ایده‌ نیمه‌تمام کلاس‌ مشارکتی


ایده‌ نیمه‌تمام کلاس‌ مشارکتی

درباره کلاس‌های حالا از میان رفته آرش اباذری در دانشگاه شریف فریدعموزاده خلیلی چه خوشمان بیاید چه نه، این کاملا ممکن است که شما در ایران علوم انسانی بخوانید بی‌آن‌که با متنی دست‌اول یا جدی درگیر شوید. نه‌تنها ممکن که احتمالا مطلوب است قسمی کلی‌گوییِ نقال‌گونه در هر زمینه داشته باشید، بدون آن‌که نیاز باشد به صورت خاص بر هیچ مسئله‌ای متمرکز...

درباره کلاس‌های حالا از میان رفته آرش اباذری در دانشگاه شریف

فریدعموزاده خلیلی

چه خوشمان بیاید چه نه، این کاملا ممکن است که شما در ایران علوم انسانی بخوانید بی‌آن‌که با متنی دست‌اول یا جدی درگیر شوید. نه‌تنها ممکن که احتمالا مطلوب است قسمی کلی‌گوییِ نقال‌گونه در هر زمینه داشته باشید، بدون آن‌که نیاز باشد به صورت خاص بر هیچ مسئله‌ای متمرکز شوید. اگر بپذیریم به جز برخی جریانات اقلیت چنین گرایشی در فضای کلیِ علوم انسانی کشورمان وجود دارد، آن‌گاه نقش فردی مانند آرش اباذری روشن می‌شود.
در این متن من به دنبال علل مادی یا واقعیِ کنار گذاشتن اباذری نخواهم رفت، اما توضیحی اجمالی از شیوه‌ تدریس و اداره کلاس اباذری ارائه خواهم داد. به گمانم خود این توضیحات به‌روشنی مشخص خواهد کرد چرا اباذری تا این حد نزد دانشجویان محبوب است و حضورش در فضای کلیِ فلسفیِ کشورمان ضروری است.

دوطرفه‌ بودن ‌


شمایلی مشهور از استاد در فضای علوم انسانی ایران وجود دارد. استاد موجودی روی دور کند و حراف است که عمیقا در اسرار جهان غور می‌کند. صرف وجودش به عنوان استاد باعث شده به لحاظِ فیزیولوژیک شکلی خاص پیدا کند و نوعی طمانینه فریبنده در رفتارش حاصل شود. بدین معنا او یک جور دریای علم است که در برابر دانشجو (موجودی وردست و ناچیز) قرار می‌گیرد و از طریق وفور دانشش دانشجو را سیراب می‌کند. بر همین اساس لغت محبوب این سنت «تلمذ کردن» است. دانشجو از طریقِ استاد می‌اندیشد، درحالی‌که استاد نیازی به ارتباط فکری با دانشجو ندارد. استاد همچون مغزی برای دانشجو است و به همین دلیل او همه چیز است و دانشجو هیچ.
کافی است به برخی دپارتمان‌های مشهور علوم انسانی در ایران مراجعه کنیم، تا نشانه‌هایی از این دست فاضل‌نمایی‌ها را مشاهده کنیم. افرادی که حرف‌های مغلق و اغلب نامفهومی می‌زنند، هر کدام حلقه مریدانی دارند و این حیات در سایه ابهام، خود عامل برتری نفسِ آن‌ها در برابر دیگران تلقی می‌شود.
با این مقدمه به سراغ اصل مطلب می‌روم؛ فضای کلیِ رابطه استاد و دانشجو در ایران (و به صورت خاص در علوم انسانی) مبتنی بر نوعی رابطه قدرت است. بدین معنا که استاد و دانشجو از موضع برابر (equal status) وارد این رابطه نمی‌شوند. لازم است در این‌جا چیزی را روشن سازم. منظور از این نابرابری در موضع، وجود روال اداری‌ای نیست که باعث می‌شود استاد اقتدار بیشتری بر دانشجو پیدا کند (هرچند آن هم وجود دارد). بلکه فارغ از موقعیت‌های اداری، در فضای علوم انسانی کشورمان استاد بدون نیاز به هیچ‌گونه فعالیت اضافی، واجد موضع دانشیِ برتری فرض می‌شود. اغلب چنین تصور می‌شود که گویی استاد کاملا مستغنی از دانشجو است، درحالی‌که دانشجو هنوز خیلی مانده تا بداند.
اباذری از این حیث فردی خاص محسوب می‌شود. او در فرایند آموزشی کلاس‌هایش با برداشتن تاکید از نقش استادی، اقتدار را بر متن (text) می‌گذارد. بر این اساس او سعی می‌کند ارتباطی دوطرفه با دانشجویانش شکل دهد و آن‌ها را در فضایی مشارکتی در برابر عنصر سومی قرار دهد که آن متون جدیِ فلسفی است. در کلاسِ او دانشجو و استاد مانند دوندگان دوی امدادی هستند و باید در کنار هم تلاش کنند تا «متن» را بفهمند. و چنان‌که اباذری مشخصا بر آن تاکید می‌کند، چه بسا در جاهایی دانشجو بهتر این کار را بکند. اگر به تزهای دانشجویان اباذری نگاهی بیندازیم، بهتر متوجه این امر می‌شویم. عنصر مشترک تزهای دانشجویان اباذری این است که همه آن‌ها درنهایت درگیری‌ای جدی با متون اصیل فلسفی دارند. هرچند از لحاظ موضع نظری زیاد پیش می‌آید که آثار دانشجویانش با مواضع خود او ناسازگارند. به همین دلیل شاید شاخص‌ترین ویژگی کلاس‌های اباذری مشارکت افراطی دانشجو و استاد برای درک متن است.
حقیقت در جزئیات است، چون شیطان در جزئیات است.
ضرب‌المثل معروفی در فرهنگ اروپایی وجود دارد که ریشه خطاهای مهلک را نه در بیان کلی نظرات یا توضیح حوادث مختلف، بلکه در بیان جزئی و موبه‌موی حقیقت می‌داند. از این ضرب‌المثل نسخه‌های مختلفی وجود دارد که یکی از قدیمی‌ترین‌های آن به فلوبر منتسب است. شیطان در جزئیات است، خدا در جزئیات است، حقیقت در جزئیات است و خدای خوب در جزئیات است (Le bon Dieu est dans le detail)؛ همگی نسخه‌های مختلفی از این ضرب‌المثل‌اند. مطابق این ضرب‌المثل تو گویی ما بر سر کلیات معمولا مخالفت چندانی با یکدیگر نداریم، بلکه شیوه تحقق یا فعلیت یافتن آن کلیات در قالب امور مشخص و جزئی است که معمولا دردسرساز می‌شود. به عبارت بهتر، کلی‌گویی بسیار آسان است، اما جزئی پرداختن به مسائل بسیار سخت.
اباذری از این حیث نیز در فضای علوم انسانی ایران استاد ویژه‌ای محسوب می‌شود. تاکید اباذری در کلاس‌هایش قبل از هر چیز بر سروکله ‌زدن جدی با متن و درآوردن «جزئیات» استدلال فیلسوفان و متفکرانی است که بناست کتاب‌هایشان در کلاس تدریس شود. به همین دلیل در کلاس‌های اباذری شما یا با دقتِ نظر با متنی خاص درگیر می‌شوید، یا از سوی استاد درس متوقف می‌شوید تا یک بار دیگر- شاید از راهی بهتر- بتوانید با متن درگیر شوید. به همین دلیل تمام کلاس‌های اباذری بدون استثنا بر «جزئیاتِ» متنی خاص متمرکز است و در آن خبری از پراکنده‌گویی‌های مرسوم در فضای علوم انسانی ایران نیست. خود این کتاب‌ها نیز در اغلب موارد کتبِ دست اول یا اساسیِ فلسفی است.

