عملکرد وارونه مردم؛ سفرهایی در اوج «آلودگی‌هوا»/ خوش‌گذرانی عده‌ای که بار مضاعفی‌ست بر دوش دیگران!


عملکرد وارونه مردم؛ سفرهایی در اوج «آلودگی‌هوا»/ خوش‌گذرانی عده‌ای که بار مضاعفی‌ست بر دوش دیگران!

مسافرت در تعطیلاتی که برای مهار بحرانی مانند مهار و فروکش کردن ریزگردها اعلام می شود در کشورمان در حال تبدیل به رسمی فراگیر است؛ اما آیا مسافران چنین سفرهایی به این نکته فکر کرده اند که خوش گذرانی آنها چه عواقبی را برای سایر شهروندان و سکون جامعه دارد؟

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ پیش از ظهر امروز چهارشنبه(چهارم خرداد) به رغم تعطیلی ادارات و مدارس و دانشگاه های تهران شرکت کنترل کیفیت هوای تهران وضعیت قهوه ای اعلام کرد. تا پیش از این تصور می کردیم بالاتر از سیاهی همان «وضعیت قرمز» آلودگی هوا است. اما امروز فهمیدم بالاتر از سیاهی هم رنگ وارنگ است و معلوم نیست که اگر باد هوس کند و «آهسته نراند»، چه وضعی پیش خواهد آمد؟ لابد آن وقت شرکت کنترل کیفیت هوا گزارشی میدهد با این تیتر: وضعیت «درام» کیفیت هوای ۱۶ ایستگاه تهران !

