شن های داغ - جلد 1


شن های داغ - جلد 1

سرآغاز داستان: صدای توقف اتومبیل مرا به جلو پنجره کشاند. اتومبیل شماره مادرید داشت. جلو در ورودی ویلا که به تازگی آن را در سواحل والنسیا، جنوب اسپانیا خریده بودم اتومبیل سیاه رنگی نظرم را جلب کرد. دو مرد که یکی مسن تر از دیگری بود، از اتومبیل...

سرآغاز داستان:
صدای توقف اتومبیل مرا به جلو پنجره کشاند. اتومبیل شماره مادرید داشت. جلو در ورودی ویلا که به تازگی آن را در سواحل والنسیا، جنوب اسپانیا خریده بودم اتومبیل سیاه رنگی نظرم را جلب کرد. دو مرد که یکی مسن تر از دیگری بود، از اتومبیل پیاده شده و کنار آن ایستاده بودند. نگاهشان به پنجره های ویلا بود. مرد مسن را شناختم. هانس لانگه از مامورین سرویس اطلاعاتی آلمان فدرال بود. در اینکه آنها به ملاقات من آمده بودند، تردید نکردم. چون در آن حوالی تا شعاع پانصد متری، ویلای دیگری وجود نداشت. مهم اینکه یکی از آن دو مرد چهره آشنا بود و سالها از آشنایی من با او می گذشت...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه کتاب

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تقویم حجامت 1403