دکتر مهناز عسکریان: درآمدی بر دیدگاه لوگوتراپی فرانکل


دکتر مهناز عسکریان: درآمدی بر دیدگاه لوگوتراپی فرانکل

دکتر مهناز عسکریان نوشت: یکی از مهمترین دارایی های انسان عشق است که با سرمایه گذاری کردن آن بروی عشق واقعی و بدون قید و شرط او را در این مسیر کامیاب می نماید.

دکتر مهناز عسکریان روانشناس، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه در یادداشتی درباره درآمدی بر دیدگاه لوگوتراپی فرانکلآن نوشت: ویکتور فرانکل در سال ۱۹۰۵ در وین اتریش به دنیا آمد. وی پایه‌گذار یکی از مهم‌ترین روش‌های درمانی در علم پزشکی است که به آن معنادرمانی (لوگوتراپی) می‌گویند.لوگوتراپی کلید واژه ای است در کتاب انسان در جستجوی معنا . این واژه نمایان کننده اراده و نقش معنا در زندگی انسانهاست. از آنجا که ویکتور فرانکل یهودی بود، در سال ۱۹۴۲ به اردوگاه کار اجباری از آشویتس تبعید شد و سخت‌ترین و سرنوشت‌سازترین روزهای عمرش را در این اردوگاه سپری کرد. او مدتی هم در اردوگاه کار اجباری داخائو سپری کرد. درست است که او در سال ۱۹۴۵ آزاد شد و به خانه برگشت ولی تجربیات خود در این سال‌های تبعید را نوشت و در سال ۱۹۴۶ تحت عنوان «انسان در جستجوی معنا» منتشر کرد.

تجارب فرانکل در اردوگاه کار اجباری / ۳ دسته مردم در اردوگاه از دیدگاه فرانکل

تجارب فرانکل در اردوگاه کار اجباری آشویتس نشان داد که افراد اسیر در این اردوگاه در رویارویی با مشکلات و مصائبی که هر روز با آن دست و پنجه نرم میکردند ، در رویارویی با رنجهای اردوگاه به سه دسته تقسیم میشدند:

یک دسته افراد ضعیف النفسی بودند که برای فرار از درد و رنج با سیم خاردارهای برقی اقدام به خودکشی میکردند.

دسته دوم افراد معمولی بودند که پس از مدتی دچار بی تفاوتی و کرختی گردیده و دیگر همه چیز برایشان عادی تلقی میگردد و در نهایت به عارضه درماندگی آموخته شده مبتلا میگردند.

اما دسته سوم کسانی بودند که از عزت نفس بالایی برخوردار بوده و برای تمام این دردها و رنجهایشان معنایی متعالی پیدا میکردند و بدون از بین بردن ارزشهایشان دست به عمل زده و برای رسیدن به هدف اقدام میکردند.

پایه گذاری رویکرد درمانی لوگوتراپی

فرانکل پس از کسب این تجارب با پایه گذاری رویکرد درمانی لوگوتراپی از بیمارانی که در زیر بار مشکلات کم آورده اند ، با این سوال آغاز میکرد که با داشتن این همه مشکل و با این همه ناامیدی چرا دست به خودکشی نمیزنی ؟پاسخی که بیمار به این سوال فرانکل ارائه میداد ، میشد خط مشی درمانی او . زیرا فرانکل با شنیدن این پاسخ به معنای زندگی آن بیمار پی میبرد .

فرانکل اعتقاد داشت انسان میتواند به همه چیز عادت کند اما چگومه ؟ کسی که برای آینده هیچ هدفی در ذهن خود ندارد ناچار تسلیم واپس نگری به گذشته میشود و اندیشه های گذشته را فقط نشخوار میکند و همین باعث سقوط وی میگردد .

اما کسی که معنای زندگیش را در هر لحظه از زندگی دریافت ، هیچ گاه از تقلا نمی نشیندو با در نظر گرفتن گذرایی هستی ، به جای بدبینی و سرزنش خود و دیگران ، خود را به تلاش و فعالیت وا میدارد.

ارتباط رنج و زندگی و معنا و مفهوم این دو

به اعتقاد فرانکل اگر زندگی دارای مفهومی باشد پس باید برای رنجهایمان نیز معنایی وجودداشته باشد. از دید وی زندگی بدون رنج هیچ معنایی ندارد و رتج بخش لاینفک و جدایی ناپذیر سرنوشت هر انسانی است .

بنابراین این رنجها و دردها در زندگی نیست که انسان را از پا در می آورد چرا چونکه تمامی انسانها بنا به شرایط ، موقعیت و سن خودشان درد و رنجهایی را متحمل میشوند بلکه آنچه انسان را از پا در می آورد رسیدن به بی معنایی و به بی هدفی است. از ظن وی ، زندگی حتی با وجود سخت ترین شرایط میتواند معنادار و اغنا کننده باشد .

به گونه ای که فرانکل برای رسیدن به معنای زندگی سه اقدام اساسی را برمیشمرد که عبارتند از :اقدام از طریق کردار و عمل – تجربه ارزش ها- اقدام از طریق وایطه هایی چون عشق و هنرو …

شادی در دیدگاه فرانکل

اینجاست که فرانکل از نقطه نظر نیچه وام گرفته که میگوید هر انسانی که به چرایی زندگی پی برده باشد با هر چگونگی آن خواهد ساخت. از این رو ، فرانکل شادی را محصول جانبی برای یافتن معنا در زندگی میداند و انسان را تشویق به یافتن و کشف معنای منحصر به فرد خود از زندگی میکند.

