرد. در بررسی این گروه ها با مثال ها و نمونه هایی که آورده ام، با هر یک از آنها آشنا خواهید شد: مادران به شدت خودشیفته.

مادران خودشیفته به شکلی جدی احساس ناامنی می کنند و خودبین و به خود مشغولند. بنابراین، برای تخفیف این دردها به گونه ای سیری ناپذیر به تحسین و تصدیق دیگران نیاز دارند و خود را مهم ترین فرد زندگی شان می دانند. آنها در هر شرایطی باید مرکز توجه باشند و هر زمان احساس کنند توجه دیگران از سمت آنها به سمت شما معطوف شده، به سرعت وسط می پرند و تلاش می کنند دوباره آن را به سمت خود بکشانند. گاه به دخترشان به چشم رقیب می نگرند و سعی می کنند عزت نفس، اعتمادبه نفس، جذابیت و قدرت او را به عنوان یک همجنس پایین بیاورند. هرزمان که احساس کنند از جانب دخترشان تهدیدی متوجه آنها شده، از ابزارهای انتقاد و عیبجویی نسبت به او استفاده می کنند، به خصوص زمانی که دخترشان خود بزرگسالی بالغ شده باشد. مادران کنه. این دسته از مادران بیش از حد از دخترشان انتظار دارند که وقت و توجه خود را به آنها اختصاص دهد، به طوری که انتظارات بالای آنها دخترشان را دچار احساس استیصال و خفگی می کند. این مادران با چسبیدن بیش ازحد به دخترشان، مرزهای بین خود و او را از بین می برند و توقع دارند که مهم ترین شخص زندگی دخترشان باشند و برای شان اهمیتی ندارد که این زیادی چسبیدن چه آسیب هایی به زندگی و آرامش دخترشان وارد می آورد. این مادران گاه از دخترشان انتظار دارند که نقش مادر را برای آنها بازی کند و حاضر نیستند به او احساس استقلال بدهند. آنها معمولاً در جمع از دخترشان به نام « بهترین دوستشان » یاد می کنند درصورتی که اگر خواسته ها و نیازهای دخترشان در جهت آنها نباشد، هیچ تلاشی برای کمک به او نمی کنند و متقابلاً برای دخترشان نقش « بهترین دوست » یا مادر را به عهده نمی گیرند.


مادران بیش از حد کنترل کننده. در واقع این قبیل مادران در بسیاری از زمینه ها احساس ضعف و ناتوانی دارند، پس برای جبران این ضعف سعی می کنند کنترل دختر خود را در دست بگیرند تا به نحوی ضعف خود را جبران کرده باشند. از نظر این مادران وظیفه ی دخترشان خوشحال کردن آنهاست. این قبیل مادران خواسته ها، انتظارات و نیازهای خود را به وضوح از دخترشان طلب می کنند، تا جایی که اگر دخترشان نیازهای آنها را مورد غفلت یا کوتاهی قرار دهد، به شیوه های گوناگون اقدام به تهدید او می کنند. این مادران رفتارهای خود را این گونه توجیه می کنند که فقط آنها صلاح دخترشان را بهتر از همه می دانند و سعی می کنند با عیبجویی و انتقاد از کارها و تصمیمات دخترشان، او را به این باور برسانند که همان که مادرشان گفته از همه درست تر بوده است و مادرشان صلاح آنها را بهتر از خودشان می داند. مادرانی که هنوز خود به مادر نیاز دارند. اینها درواقع در مشکلات روحی و جسمی خود غرق هستند.