حالا هی انگشت اتهام دراز میکنیم و اعتراض؛ که این چه وضعی است. از این سو به «شکار» می‌گوییم بدو؛ به «شکارچی» می‌گوییم: بزن! بدون آنکه فکر کنیم خود ما چقدر در این وضع درام دخیل هستیم و مقصر!؟ گرچه این نوشتار نه تنها در پی کمرنگ کردن یا توجیه عملکرد مسئولان در دولت های مختلف نیست، بلکه قائل به این واقعیت است که اهمال ورزی مسئولان در اجرای «قانون جامع هوای پاک» مصوب سال 1396 موجب رقم خوردن این شرایط شده است؛ بنابراین در این باب خبرگزاری دانا بارها این قصور و ترک فعل را مورد بررسی قرار داده، فلذا در این مقال قصد داریم در مقابل اصابت جوالدوزهایی که پیشتر نثار مسئولان کرده ایم بر حسب انصاف سوزنی هم به تن خود برسانیم.
برای همین با توسل به مصداق، می گوییم ساعت 16 روز گذشته سوم خرداد استاندار تهران اعلام کرد که به دلیل شدت آلودگی هوا فعالیت ادارات، مدارس و دانشگاه ها در روز چهارشنبه چهارم خردادماه تعطیل خواهد بود.
همین نکته بس بود که بسیاری از شهروندان تهرانی شامگاه سه شنبه شب وقت مراجعت به منزل در کمند ترافیک انبوهی گیر و گرفتار شوند و در مشاهداتشان یک در میان خودروهایی را ببینند که با ساک و چمدان و مشربه و ملعبه که بر باربند خودروها تل انبار کرده اند، به سمت خروجی های شهر در حرکت باشند.
واضح تر اینکه تا کلام استاندار منعقد نشده، حضرات مورد بحث شال و کلاه کرده و در حال پیدا کردن جای مناسب برای علم کردن چادر در مقصد سفر بودند. نکته اینکه این پروسه در حال تکرار است و نام این شق القمر هم به «مدیریت زمان» مصطلح شده است!
اما دریغ از لحظه ای تفکر در باب اینکه اساسا مدارس و مراکز دولتی را به چه دلیلی تعطیل کرده اند؟ و یا این سفر مبتنی بر مدیریت زمان آیا باری بر دوش سایر هموطنان خواهد بود یا نه؟
شاید هم نیاز به هجی کردن نعل به نعل واقعیت باشد، به امیدی که اگر شده حتی یک نفر بخود بیاید و محض خاطر خدا کمی مراعات کند.
مخلص کلام آنکه حقیقت آن است که ریزگردها که عجالتا سرخود هستند و در روابط علی معلولی نمی توان به کاهش آنها دل بست. یعنی باید درد ریزگردها به همت و همدلی سه کشور سوریه، عراق و ایران درمان شود. کما اینکه در نشست مسئولان کشورمان که چند نوبت در روزهای گذشته اتفاق افتاده اهتمامی در این فقره وجود داشته و دارد.
اما شق دوم قضیه آلودگی حاصل از سوخت های فسیلی، خاصه دود و دمی است که به واسطه تردد کارمندان و دانشجویان و دانش آموزان (که شمار قابل توجهی از تردد های روزانه را تشکیل می دهند)، پدید می آید. درست به همین دلیل است که مسئولان عطای خدمت کارمندان را به لقای ضرر و زیان می بخشند و در چنین مواقعی حاضرند به رغم مضیقه مالی ادارات را تعطیل کنند بلکه آلودگی حاصل از سوخت های فسیلی به ریزکردها علاوه نشود و زیانی بیش از این به مردم نرسد.
با این وجود جای حیرت است که عده ای بی توجه به سلامت عموم جامعه مرکب خود را زین می کنند و بادابادگویان به دل جاده می زنند! غافل از اینکه خوش گذرانی آنها برای نیروهایی چون اورژانس، هلال احمر، پلیس راهور و... چه عذابی در بر دارد. رفتاری که خواسته و ناخواسته عین مردم آزاری است ولو آنکه چنین چیزی نیت و منظورنظر مسافران تعطیلات ایام آلودگی هوا یا بحران کرونا نباشد.
گذشته از این آزار خواسته و ناخواسته مشکل بزرگتر این است که بحران، خاصه در این بحث بحران آلودگی هوا را بشدت افزایش می دهد و برای رفع چنین پدیده هایی از جیب من و ما باید هزینه ها شود!
نکته در اینجا «اخلاق» است. خصوصیتی که هر کس به فراخور حال خود از آن بهره می برد. آنهم در کشوری که فرهنگ ملی و مذهبی هفت هزار ساله اش بر ایثار و از خودگذشتگی تاکید داشته است.
مردمانی که برای آسودگی خود از آسایش دیگران مایه نمی گذاشتند
بد نیست در اینجا با گریزی به گذشته روایتی روایی از آهنگری نقل شود.«مش خداداد» نامی که دوران نوجوانی می شناختم. نزدیک محله مان زندگی می‌کرد. قوی بنیه و در عین حال سربه زیر و کم‌حرف. با کسی صنمی نداشت. وقت راه رفتن دستهایش را پشت کمرش قفل می‌کرد؛ به مقابل پاهایش خیره میشد و گاهی با خودش حرف می زد.
آهنگر کارگاهی داشت با دری که از هفتاد پاره حلبی سرهم بندی شده بود. نمی دانم چرا علاقه خاصی به او داشتم. غروب ها وقت برگشت از مدرسه چندباری از لای شکافهای بسیار در درون کارگاهش را دیده بودم. هنوز تصویر تاریک چهارمحال کارگاه با کوره روشن از اَتش و سندانش را به وضوح بیاد دارم و شبها وقت شاهنامه خوانی پدرم وقتی به قصه کاوه و ضحاک می رسیدم در رویاهایم مش خداد را کاوه می دیدم و آقای اسماعیلی، ناظم بداخلاقمان را ضحاک ماردوش!
خلاصه آنکه برخلاف مردم شهر که از آهنگر(بخاطر رفتار منحصر به فردش) عفریتی ساخته بودند، من او را دوست داشتم.
آهنگر موتوری قراضه داشت که مردم مسخره اش می کردند و می گفتند سربالایی ها، موتور سوار مش خداداد می شود و سرپایینی ها، مش خداداد!
هفته ای یکی دو روز آهنگر با خورجین و کیسه انباشته از صبح با موتور اوراقش مثال دون کیشوت معروف از شهر بیرون می زد و شب که شکسته می شد آرام و پاورچین با موتور خاموش و اصطلاحاً «موتور به کول» به خانه برمیگشت.
در طول هفته پیرمرد بیچاره پتک برسندان می کوبد و داس و درفش و کلنگ می سازد و چون در شهر مشتری ندارد خودش دست‌ساخته هایش را برای فروش به روستاهای اطراف می برد. شب هم فروخته و نفروخته خسته و مانده به شهر برمیگردد که دوباره این دور تسلسل که زندگی آهنگر را تشکیل می داد را ادامه دهد. شاید نه برای فروش یا نه اصلا برای نفس زندگی، بلکه برای آنکه مردم شهر بی حرف و حدیث و سوژه غیبت نمانند!
بزرگتر که شدم آهنگر شکسته تر شده بود. چند باری به کارگاهش رفتم. یک بار از او پرسیدم که چرا شبها با موتور خاموش به خانه برمیگشته؟ گفت که بخاطر سرو صدای زیاد موتورش آن را عمداً خاموش و آن را تا کارگاه و خانه اش هُل می داده! حکایت عجیبی که درس بزرگی دارد. مثل حکایتهایی مشابه که بارها شنیده ایم و همه در یک نکته اشتراک نظر دارند که هیچ وقت مردمانی از جنس آهنگر برای نیل به آسودگی خود از آسایش دیگران مایه نمی گذاشتند؛ همچنانکه به قول مردم مش خداداد موتور یغورش را شبانه کول می کرد تا مبادا صدای آن خواب یکی از همسایه ها را برآشوبد!
با این وجود جای تاسف است که برخی از دستاوردهایی که غالبا کارکردی منفی دارند، به ازای از دست دادن خصیصه هایی چون اخلاق و از خودگذشتگی به دست آمده است.
انتهای پیام/

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اجتماعی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تغییر جذاب خانم بازیگر فیلم آواز تهران بعد 33 سال / هنوز مجرد !! + بیوگرافی و عکس ها