پنجه ‌افکندن با غول‌ها


یکی دیگر از ویژگی‌های متمایز کلاس‌های اباذری این است که او معمولا به سراغ متون سخت یا پروژه‌های سنگینی می‌رود که امکان عدم موفقیت یا به عبارت بهتر، ریسکِ اجرایی کردن آن بسیار بالاست. شخصا در این مورد با او اختلاف نظر دارم، اما باید تصدیق کرد که این رویکرد، رویکرد جذابی است. حتی اگر به کتابِ خود او (هستی‌شناسیِ قدرت نزد هگل) چاپ انتشارات دانشگاه کمبریج نیز نگاه کنیم، ردپایی از این ریسک‌پذیری به چشم می‌خورد. او به جای استفاده از مسیر متعارفِ کتاب عناصر فلسفه حق، از مسیری کاملا غیرمتعارف (کتاب علم منطقِ هگل) به سراغ درک مفاهیمِ قدرت و آزادی می‌رود. به نظر می‌رسد این جنبه ریسکیِ مستتر در فعالیت او عنصر دیگری است که تاثیر مشخصی بر تقویت اعتمادبه‌نفس علمی دانشجویان برای انجام پژوهش‌های آلترناتیو دارد.
به این لیست سه‌گانه احتمالا می‌توان ویژگی‌های پرشمار دیگری را اضافه کرد که من از آن‌ها صرف‌نظر کردم. ویژگی‌های اخلاقی نظیر حضور در رابطه‌ای بازشناسانه و احترام‌آمیز با دانشجویان و جدالی اخلاقی با انتحال و دزدی ادبی؛ پدیده‌ای که متاسفانه در فضای علمی و هنری کشورمان بسیار رواج دارد. همه این‌ها را که کنار هم بگذاریم، آن‌گاه به‌خوبی می‌توانیم متوجه شویم چرا اباذری (به عنوان استادی کناره‌گزین که در عرصه عمومی اصلا فعال نیست) هم‌زمان تا این حد نزد دانشجویان محبوب است. محبوبیت او ناشی از موفقیت‌ها یا چاپ کتاب در کمبریج نیست، بلکه مجموعه‌ای از دقت‌نظر و برانگیختن نوعی حس احترامِ ناشی از شخصیت اوست که وجدان هر فردی را قلقلک می‌دهد.
در این یادداشت کوتاه سعی کردم برخی ویژگی‌های اصلی کلاس‌های آرش اباذری را یادآوری کنم؛ ویژگی‌هایی که نشان می‌دهد چرا حضور او در دانشگاه ضروری و مهم است. هرچند جا دارد هم‌زمان یادآوری هم کنم که من در این متن در مقام مقایسه نیستم. درنتیجه مقصود من به‌هیچ‌وجه این نیست که دیگران هیچ کاری نکرده‌اند و اباذری تنها مورد استثنایی در فضای ایران است. هم‌اکنون اساتیدی بسیار محترم، ریزبین و باسواد در دپارتمان‌های مختلف علوم انسانی مشغول فعالیت هستند؛ اساتیدی که متاسفانه عمدتا در اقلیت‌اند. امیدواریم اباذری هرچه سریع‌تر به دانشگاه برگردد و این گروه اقلیت به اکثریت تبدیل شود.

چلچراغ846

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه طنز

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دارم دلبری مانند تو