بسیاری از آنها با عوارض ناشی از افسردگی وسایر مشکلات عاطفی گذشته شان و گاه اعتیاد، دست وپنجه نرم می کنند. به همین جهت دختر خود را در موقعیتی قرار می دهند که ناچار شود از آنها نگهداری و مراقبت کند. و گاه نه تنها دخترشان را درگیر این مراقبت و نگهداری می کنند، بلکه اغلب سایر اعضای خانواده یا اقوام درجه اولشان را نیز درگیر می کنند. در شکل رایج آن، آنها به شکلی غیرمستقیم دخترخود را وا می دارند تا در سنین کم نقش کودکی اش را کنار بگذارد و عهده دار مادری شود که مسئولیت هایش را فراموش کرده و در جلد کودکی اش خزیده است. درحالی که دختربیچاره خود هنوز نیازمند و تشنه ی راهنمایی و مراقبت مادرانه است، کو مادری که نیازهای چنین کودکی را برآورده کند؟ او این گونه مادری نیست. مادران اهمال کار، خیانتکار یا آزاردهنده جسمی. این دسته از مادران که در تاریک ترین نقطه ی طیف انواع مادران خاطی قرار می گیرند، نه تنها قادر به فراهم آوردن هیچ پشتگرمی یا مراقبتی از دختر خود نیستند، بلکه گاه او را به عمد یا از روی سهو در اختیار سوءاستفاده کننده ی دیگری قرار می دهند که اغلب یکی دیگر از اعضای خانواده یا فرد نزدیک است، یا خودشان او را مورد آزار و تنبیهات جسمی شدید و مخرب قرار می دهند. آسیب های ناشی از داشتن چنین مادری بسیار شدید و زخم های ناشی از آن بسیار عمیق و دردناک است.

در فصول بعدی خواهیم دید مادرانی که در اینجا به آنها اشاره کردیم چگونه بنیان روح و روان دخترشان را با خطاکاری های خود بر باد می دهند و از طریق نمونه ها و مثال هایی که برای تان خواهم آورد، به این درک خواهید رسید که همزیستی شما با مادری بی محبت چگونه به اشکال مختلف بر نحوه زندگی، تصمیم گیری ها و توانایی تان در دنیایی آسیب وارد آورده است که نیازمند حس اعتماد و عشق و انگیزه است.



نکوداشت‌های کتاب صوتی مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران:
– فوروارد احساسات خواننده خود را درک و تأیید می‌کند و مکانیسم‌های مقابله‌ای مؤثری را ارائه می‌دهد. همچنین پیشنهادهایی برای تعیین مرزها در رابطه و راهکارهایی برای ایجاد یک رابطه بهتر ارائه می‌دهد. (Library Journal – نشریه تجاری آمریکایی)
– راهنمایی دلسوزانه برای غلبه بر زخم‌های ناشی از رفتار مادران سمی یا مادران بدسرپرست. (Janis Abrahms Spring)
– سوزان فوروارد یک‌بار دیگر موضوع مهمی را شناسایی کرده است که تخصص و دیدگاه منحصربه‌فرد او را نشان می‌دهد. این کتاب تأثیرگذار دقیقاً همان چیزی که زنان به آن نیاز دارند! تکنیک‌های ارائه شده در آن نیز درخشان و تحول‌بخش هستند. (بورلی انگل)
– سوزان فوروارد با خرد خود جان میلیون‌ها نفر را نجات داده است. کسانی که توسط والدین بدسرپرست بزرگ شده‌اند نیازی به «بخشیدن و فراموش‌کردن» دارند تا بهبود یابند و به سمت زندگی شاد و سالم بروند. راهنمایی قدرتمند برای خوددرمانی. (Carole H. Brower)
برای خرید کتاب و دانلود قانونی، به جمع بیش از چهار میلیون کاربر اپلیکیشن کتابراه بپیوندید و از تخفیفات ویژه مناسبتی و آخر هفته با کتابراه بهرمند شوید. همچنین با عضویت در این اپلیکیشن می‌توانید هزاران کتاب را به صورت رایگان مطالعه نمایید.

کتاب مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران مناسب چه کسانی است؟
اگر جزء دسته افرادی هستید که در کودکی به‌خاطر رفتارهای غلط مادرتان آسیب‌های زیادی دیده‌اید، شنیدن کتاب صوتی مادران سمی و آسیب‌های وارد به دختران، می‌تواند به شما کمک زیادی کند. همچنین تمامی مادران می‌توانند با گوش سپردن به این کتاب درس‌های مهمی درباره تربیت فرزندشان یاد بگیرند.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه روانشناسی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


خانم بازیگر نقش سلطان بانو بعد از گذشت 40 سال / چقدر تغییر؟!