فیلمهای ایرانی براساس واقعیت!

پسر جوانی (نوید محمدزاده) به نام «پاشا» که سردسته باند تبهکارانه لانتوری است، عاشق دختری به نام مریم (مریم پالیزبان) می‌شود. مریم یک روزنامه‌نگار و کُنِشگر اجتماعیست. او در جهت کسب رضایت از خانواده هایی فعالیت می‌کند که به دلیل از دست دادن نزدیکانشان در پی اجرای حکم قصاص برای مجرمین هستند.مریم بارها پاشا را که به دلیل علاقه بسیار باعث زحمت و مزاحمت او می‌شود، از خود می‌راند. پاشا که به‌صورت بیمارگونه‌ای به او دل بسته است، پس از تلاش های بسیار در جهت جلب توجه مریم، سرانجام ناامید می‌شود و از سر خشم فراوان و حس سرخوردگی عصیان می‌کند. او تصمیم می‌گیرد به صورت مریم اسید بپاشد.مریم که پس از این حادثه زیبایی و بینایی خود را از دست داده است، مانند تمام خانواده هایی که روزی با آنها در رابطه با چشم پوشی از قصاص صحبت می‌کرد، اکنون تنها قصاص می‌خواهد.

«شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی می‌شود و این در حالی است که پس از ازدواج بنا به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه می‌شود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آن‌ها رقم می‌خورد. این فیلم براساس داستان واقعی عبدالحمید ریگی و همسرش فائزه منصوری است.

بیدار شو آرزو فیلمی به کارگردانی و نویسندگی کیانوش عیاری محصول سال ۱۳۸۳ است.این فیلم که با موضوع زلزلهٔ بم مقابل دوربین رفت، با وجود گذشت ۱۳ سال از تولید آن فرصت اکران عمومی پیدا نکرده بود. تا اینکه در آذر ماه ۱۳۹۶ با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی در گروه «هنر و تجربه» اکران خود را روی پرده سینما آغاز کرد.کیانوش عیاری دربارهٔ این فیلمش گفته‌است: «عذرخواهی می‌کنم چراکه این فیلم همانند زلزله تلخ است. این را به حساب اغراق نگذارید، بگذارید به حساب برخورد حسی سازندگان با این واقعه.

اصلان (فرامرز قریبیان) و ماه‌منیر (مهناز انصاریان) به خاطر ناسازگاری با یکدیگر از هم جدا می‌شوند. باربد (سام محمدپور) پسری ۱۱ ساله است که نمی‌تواند تنهایی خود و مسائل خانوادگی‌اش را حل کند، بی‌توجهی پدر و مادرش مزید بر علت شده‌است. او تنها در دفترچه خود خاطرات و مسائل روزمره‌اش را می‌نویسد.

داستان درخت گردو در سه بازه زمانی سال‌های ۱۳۶۶، ۱۳۸۴ و ۱۳۹۵ روایت می‌شود و براساس داستان واقعی تلخ زندگی فردی رنج کشیده اهل کردستان، به نام قادر مولان پور در روستای مرزی از نزدیکی سردشت است که خانواده اش درگیر فاجعه بمباران شیمیایی سردشت بودند.

بهمن و احد یک تولیدی ورشکسته لباس در پلاسکو دارند. احد می‌خواهد با لادن ازدواج کند اما پدر لادن مخالف است. شبی لادن با پدرش درگیر می‌شود و از خانه فرار می‌کند و پیش احد می‌رود احد او را در تولیدی مخفی می‌کند و در را می‌بندد و همراه بهمن به دنبال جور کردن پول می‌روند فردای آن شب پلاسکو آتش می‌گیرد و…

زندگی به من آموخت که هیچ چیز از هیچ‌کس بعید نیست! این فیلم داستانی جنایی و پیچیده از زندگی یک خواننده را به تصویر می‌کشد. بسیاری از منتقدان معتقدند که داستان این فیلم بسیار شبیه روایت قتل همسر ناصر محمدخانی و اعدام زن صیغه‌ای اوست.نام و شیوه‌ی روایت این فیلم، برگرفته از رمان خشم و هیاهو نوشتهٔ ویلیام فاکنر است.

قاسم (حمیدفرخ نژاد) که ادعا می‌کند برای خانواده و دوستانش در یک شرکت صنعتی در بندرعباس کار پیدا کرده، آن‌ها را سوار هواپیما می‌کند. اما تنها نرگس(لیلا حاتمی) است که از قصد قاسم خبر دارد. قاسم هواپیما را می‌دزدند و …

شیرین قوامی و مینا ایرانی دو دختر دانشجو هستند که برای پایان‌نامه تحصیلی خود دربارهٔ آسیب‌های اجتماعی در تهران بزرگ، گزارشی مصور و جسارت‌آمیز تهیه کرده‌اند. در همین زمان، ناشناسی دختران چشم آبی را شکار کرده و به قتل می‌رساند. شیرین و مینا و اطرافیانشان از جمله آقا رحمت، آبدارچی اداره و پسری به نام فرهاد، بر روی موضوع متمرکز می‌شوند. این حساسیت پیام‌های تهدیدآمیزی به دنبال دارد و متعاقب این اقدامات، مینا به قتل می‌رسد. شیرین در جستجوی راز این قتل، به هر راننده‌ای که پیکان سفید دارد، مظنون می‌شود و چون آخرین بار دیده که مینا سوار بر پیکان سفیدی شده بود. شیرین در کشاکش این ماجرا شبی به آقا رحمت، آبدارچی اداره برمی‌خورد، ابتدا خوشحال می‌شود اما کمی بعد تازه درمی‌یابد که مینا را آقا رحمت کشته و اکنون در صدد کشتن شیرین هم هست. در آخرین لحظات فرهاد به کمک شیرین می‌آید ولی آقا رحمت فرهاد را با چاقو زخمی می‌کند و به تعقیب شیرین می‌پردازد و شیرین را در محوطه‌ای می‌یابد ولی فرهاد با سختی خود را به شیرین می رساند و جلوی آقا رحمت رو گرفته در همین کشاکش چاقوی رحمت از دستش می افتد و شیرین چاقو را بر می دارد و رحمت رو می کشه و پلیس سر می رسد و شیرین لبخند رضایت می زند.