نکاتی که فرانکل در رویکرد درمانی خود بدان میرسد شامل آن است که :

اولا معنای زندگی هر انسانی برای وی میشود بزرگترین انگیزه او برای ادامه دادن و پیش رفتن به سوی اهداف.

دوما معنای زندگی هرکس وابسته به زمان و مکان و موقعیت هر فرد است . از این رو، معنای هر انسانی منحصر به خودش میباشد و تنها از طریق خود فرد استخراج میگردد و نسخه ای نیست که بتوان برای دیگری پیچید.

دکتر مهناز عسکریان: درآمدی بر دیدگاه لوگوتراپی فرانکل

سوما ترس در زندگی بزرگترین مانع برای رسیدن به اهداف هر فرد تلقی میگردد و انسانها برای فائق آمدن بر مشکلات و رسیدن به اهداف باید بر ترسهایشان مستولی گردیده و این مانع را از سر را اهدافشان بردارند.

چهارما عشق و آزادی درونی از بین نرفتنی است و این دو انگیزه قوی درونی میتواند موجبات زنده نگهداری انگیزه در انسانها باشد و او را در مسیر رسیدن به اهداف شارژ نماید . پس هیچگاه نباید از این دو نیروی مولد غافل بود.

در نهایت نتیجه گیری مینماییم که براساس دیدگاه فرانکل هیچ انسانی از این قانون از پیش نوشته مستثنا نمیباشد که آدمی با درد و رنج خلق شده و هر کس بنا به موقعیت و شرایط سن و .. خود از نوع خاصی از این درد و رنج برخوردار است .

پس آدمی هیچگاه نمیتواند خود را بری از هر درد و رنجی در زندگی تصور نماید . اما آنچه مهم ایست این است که وقتی ما قادر به تغیر شرایط نمیباشیم میبایست تلاش کنیم تا خودمان را تغییر دهیم.

از فرانکل بیاموزیم:

در وهله اول باید یادبگیریم که خودمان را بشناسیم، نه با فکر کردن بلکه در عمل . باید وظایفی را که مسئولیت آن برعهده خودمان است به نحو احسن انجام دهیم تا اینکه به زودی دریابیم که ما چه کسی هستیم و چه وظایفی برعهده ماست .

پس از شناسایی وظایفی که برعهده ماست ، مسئولیت به انجام رسانیدن آنها را تمام و کمال بر عهده خود بگیریم و بدون فرافکنی کردن معضلات به دیگران ، خود را موظف به اقدام به وظایف بدانیم. در این میان انتخاب با ماست ، انسان در انتخابهایش دو سو دارد هم میتواند راههایی را در زندگی انتخاب کند که منجر به اضمحلال خود و دیگران باشد و هم میتواند مسیری را برگزیند که با جرات و شهامت در آن با در نظر گرفتن ناظر مقتدری چون خدا آن را به بهترین نحو طی کند.

در این میان عشق میتواند عامل نجات ناامیدان باشد ، البته عشق چیزی فراتر از موجودیت شخص و فیزیک معشوق است بلکه عشق یک نیروی برانگیزاننده خودجوش است که گامهای آدمی را استوارتر و پشتوانه او را محکم تر میسازد .

حال هر قدر این نیروی عشق از مقام زمینی به مقام معنوی صعود کند ، محکمتر و راسختر در اعماق وجودمان رخنه میکند. در اینجاست که در میابیم که ما نمیتوانیم از دردها و رنج هایمان رهایی یابیم اما میتوانیم روشهای مقابله با آنها را با یافتن معنایی در زندگی پیدا کنیمو با اهدافی تازه قدم در مسیر درست بگذاریم و به هر حال به زندگی پاسخ دهیم که بلی .

زندگی به خودی خود یک ظرف خالی است و هر انسانی به واسطه فکر و با وجود معنایی در زندگی خودش میتواند محتوای آن ظرف را پر کند و این امر کاملا انحصاری و وابسته به شرایط و موقعیت هر فردیست. همانطور که اگر از یک شطرنج باز سوال شود که در بازی شطرنج بهترین حرکن با مهره ها چیست و کدام حرکت منجر به کیش و مات کردن رقیب میگردد و او در پاسخ جوابی نمیدهد غیر از اینکه بهترین حرکتی وجود ندارد بلکه بهترین حرکت بستگی به شرایط بازی دارد و قویترین حرکت را موقعیت بازی نشان میدهد. سخن آخر اینکه وقتی انسان تغیر میکند جهان اطراف انسان نیز تغیر میکند و در این میان انسان باید از دارایی های خود برای اعمال این تغیر بهره مند گردد.

عشق و احساس، قدم نهادن در مسیر زندگی آزادی مهمترین دارایی هر انسان

یکی از مهمترین دارایی های انسان عشق است که با سرمایه گذاری کردن آن بروی عشق واقعی و بدون قید و شرط او را در این مسیر کامیاب مینماید . دارایی ارزشمند دیگر آدمی داشتن احساس آزادی است که اگر این احساس را آدمی در خود زنده نگه دارد تا پای جان برایش می ایستد و اگر از ارزش آن غافل شود آن را به بهایی ناچیز میفروشد. سومین ابزار و واسطه برای فدم گذاردن در مسیر پر چالش زندگی و رعنه کردن در دل ترسها ، شوخ طبعی است که بیشتر از هر حس دیگری میتواند بشر را از انزوا بیرون کشیده و توانایی تحمل را برای او بیشتر سازد.

سایر رسانه‌ها

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا