قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره‌ای اساتید


قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره‌ای اساتید

علی اکبری، پژوهشگر حوزه علمیه قم درباره کتاب «قیام نشست» می گوید لازم بود نویسنده این کتاب در یک فصل به این مسأله می‌پرداخت که چگونه می‌تواند اثبات کرد نشست اساتید یک جریان است؟

خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و اندیشه: علی اکبری، پژوهشگر حوزه علمیه قم در یادداشتی با نگاه به کتاب «قیام نشست» با عنوان «غلو در عنوان، ضعف در محتوا» نوشته است که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

«قیام نشست» عنوان کتابی است که در زمستان ۱۴۰۰ توسط مؤسسه مطالعات راهبردی بعثت و انتشارات شهید کاظمی قم در ۲۶۸ صفحه منتشر و روانه بازار نشر شد. اثر پیش رو درصدد است تا توصیفی هرچند اجمالی (اما مبتنی بر داده‌های میدانی موجود) همراه با تحلیل‌های انتقادی در خصوص نشست اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم ارائه بدهد.

«قیام نشست» در چهار فصل و یک ضمیمه به نگارش درآمده است. در ادامه مروری کوتاه و گاهی انتقادی به عنوان کتاب و هر یک از فصل‌های آن خواهیم داشت.

قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره‌ای اساتید

مخاطب با دیدن کلمه «قیام» آنچه که به ذهنش تبادر می‌کند حرکت بزرگ و جامعی است که باید زبانزد عوام و خواص شده باشد، اما با به پایان رسیدن مطالعه کتاب در می‌یابد که محتوای عرضه شده، همخوانی با عنوان «قیام» نداشت. علاوه بر آن، القای دشمن انگاری از نشست دوره‌ای اساتید به مخاطبین و تأکید بر این مطلب که حوزویان و متولیان امر آگاه باشند تا بتوانند تصمیمات خوبی در قبال این جریان‌ها بگیرند (مقدمه کتاب، ص ۱۷ و ۱۸)، چه چیزی را می‌رساند جز دو نکته را: ۱. برچسب زدن دشمنی با انقلاب بر هر فکر و حرکتی که با سلایق ما همخوانی نداشته باشد؛ ۲. تناقض گویی آشکار با محتوای کتاب که بارها تأکید کرده است بدنه غالب در نشست اساتید، انقلابی بوده و حتی از افرادی هم که در کتاب به احوالات فکری و شخصی آنها پرداخته شده است، به عنوان افراد حامی نظام و رهبری یاد کرده اند.

نگارنده در این فصل سعی کرده است که با تبیین برخی کلیدواژه‌ها، و ضرورت مباحث جریان شناسی و پیشینه آن در حوزه، مخاطب را با خود همراه کرده، تا بتواند استفاده بیشتری از مطالب مطرح شده ببرد. در بخش پیشینه پژوهش از مهمترین آثار منتشر شده در حوزه جریان شناسی فکری حوزه علمیه یاد کرده است تا خواننده کتاب با مراجعه به آثار مذکور، تعمّق جدی تری در این موضوع داشته باشد. با این حال این فصل خالی از اشکال هم نیست.

متأسفانه قبل از تعریف جریان شناسی، باید به تبیین کلمه جریان می‌پرداخت تا مخاطب بداند از دیدگاه مؤلف کتاب، جریان به چه چیزی اطلاق می‌شود که پس از آن بتواند با کتاب در زمینه جریان شناسی همراهی کند.

همچنین لازم بود تا در یک فصل به این مسأله می‌پرداخت که چگونه می‌تواند اثبات کند که نشست اساتید یک جریان است؟ (به معنای فکر و نظریه‌ای متفاوت در بُعد مذهبی سیاسی اجتماعی و هم چنین دارای بدنه فعال کُنشگر مُبتنی بر گفتمان مورد پذیرش آنان) اگر جریان است، رقیب گفتمانی آنها چه جریانات دیگری هستند؟ سطح کُنشگری اجتماعی و سیاسی آنها در جامعه مخاطبین خود که عبارتند از حوزویان، قابل لمس و محسوس است؟ و....

به نظر می‌رسد اینها بخشی از سوالاتی است که لازم بود در کتاب بدان پرداخته شود. البته چون ذیل عنوان کتاب تأکید شده است که «درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره‌ای اساتید» است، شاید انتقادات مفصل به این مباحث وارد نباشد.

نگاهی به پیشینه، ساختار، اهداف و عملکرد نشست دوره‌ای اساتید

این فصل متشکّل از شش بخش می‌باشد که عبارتند از: پیشینه تأسیس، اهداف و برنامه‌ها، هندسه و ساختار، باورداشت های اساسی، عملکرد و فعالیت‌ها، مناسبات با جامعه مدرسین.

شاید بتوان گفت مهمترین و بهترین محتوای عرضه شده کتاب در همین فصل است. چرا که برای اولین بار بر اساس مصاحبه‌ها، و اطلاعیه‌های پراکنده توانسته است تصویری درست از تاریخچه، و نگاه و اهداف نشست اساتید ارائه کند. این بخش را شاید بتوان به عنوان دستمایه پژوهشی برای ثبت تاریخ شفاهی نشست دوره‌ای اساتید هم ذکر کرد. مخاطبین کتاب با مطالعه این بخش به طور اجمالی، اما دقیق با حرکت درون حوزوی که بیش از پانزده سال است شروع به فعالیت کرده، آشنا می‌شوند.

در این قسمت بارها تاکید شده است که نشست دوره‌ای اساتید به جهت حمایت از اساتید حوزوی، کمک به مراجع و حفظ سنت‌های اصیل حوزوی به جهت رشد کمّی و کیفی طلاب تأسیس شده و فعالیت می‌کند. همچنین به استناد مصاحبه‌های اعضای مطرح آن، نشست در کنار حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب، هیچ گونه مداخله‌ای در اتفاقات سیاسی که در فضای جناحی رقم می‌خورد، نخواهد داشت. علت آن را هم نهی علمای بزرگی همچون آیات عظام فاضل لنکرانی و مشکینی و… می‌دانند. علمایی که ورود نشست دوره‌ای اساتید به عرصه‌های سیاسی همچون انتخابات و حمایت از نمایندگان و حرکت‌های مشابه آن را عاملی برای انشقاق و تفرقه در بین حوزویان مخصوصاً جامعه مدرسین و… می‌دانند. در نهایت آنچه که از این فصل به دست می‌آید این است که: نشست اساتید یک تشکّل صنفی حوزوی برای حمایت از اساتید و نظام آموزشی حوزه است.

برخی اشکالات هم در این فصل به چشم می‌خورد. به عنوان مثال، اشاره کوتاهی به برخی از افراد اتاق فکر و اعضای شورای نشست اساتید شده است (ص ۴۴) که جا داشت از افراد دیگری همچون آقایان نظری منفرد، نیازی، علی محمدی خراسانی و… که از اساتید مطرح سطوح عالی و خارج حوزه و چهره‌های مطرح حوزوی می‌باشند نیز نام می‌برد. یا در قسمتی از کتاب هم نقل می‌کند که یکی از چهره‌های اصلی نشست در خصوص «جامعه مدرسین» تعبیر «جامعه مُندرسین» را به کار برده است (ص ۵۸)، اما برای این نقل مطلب، هیچ استنادی ذکر نمی‌کند. این روش نقل قول‌های ضعیف و غیرمتکی به سند معتبر، دور از یک کار پژوهشی جریان شناسی است.

نگاهی به کارنامه سیاسی برخی چهره‌های شاخص نشست دوره‌ای اساتید

در این فصل به طور مفصل به کارنامه و مواضع آقایان علوی بروجردی، هادوی تهرانی و نائینی پرداخته و خیلی کوتاه هم به برخی افراد دیگر همچون آقایان یثربی، واعظ موسوی، حسن صافی گلپایگانی، موسوی تبریزی و محسن غرویان اشاره می‌کند.

به طور کلی محتوای این فصل متشکّل از سه بخش می‌باشد:

۱) سوابق علمی اجتماعی افراد مذکور

۲) گزارشی از تفکرات و اظهارات و کُنش های آنان

۳) ارزیابی و نقد عملکرد آنان

در یک اشاره کوتاه می‌توانیم اینگونه ارزیابی کنیم که مؤلف موفق بوده تا براساس داده‌های موجود از افراد مذکور، توصیف درستی (اما ناقص و گاهی همراه با پیشفرض های ذهنی) را ارائه کند، هرچند که در برخی از این داده‌ها، به نگارنده انتقاد وارد است و در تحلیل‌های ارائه شده هم با او موافق نیستیم.

اشکالات

برخی نکات که به عنوان اشکال می‌توان در این بخش ذکر کرد عبارتند از:

۱. تکرار شدن محتوای فصل دوم در این فصل در مسأله تاریخ، علت تأسیس و ساختار نشست که منجر به خستگی مخاطب و کُند شدن روند مطالعه خواهد شد.

۲. چرا باید در تبیین و تحلیل اندیشه از میان این همه عضو شاخص نشست اساتید سراغ آقایان هادوی تهرانی، علوی بروجردی و نائینی برود؟ چرا چهره‌های مطرح دیگری از اعضای اتاق فکر نشست که از اعضای مجلس خبرگان، جامعه مدرسین و چهره‌های شاخص مطرح حوزوی و کشوری هستند همچون آقایان علیدوست، نظری منفرد، هاشم نیازی، عندلیب همدانی و… انتخاب نشده اند؟ با این کار به مخاطب اجازه داده شده تا از انتخاب این افراد در کتاب، شائبه یک حرکت سیاسی و جناحی را برداشت کند، نه صرف مُجمل بودن کتاب. متأسفانه مؤلف هم دلیل قانع کننده‌ای برای توضیح علت انتخاب این افراد ذکر نمی‌کند. اینگونه پرداختن ناقص به یک مجموعه، مفسده دیگری هم دارد. چرا که مخاطب فکر می‌کند تمام مجموعه نشست اساتید همین سه نفر هستند و بس. آنچه که غالب است تفکرات شخصی این سه بزرگوار است و اصلاً نشست دوره‌ای اساتید یعنی نشست این سه نفر.

۳. یکی از مستندات کتاب در نقد عملکرد سیاسی افراد، بیانیه‌های آنها در مناسبت‌های مختلف است که متأسفانه در این مسأله هم تتبّع کافی به خرج نداده و جانب انصاف را هم رعایت نکرده است. سوال مطرح می‌شود که آیا همه باید بر یک سلیقه و دیدگاه واکنش نشان بدهند، و ادبیات آنها هم باید تابع ادبیات واحدی باشد؟ اینگونه که باب آزاداندیشی و آزادی بیان که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هست را نیز بسته ایم. متأسفانه در این مسأله شاهد یک نوع حق پنداری در گردآوری و تحلیل عملکردهای سیاسی از جانب مؤلف کتاب هستیم. به عنوان نمونه:

۱) آقای هادوی تهرانی

در کتاب اشاره شده است که آقای هادوی تهرانی نسبت به حضور مردمی نُه دی، بیانیه خنثی صادر کرده است (ص ۱۳۲)، در حالی که مؤلف فقط یک بیانیه ایشان را که در سال ۱۳۹۵ بوده است، ملاک قرار داده و دیگر سخنان ایشان را ندیده اند. یا دیگر بیانیه‌های ایشان در مناسب‌های انقلابی دیگری همچون شهادت حاج قاسم سلیمانی را به مخاطب عرضه نکرده تا با یک تصویر ناقص، به قضاوت افراد ننشیند. یا نامه ایشان به شورای نگهبان در خصوص ردّ صلاحیت (که قبلش تأیید صلاحیت شدند) را به یک جبهه درگیری در برابر نظام تشبیه کرده، در حالی که نامه ایشان دور از ادبیات تند و جبهه گیری بود و مطالبه گر توضیح عمومی در خصوص این اتفاق بودند که چرا به طور «ناگهانی» و «اطلاع قبلی» و در میان ضبط برنامه تبلیغاتی، اعلام می‌کنند که ایشان ردّ صلاحیت شده است؟ اتفاقی که می‌تواند برای مخدوش کردن چهره نظام هم مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. در این قسمت جا داشت که مؤلف رعایت انصاف کرده و خود را حق مطلق نپندارد و برای فهم و برداشت دیگران در اتفاقات این چنین، ارزش قائل شود.

در همین کتاب نامه مرحوم آیت الله محمد یزدی به آیت الله شبیری زنجانی را که اکثر اساتید و علمای دیگر آن را تند و نامناسب قلمداد کردند، نگارنده در خصوص آن اظهار می‌کند که فقط در سطور پایانی، کمی تندی داشت. (راقم این سطور خود از منتقدین به اقدام آیت الله شبیری زنجانی در این مسأله است) (ص ۱۳۸) در حالی که که مخاطب متوجه می‌شود مؤلف کتاب، در انتقاد به دیگران رعایت انصاف را نکرده و تندی خودی را به کم و تندی دیگران را به دشمنی و همراهی با بیگانه، تأویل برده است.

در خصوص انتقادات آقای هادوی تهرانی به آقای احمدی نژاد هم متأسفانه هیچ مستندی ذکر نکرده و فقط تعبیر به جلسات خصوصی کرده است. (ص ۱۲۸) البته فرض می‌گیریم که ایشان از منتقدین هم بوده باشند، درصدد اثبات چه مطلبی هستیم؟ آیا همراهی یا عدم همراهی، انتقاد و یا حمایت از رؤسای جمهوری اسلامی (که همه از فیلتر همان شورای نگهبانی رد شده اند که در کتاب تأکید می‌کنید نباید به آن اعتراض کرد) مساوی با دشمنی با نظام است؟!

۲) آقای نائینی (منوچهری)
در کتاب اشاره شده است که ایشان در مواجهه با حرکات داعش در سوریه متنی نوشته اند که در آن سه نکته انتقادی (به زعم مؤلف کتاب) داشته است:

۱. گفته اند نفرین بر جنگ: نگارنده معتقد است که ایشان نباید این کلمه را می گفته، چرا که نفرین بر جنگ هر جنگی، حتی مقدس را هم شامل می‌شود. در پاسخ باید عرض کرد که مگر آقای نائینی نوشته است نفرین بر جنگ و جهاد که شما از آن اینگونه برداشت کرده اید؟ چرا نباید در اینجا احتمال دیگری بدهیم و این متن را به جنگی که منظور باطل است تأویل ببریم؟

۲. داعش و تکفیری‌ها وابسته به استکبارند، نه مسلمانها: آقای نائینی نوشته اند: امتش در سوریه چه می‌کنند؟ مؤلف هم پاسخ داده که: چرا به گروه‌های اسلامگرا و سلفی در سوریه که تکفیر می‌کنند می‌گوئید امت اسلام، در حالی که وابسته به آمریکا هستند و باید فریادتان را بر سر استکبار بزنید.

اینجا به نظر می‌رسد به قول معروف مؤلف در پی یافتن زیر بغل مار است که اینگونه خُرده می‌گیرد. برای خواننده سوال می‌شود که این سلفی‌های بعضاً تندرو در کدام ملت و آئین شکل گرفته و پرورش یافته اند؟ آیا غیر از آئین اسلام و بلاد اسلامی در خاورمیانه بوده است؟ بله، آنان به قرائتی اشتباه از اسلام دچار شده اند که باعث شده در میدان مبارزه به جان برادر مُسلم خود بیفتند. با این حال باز هم نباید این درگیری را درگیری و نزاع بین امت اسلام بدانیم؟ هرچند که می‌دانیم بیگانگان هم در آن دست دارند و نباید آن را ندیده گرفت.

۳) نوشته اند چرا به مدافعان حرم و مجاهدت آنها اشاره نکرده اید

قطعاً پاسداشت جهاد علیه ظالم و همچنین حریم شهدا و خانواده آنان پاک و مقدس است و هر هتک حُرمتی و یا بی تفاوتی توسط نخبگان جامعه که باعث شود خطّ سرخ شهادت به فراموشی سپرده شود گناهی است نابخشودنی.

با این حال آیا می‌توانیم به بهانه یک متن کوتاه، نویسنده اش را به بی تفاوتی در برابر این مسأله متهم کنیم؟ به نظر می‌رسد در این موارد، نگارنده تندی قلم به خرج داده است. چرا که قرار نیست همه از زاویه دید واحدی به مسأله نگاه کرده و متنی را عرضه کنند. در ضمن ما حق نداریم فقط براساس نگاشته‌های فرد در کانال تلگرامی اش، وی را توصیف و تحلیل کنیم. هرچند که در کتاب تأکید شده است منابع این پژوهش محدود بوده، اما شاید بد نبود برای مسأله ای به این مهمی، از راه‌های مختلفی، جویای نظرات افراد می‌شدند.
مطلب دیگری که دستاویز نقد نگارنده واقع شده است، متن آقای نائینی در خصوص آزادی موصل است. در کتاب به تندی در خصوص ایشان نوشته اند که: چرا نقش جمهوری اسلامی و… را در این پیروزی نادیده گرفته اید.

متأسفانه مؤلف منتقد با این نقد خود چالش دیگری را ایجاد کرده است. چالش اثبات بی انگیزگی و عدم توان مردم عراق برای پیروزی بر دشمن. در کتاب تصریح کرده اند که: عراق و نیروهای عراقی انگیزه، تجربه و توان پیروزی‌های به دست آمده را نداشتند. (ص ۱۶۸)

باید از نگارنده کتاب «قیام نشست» پرسید که با این زاویه دید و تحلیل ارائه شده، آیا دشمن شاد نخواهیم شد؟ چرا باید در حسّ وابستگی عراق به ایران که مدتهاست دستاویز دشمن برای اختلاف بین دو ملت شده است بدمیم؟ و از سوی دیگر قطعاً مجاهدین ایرانی هم در مبارزه بر تکفیر نقش جدی داشته اند، اما اینگونه تعبیر کردن از این مجاهدت‌ها، آیا رضایت مجاهدینی همچون شهید سردار سلمیانی و شهید ابومهدی المهندس را در پی خواهد داشت؟ به نظر می‌رسد در بیان این مطلب، اصلاً دوراندیشی لازم را به خرج نداده و چه خوب است در چاپ‌های بعدی، این قبیل مشکلات و نواقص را اصلاح کنند.

با این حال می‌شد که از آقای نائینی مطالب بیشتر و بهتری هم که در سایت «اجتهاد»، درسگفتار و «مباحثات» در خصوص منبر و سخنرانی، شیوه تحصیل درس خارج حوزه، یادداشت‌هایی در مورد افراد مطرح مانند امام موسی صدر، شیخ حسن جواهری و… منتشر شده بود هم استفاده کرد. چرا که مجموع اینها در کنار هم باعث می‌شود روایت ناقص و مخدوشی از افراد ارائه نکنیم.

۴) بهتر می‌بود برخی اطلاعات در کتاب بیشتر توضیح داده می‌شد تا مخاطب به شناخت دقیق‌تری برسد و یا برخی داده‌ها را بروز رسانی می‌کردند و در مواردی هم از برچسب زدن به افراد جلوگیری می‌شد. به عنوان نمونه:

در کتاب اشاره شده است که آقای علوی بروجردی در مدرسه علوی، مراحل تحصیلی قبل حوزه خود را طی کرده اند. باید توضیح هرچند مختصری در مورد این مدرسه و تفکرات و شیوه پرورشی آن ارائه می‌کردند.

از استاد مفیدی یزدی به عنوان یکی از اساتید آقای نائینی نام برده شد در حالی که ایشان در بین عموم طلاب و حوزیان شناخته شده نیستند. ای کاش اشاره‌ای به شرح حال ایشان از حیث علمی و معنوی می‌شد. یقیناً مجموعه این اطلاعات نقش بزرگی در شناخت ما از افراد خواهد داشت.
از آقای حسن صافی گلپایگانی به عنوان مدرس سطوح عالی یاد شده است (ص ۱۹۵) در حالی که ایشان چندین سال است در مسجد مدرسه گلپایگانی به تدریس خارج فقه و اصول می‌پردازند.

در کتاب از آقای بیات زنجانی به عنوان فرد معلوم الحال ذکر شده است. (ص ۹۵) این ادبیات در کتاب‌های جریان شناسی جایگاهی ندارد. البته اینکه آیا ما حق داریم در جریان شناسی به قضاوت افراد بنشینیم یا خیر، و به جای آن فقط اطلاعات به دست آمده را همراه با تحلیل‌هایی که مخاطب را برای فهم و نقد آزاد می‌گذارد عرضه کنیم، یک بحث دیگری است که باید در شیوه ارائه محتوای جریان شناسی در خصوص آن گفتگو کرد.

اما حداقل باید این حساسیت را به خرج داد تا از افراد هرچند دشمن و ضد باورهای ما باشند در ارائه‌های جریان شناسی از آنها با «تحقیر» یاد نشود و از به کار بردن کلماتی که مساوی با برچسب منفی زدن بر آنهاست، برحذر باشیم. حتی حق نداریم برخی افراد را بدون لقب مناسبشان هم ذکر کنیم، کاری که متأسفانه بارها در کتاب شاهد آن بوده ایم. این نوع نگارش تنها باعث می‌شود که دیگر مخاطب به محتوای ارائه شده، اعتماد لازم را نکند. در کتاب بارها دیده شده که از حجت الاسلام والمسلیمن مرحوم هاشمی رفسنجانی به هاشمی یا نهایتاً مرحوم هاشمی تعبیر کرده اند. (ص ۱۶۶) اینگونه یاد کردن از افراد در کتاب، غیردقیق و نامناسب به نظر می‌رسد.

۵) نکته‌ای دیگر که باید در ارائه روایت از افراد نام برده در کتاب رعایت می‌شد که نشد، پژوهش میدانی از طریق شاگردان، کلاس درس، مصاحبه مستقیم و غیرمستقیم با آنها و… برای گردآوری اطلاعات بیشتر به جهت ارائه تحلیل و تصویری دقیق‌تر از افراد به خوانندگان می‌بود. متأسفانه در این فصل از کتاب، با استناد به موارد کم و محدود، تحلیل‌ها و برداشت‌های زیاد و غیر متناسبی صورت گرفته بود.

۶) مسأله ای دیگر که لازم است بعدها پیگیری شود، مسأله پاسخ گویی به استفتائات است که توسط برخی از افراد نشست انجام می‌شود و در کتاب هم به عنوان یک نکته منفی از آن یاد شده است. متأسفانه هنوز در حوزه‌ها، یک ملاک قابل قبول در این زمینه که مورد توافق فضلای نخبه حوزوی باشد، ارائه نشده است. چرا که هستند عده‌ای از دیگر اساتید همچون آقایان سیفی مازندرانی، فاضل لنکرانی، میلانی و… که بیش از ده سال است بطور رسمی پاسخ به استفتائات (شرعی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی) دارند، ولی در انتقادها به آن اشاره نشده و مخاطب برایش نقطه ابهام باقی می‌ماند که اگر این اقدام از هرکس سر بزند منفی تلقی می‌شود، پس چرا نامی از این افراد برده نشده است؟

۷) اشکال دیگری که شاید بتوان مطرح کرد این است که: در این فصل به بررسی و تحلیل رفتارهایی از افرادی پرداخته شده که یکی از جاهایی که فعالیت می‌کنند «نشست دوره‌ای اساتید» است. نشستی که در خود کتاب بارها تأکید شده است تشکل نشست دوره‌ای اساتید، تشکلی دارای سند و ضابطه مخصوص به خود است که همه به آن پایبندیم و این عضویت و حضور هیچ ارتباطی به فضای شخصی اعضا در بیرون از آن ندارد. پس چرا باید نشستی که اینگونه از آن تعبیر می‌شود را به رفتارهای خارج از ساختار اعضای آن پیوند بزنیم؟ البته شاید پاسخ اجمالی بتوان داد مبتنی بر اینکه:

۱. تفکرات اعضای فعال است که می‌تواند ساختار و مجموعه را جهت دهی کند. البته این کار با حضور افرادی که دارای بیشترین اختلاف فکری و مَشرب های علمی هستند، کار بسیار دشواری است.

۲. مجموعه نشست اساتید برای اعضای آن هویت و شأن دیگری نیز می‌سازد و شاید این شأن جدید، موجب اثرگذاری و ضریب گرفتن نگاه‌های این افراد در میان جامعه حوزوی شود.

ب‌) نقاط قوت

۱. با این حال برخی انتقادات مطرح شده در این قسمت جای تأمل داشته و لازم است که هم مخاطبان نسبت به آنها مطالبه گر باشند و هم افراد نام برده در مقام پاسخ برآیند.
برخی انتقادات همچون: چرایی تعمیم ضروریات دین به شیوه عزاداری، چرا نقد در مباحث علمی را به وَهن تعبیر کنیم، چرا باید برخلاف سخنانمان در عدم چاپ رساله توضیح المسائل، خود اقدام به نشر آن کنیم، اگر قرار بر عدم کُنشگری سیاسی است چرا باید تحت عنوان نشست اساتید با رئیس جمهور دیدار کنیم و...

۲. با همه انتقادات به افراد، اما نگارنده بارها مواضع حمایتی افراد نامبرده در کتاب، در قبال نظام و رهبری را ذکر کرده و از آنها به عنوان شخصیت‌های میانه رو در گرایش‌های سنّتی، حامی انقلاب و نظام و… یاد می‌کند.

فصل چهارم: آسیب شناسی و ارزیابی عملکرد نشست دوره‌ای اساتید

مسأله اصلی که در این فصل به آن پرداخته شده است، پاسخ به این سوال است که: چرا در سال‌های اخیر در میان طلاب و فضلا، نشست دوره‌ای اساتید بیشتر مورد توجه واقع شده و مورد بحث و گفتگو واقع شده است؟ نگارنده تأکید می‌کند که درصدد احصای برخی اشکالات و ابهامات که در خصوص نشست اساتید وجود داشته، برآمده تا بتواند در تحلیل و شناخت این مجموعه، قدمی را برداشته باشد. در این فصل در کنار ارزیابی و نقد برخی عملکردهای نشست دوره‌ای اساتید، به برخی انتقادات وارد به عملکرد جامعه مدرسین و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم هم اشاره شده است که می‌تواند از نقاط مثبت کتاب برشمرده شود. (ص ۲۰۳ تا ۲۰۶)

در ضمیمه هم به صورت اجمالی و مختصر به معرفی و فعالیت‌های رسانه‌ای آقای فرید مدرسی پرداخته است. البته اولین بار است که در خصوص آقای مدرسی و فعالیت‌های رسانه‌ای او به صورت منسجم و اجمالی، مطالبی به مخاطب عرضه می‌شود. با این حال، این ضمیمه هم نیاز به بروز رسانی و تعمیق بیشتری دارد.

در نهایت می‌توان از «قیام نشست» به عنوان یک اثر که می‌تواند دستمایه‌ای برای پژوهش‌های جدی تر در این موضوع باشد، یاد کرد. انشاالله که دست اندرکاران مؤسسه مطالعات راهبردی بعثت قم به زودی جلسه‌ای در نقد این کتاب برگزار کنند تا مخاطبان، نکات خود را تفصیلی‌تر و دقیق‌تر مطرح کنند.


خبرگزاری مهر؛ گروه فرهنگ و اندیشه: علی اکبری، پژوهشگر حوزه علمیه قم در یادداشتی با نگاه به کتاب «قیام نشست» با عنوان «غلو در عنوان، ضعف در محتوا» نوشته است که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

«قیام نشست» عنوان کتابی است که در زمستان ۱۴۰۰ توسط مؤسسه مطالعات راهبردی بعثت و انتشارات شهید کاظمی قم در ۲۶۸ صفحه منتشر و روانه بازار نشر شد. اثر پیش رو درصدد است تا توصیفی هرچند اجمالی (اما مبتنی بر داده‌های میدانی موجود) همراه با تحلیل‌های انتقادی در خصوص نشست اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم ارائه بدهد.

«قیام نشست» در چهار فصل و یک ضمیمه به نگارش درآمده است. در ادامه مروری کوتاه و گاهی انتقادی به عنوان کتاب و هر یک از فصل‌های آن خواهیم داشت.

قیام نشست، درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره‌ای اساتید

مخاطب با دیدن کلمه «قیام» آنچه که به ذهنش تبادر می‌کند حرکت بزرگ و جامعی است که باید زبانزد عوام و خواص شده باشد، اما با به پایان رسیدن مطالعه کتاب در می‌یابد که محتوای عرضه شده، همخوانی با عنوان «قیام» نداشت. علاوه بر آن، القای دشمن انگاری از نشست دوره‌ای اساتید به مخاطبین و تأکید بر این مطلب که حوزویان و متولیان امر آگاه باشند تا بتوانند تصمیمات خوبی در قبال این جریان‌ها بگیرند (مقدمه کتاب، ص ۱۷ و ۱۸)، چه چیزی را می‌رساند جز دو نکته را: ۱. برچسب زدن دشمنی با انقلاب بر هر فکر و حرکتی که با سلایق ما همخوانی نداشته باشد؛ ۲. تناقض گویی آشکار با محتوای کتاب که بارها تأکید کرده است بدنه غالب در نشست اساتید، انقلابی بوده و حتی از افرادی هم که در کتاب به احوالات فکری و شخصی آنها پرداخته شده است، به عنوان افراد حامی نظام و رهبری یاد کرده اند.

نگارنده در این فصل سعی کرده است که با تبیین برخی کلیدواژه‌ها، و ضرورت مباحث جریان شناسی و پیشینه آن در حوزه، مخاطب را با خود همراه کرده، تا بتواند استفاده بیشتری از مطالب مطرح شده ببرد. در بخش پیشینه پژوهش از مهمترین آثار منتشر شده در حوزه جریان شناسی فکری حوزه علمیه یاد کرده است تا خواننده کتاب با مراجعه به آثار مذکور، تعمّق جدی تری در این موضوع داشته باشد. با این حال این فصل خالی از اشکال هم نیست.

متأسفانه قبل از تعریف جریان شناسی، باید به تبیین کلمه جریان می‌پرداخت تا مخاطب بداند از دیدگاه مؤلف کتاب، جریان به چه چیزی اطلاق می‌شود که پس از آن بتواند با کتاب در زمینه جریان شناسی همراهی کند.

همچنین لازم بود تا در یک فصل به این مسأله می‌پرداخت که چگونه می‌تواند اثبات کند که نشست اساتید یک جریان است؟ (به معنای فکر و نظریه‌ای متفاوت در بُعد مذهبی سیاسی اجتماعی و هم چنین دارای بدنه فعال کُنشگر مُبتنی بر گفتمان مورد پذیرش آنان) اگر جریان است، رقیب گفتمانی آنها چه جریانات دیگری هستند؟ سطح کُنشگری اجتماعی و سیاسی آنها در جامعه مخاطبین خود که عبارتند از حوزویان، قابل لمس و محسوس است؟ و....

به نظر می‌رسد اینها بخشی از سوالاتی است که لازم بود در کتاب بدان پرداخته شود. البته چون ذیل عنوان کتاب تأکید شده است که «درآمدی بر جریان شناسی نشست دوره‌ای اساتید» است، شاید انتقادات مفصل به این مباحث وارد نباشد.

نگاهی به پیشینه، ساختار، اهداف و عملکرد نشست دوره‌ای اساتید

این فصل متشکّل از شش بخش می‌باشد که عبارتند از: پیشینه تأسیس، اهداف و برنامه‌ها، هندسه و ساختار، باورداشت های اساسی، عملکرد و فعالیت‌ها، مناسبات با جامعه مدرسین.

شاید بتوان گفت مهمترین و بهترین محتوای عرضه شده کتاب در همین فصل است. چرا که برای اولین بار بر اساس مصاحبه‌ها، و اطلاعیه‌های پراکنده توانسته است تصویری درست از تاریخچه، و نگاه و اهداف نشست اساتید ارائه کند. این بخش را شاید بتوان به عنوان دستمایه پژوهشی برای ثبت تاریخ شفاهی نشست دوره‌ای اساتید هم ذکر کرد. مخاطبین کتاب با مطالعه این بخش به طور اجمالی، اما دقیق با حرکت درون حوزوی که بیش از پانزده سال است شروع به فعالیت کرده، آشنا می‌شوند.

در این قسمت بارها تاکید شده است که نشست دوره‌ای اساتید به جهت حمایت از اساتید حوزوی، کمک به مراجع و حفظ سنت‌های اصیل حوزوی به جهت رشد کمّی و کیفی طلاب تأسیس شده و فعالیت می‌کند. همچنین به استناد مصاحبه‌های اعضای مطرح آن، نشست در کنار حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری معظم انقلاب، هیچ گونه مداخله‌ای در اتفاقات سیاسی که در فضای جناحی رقم می‌خورد، نخواهد داشت. علت آن را هم نهی علمای بزرگی همچون آیات عظام فاضل لنکرانی و مشکینی و… می‌دانند. علمایی که ورود نشست دوره‌ای اساتید به عرصه‌های سیاسی همچون انتخابات و حمایت از نمایندگان و حرکت‌های مشابه آن را عاملی برای انشقاق و تفرقه در بین حوزویان مخصوصاً جامعه مدرسین و… می‌دانند. در نهایت آنچه که از این فصل به دست می‌آید این است که: نشست اساتید یک تشکّل صنفی حوزوی برای حمایت از اساتید و نظام آموزشی حوزه است.

برخی اشکالات هم در این فصل به چشم می‌خورد. به عنوان مثال، اشاره کوتاهی به برخی از افراد اتاق فکر و اعضای شورای نشست اساتید شده است (ص ۴۴) که جا داشت از افراد دیگری همچون آقایان نظری منفرد، نیازی، علی محمدی خراسانی و… که از اساتید مطرح سطوح عالی و خارج حوزه و چهره‌های مطرح حوزوی می‌باشند نیز نام می‌برد. یا در قسمتی از کتاب هم نقل می‌کند که یکی از چهره‌های اصلی نشست در خصوص «جامعه مدرسین» تعبیر «جامعه مُندرسین» را به کار برده است (ص ۵۸)، اما برای این نقل مطلب، هیچ استنادی ذکر نمی‌کند. این روش نقل قول‌های ضعیف و غیرمتکی به سند معتبر، دور از یک کار پژوهشی جریان شناسی است.

نگاهی به کارنامه سیاسی برخی چهره‌های شاخص نشست دوره‌ای اساتید

در این فصل به طور مفصل به کارنامه و مواضع آقایان علوی بروجردی، هادوی تهرانی و نائینی پرداخته و خیلی کوتاه هم به برخی افراد دیگر همچون آقایان یثربی، واعظ موسوی، حسن صافی گلپایگانی، موسوی تبریزی و محسن غرویان اشاره می‌کند.

به طور کلی محتوای این فصل متشکّل از سه بخش می‌باشد:

۱) سوابق علمی اجتماعی افراد مذکور

۲) گزارشی از تفکرات و اظهارات و کُنش های آنان

۳) ارزیابی و نقد عملکرد آنان

در یک اشاره کوتاه می‌توانیم اینگونه ارزیابی کنیم که مؤلف موفق بوده تا براساس داده‌های موجود از افراد مذکور، توصیف درستی (اما ناقص و گاهی همراه با پیشفرض های ذهنی) را ارائه کند، هرچند که در برخی از این داده‌ها، به نگارنده انتقاد وارد است و در تحلیل‌های ارائه شده هم با او موافق نیستیم.

اشکالات

برخی نکات که به عنوان اشکال می‌توان در این بخش ذکر کرد عبارتند از:

۱. تکرار شدن محتوای فصل دوم در این فصل در مسأله تاریخ، علت تأسیس و ساختار نشست که منجر به خستگی مخاطب و کُند شدن روند مطالعه خواهد شد.

۲. چرا باید در تبیین و تحلیل اندیشه از میان این همه عضو شاخص نشست اساتید سراغ آقایان هادوی تهرانی، علوی بروجردی و نائینی برود؟ چرا چهره‌های مطرح دیگری از اعضای اتاق فکر نشست که از اعضای مجلس خبرگان، جامعه مدرسین و چهره‌های شاخص مطرح حوزوی و کشوری هستند همچون آقایان علیدوست، نظری منفرد، هاشم نیازی، عندلیب همدانی و… انتخاب نشده اند؟ با این کار به مخاطب اجازه داده شده تا از انتخاب این افراد در کتاب، شائبه یک حرکت سیاسی و جناحی را برداشت کند، نه صرف مُجمل بودن کتاب. متأسفانه مؤلف هم دلیل قانع کننده‌ای برای توضیح علت انتخاب این افراد ذکر نمی‌کند. اینگونه پرداختن ناقص به یک مجموعه، مفسده دیگری هم دارد. چرا که مخاطب فکر می‌کند تمام مجموعه نشست اساتید همین سه نفر هستند و بس. آنچه که غالب است تفکرات شخصی این سه بزرگوار است و اصلاً نشست دوره‌ای اساتید یعنی نشست این سه نفر.

۳. یکی از مستندات کتاب در نقد عملکرد سیاسی افراد، بیانیه‌های آنها در مناسبت‌های مختلف است که متأسفانه در این مسأله هم تتبّع کافی به خرج نداده و جانب انصاف را هم رعایت نکرده است. سوال مطرح می‌شود که آیا همه باید بر یک سلیقه و دیدگاه واکنش نشان بدهند، و ادبیات آنها هم باید تابع ادبیات واحدی باشد؟ اینگونه که باب آزاداندیشی و آزادی بیان که مورد تأکید رهبر معظم انقلاب هست را نیز بسته ایم. متأسفانه در این مسأله شاهد یک نوع حق پنداری در گردآوری و تحلیل عملکردهای سیاسی از جانب مؤلف کتاب هستیم. به عنوان نمونه:

۱) آقای هادوی تهرانی

در کتاب اشاره شده است که آقای هادوی تهرانی نسبت به حضور مردمی نُه دی، بیانیه خنثی صادر کرده است (ص ۱۳۲)، در حالی که مؤلف فقط یک بیانیه ایشان را که در سال ۱۳۹۵ بوده است، ملاک قرار داده و دیگر سخنان ایشان را ندیده اند. یا دیگر بیانیه‌های ایشان در مناسب‌های انقلابی دیگری همچون شهادت حاج قاسم سلیمانی را به مخاطب عرضه نکرده تا با یک تصویر ناقص، به قضاوت افراد ننشیند. یا نامه ایشان به شورای نگهبان در خصوص ردّ صلاحیت (که قبلش تأیید صلاحیت شدند) را به یک جبهه درگیری در برابر نظام تشبیه کرده، در حالی که نامه ایشان دور از ادبیات تند و جبهه گیری بود و مطالبه گر توضیح عمومی در خصوص این اتفاق بودند که چرا به طور «ناگهانی» و «اطلاع قبلی» و در میان ضبط برنامه تبلیغاتی، اعلام می‌کنند که ایشان ردّ صلاحیت شده است؟ اتفاقی که می‌تواند برای مخدوش کردن چهره نظام هم مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. در این قسمت جا داشت که مؤلف رعایت انصاف کرده و خود را حق مطلق نپندارد و برای فهم و برداشت دیگران در اتفاقات این چنین، ارزش قائل شود.

در همین کتاب نامه مرحوم آیت الله محمد یزدی به آیت الله شبیری زنجانی را که اکثر اساتید و علمای دیگر آن را تند و نامناسب قلمداد کردند، نگارنده در خصوص آن اظهار می‌کند که فقط در سطور پایانی، کمی تندی داشت. (راقم این سطور خود از منتقدین به اقدام آیت الله شبیری زنجانی در این مسأله است) (ص ۱۳۸) در حالی که که مخاطب متوجه می‌شود مؤلف کتاب، در انتقاد به دیگران رعایت انصاف را نکرده و تندی خودی را به کم و تندی دیگران را به دشمنی و همراهی با بیگانه، تأویل برده است.

در خصوص انتقادات آقای هادوی تهرانی به آقای احمدی نژاد هم متأسفانه هیچ مستندی ذکر نکرده و فقط تعبیر به جلسات خصوصی کرده است. (ص ۱۲۸) البته فرض می‌گیریم که ایشان از منتقدین هم بوده باشند، درصدد اثبات چه مطلبی هستیم؟ آیا همراهی یا عدم همراهی، انتقاد و یا حمایت از رؤسای جمهوری اسلامی (که همه از فیلتر همان شورای نگهبانی رد شده اند که در کتاب تأکید می‌کنید نباید به آن اعتراض کرد) مساوی با دشمنی با نظام است؟!

۲) آقای نائینی (منوچهری)
در کتاب اشاره شده است که ایشان در مواجهه با حرکات داعش در سوریه متنی نوشته اند که در آن سه نکته انتقادی (به زعم مؤلف کتاب) داشته است:

۱. گفته اند نفرین بر جنگ: نگارنده معتقد است که ایشان نباید این کلمه را می گفته، چرا که نفرین بر جنگ هر جنگی، حتی مقدس را هم شامل می‌شود. در پاسخ باید عرض کرد که مگر آقای نائینی نوشته است نفرین بر جنگ و جهاد که شما از آن اینگونه برداشت کرده اید؟ چرا نباید در اینجا احتمال دیگری بدهیم و این متن را به جنگی که منظور باطل است تأویل ببریم؟

۲. داعش و تکفیری‌ها وابسته به استکبارند، نه مسلمانها: آقای نائینی نوشته اند: امتش در سوریه چه می‌کنند؟ مؤلف هم پاسخ داده که: چرا به گروه‌های اسلامگرا و سلفی در سوریه که تکفیر می‌کنند می‌گوئید امت اسلام، در حالی که وابسته به آمریکا هستند و باید فریادتان را بر سر استکبار بزنید.

اینجا به نظر می‌رسد به قول معروف مؤلف در پی یافتن زیر بغل مار است که اینگونه خُرده می‌گیرد. برای خواننده سوال می‌شود که این سلفی‌های بعضاً تندرو در کدام ملت و آئین شکل گرفته و پرورش یافته اند؟ آیا غیر از آئین اسلام و بلاد اسلامی در خاورمیانه بوده است؟ بله، آنان به قرائتی اشتباه از اسلام دچار شده اند که باعث شده در میدان مبارزه به جان برادر مُسلم خود بیفتند. با این حال باز هم نباید این درگیری را درگیری و نزاع بین امت اسلام بدانیم؟ هرچند که می‌دانیم بیگانگان هم در آن دست دارند و نباید آن را ندیده گرفت.

۳) نوشته اند چرا به مدافعان حرم و مجاهدت آنها اشاره نکرده اید

قطعاً پاسداشت جهاد علیه ظالم و همچنین حریم شهدا و خانواده آنان پاک و مقدس است و هر هتک حُرمتی و یا بی تفاوتی توسط نخبگان جامعه که باعث شود خطّ سرخ شهادت به فراموشی سپرده شود گناهی است نابخشودنی.

با این حال آیا می‌توانیم به بهانه یک متن کوتاه، نویسنده اش را به بی تفاوتی در برابر این مسأله متهم کنیم؟ به نظر می‌رسد در این موارد، نگارنده تندی قلم به خرج داده است. چرا که قرار نیست همه از زاویه دید واحدی به مسأله نگاه کرده و متنی را عرضه کنند. در ضمن ما حق نداریم فقط براساس نگاشته‌های فرد در کانال تلگرامی اش، وی را توصیف و تحلیل کنیم. هرچند که در کتاب تأکید شده است منابع این پژوهش محدود بوده، اما شاید بد نبود برای مسأله ای به این مهمی، از راه‌های مختلفی، جویای نظرات افراد می‌شدند.
مطلب دیگری که دستاویز نقد نگارنده واقع شده است، متن آقای نائینی در خصوص آزادی موصل است. در کتاب به تندی در خصوص ایشان نوشته اند که: چرا نقش جمهوری اسلامی و… را در این پیروزی نادیده گرفته اید.

متأسفانه مؤلف منتقد با این نقد خود چالش دیگری را ایجاد کرده است. چالش اثبات بی انگیزگی و عدم توان مردم عراق برای پیروزی بر دشمن. در کتاب تصریح کرده اند که: عراق و نیروهای عراقی انگیزه، تجربه و توان پیروزی‌های به دست آمده را نداشتند. (ص ۱۶۸)

باید از نگارنده کتاب «قیام نشست» پرسید که با این زاویه دید و تحلیل ارائه شده، آیا دشمن شاد نخواهیم شد؟ چرا باید در حسّ وابستگی عراق به ایران که مدتهاست دستاویز دشمن برای اختلاف بین دو ملت شده است بدمیم؟ و از سوی دیگر قطعاً مجاهدین ایرانی هم در مبارزه بر تکفیر نقش جدی داشته اند، اما اینگونه تعبیر کردن از این مجاهدت‌ها، آیا رضایت مجاهدینی همچون شهید سردار سلمیانی و شهید ابومهدی المهندس را در پی خواهد داشت؟ به نظر می‌رسد در بیان این مطلب، اصلاً دوراندیشی لازم را به خرج نداده و چه خوب است در چاپ‌های بعدی، این قبیل مشکلات و نواقص را اصلاح کنند.

با این حال می‌شد که از آقای نائینی مطالب بیشتر و بهتری هم که در سایت «اجتهاد»، درسگفتار و «مباحثات» در خصوص منبر و سخنرانی، شیوه تحصیل درس خارج حوزه، یادداشت‌هایی در مورد افراد مطرح مانند امام موسی صدر، شیخ حسن جواهری و… منتشر شده بود هم استفاده کرد. چرا که مجموع اینها در کنار هم باعث می‌شود روایت ناقص و مخدوشی از افراد ارائه نکنیم.

۴) بهتر می‌بود برخی اطلاعات در کتاب بیشتر توضیح داده می‌شد تا مخاطب به شناخت دقیق‌تری برسد و یا برخی داده‌ها را بروز رسانی می‌کردند و در مواردی هم از برچسب زدن به افراد جلوگیری می‌شد. به عنوان نمونه:

در کتاب اشاره شده است که آقای علوی بروجردی در مدرسه علوی، مراحل تحصیلی قبل حوزه خود را طی کرده اند. باید توضیح هرچند مختصری در مورد این مدرسه و تفکرات و شیوه پرورشی آن ارائه می‌کردند.

از استاد مفیدی یزدی به عنوان یکی از اساتید آقای نائینی نام برده شد در حالی که ایشان در بین عموم طلاب و حوزیان شناخته شده نیستند. ای کاش اشاره‌ای به شرح حال ایشان از حیث علمی و معنوی می‌شد. یقیناً مجموعه این اطلاعات نقش بزرگی در شناخت ما از افراد خواهد داشت.
از آقای حسن صافی گلپایگانی به عنوان مدرس سطوح عالی یاد شده است (ص ۱۹۵) در حالی که ایشان چندین سال است در مسجد مدرسه گلپایگانی به تدریس خارج فقه و اصول می‌پردازند.

در کتاب از آقای بیات زنجانی به عنوان فرد معلوم الحال ذکر شده است. (ص ۹۵) این ادبیات در کتاب‌های جریان شناسی جایگاهی ندارد. البته اینکه آیا ما حق داریم در جریان شناسی به قضاوت افراد بنشینیم یا خیر، و به جای آن فقط اطلاعات به دست آمده را همراه با تحلیل‌هایی که مخاطب را برای فهم و نقد آزاد می‌گذارد عرضه کنیم، یک بحث دیگری است که باید در شیوه ارائه محتوای جریان شناسی در خصوص آن گفتگو کرد.

اما حداقل باید این حساسیت را به خرج داد تا از افراد هرچند دشمن و ضد باورهای ما باشند در ارائه‌های جریان شناسی از آنها با «تحقیر» یاد نشود و از به کار بردن کلماتی که مساوی با برچسب منفی زدن بر آنهاست، برحذر باشیم. حتی حق نداریم برخی افراد را بدون لقب مناسبشان هم ذکر کنیم، کاری که متأسفانه بارها در کتاب شاهد آن بوده ایم. این نوع نگارش تنها باعث می‌شود که دیگر مخاطب به محتوای ارائه شده، اعتماد لازم را نکند. در کتاب بارها دیده شده که از حجت الاسلام والمسلیمن مرحوم هاشمی رفسنجانی به هاشمی یا نهایتاً مرحوم هاشمی تعبیر کرده اند. (ص ۱۶۶) اینگونه یاد کردن از افراد در کتاب، غیردقیق و نامناسب به نظر می‌رسد.

۵) نکته‌ای دیگر که باید در ارائه روایت از افراد نام برده در کتاب رعایت می‌شد که نشد، پژوهش میدانی از طریق شاگردان، کلاس درس، مصاحبه مستقیم و غیرمستقیم با آنها و… برای گردآوری اطلاعات بیشتر به جهت ارائه تحلیل و تصویری دقیق‌تر از افراد به خوانندگان می‌بود. متأسفانه در این فصل از کتاب، با استناد به موارد کم و محدود، تحلیل‌ها و برداشت‌های زیاد و غیر متناسبی صورت گرفته بود.

۶) مسأله ای دیگر که لازم است بعدها پیگیری شود، مسأله پاسخ گویی به استفتائات است که توسط برخی از افراد نشست انجام می‌شود و در کتاب هم به عنوان یک نکته منفی از آن یاد شده است. متأسفانه هنوز در حوزه‌ها، یک ملاک قابل قبول در این زمینه که مورد توافق فضلای نخبه حوزوی باشد، ارائه نشده است. چرا که هستند عده‌ای از دیگر اساتید همچون آقایان سیفی مازندرانی، فاضل لنکرانی، میلانی و… که بیش از ده سال است بطور رسمی پاسخ به استفتائات (شرعی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی) دارند، ولی در انتقادها به آن اشاره نشده و مخاطب برایش نقطه ابهام باقی می‌ماند که اگر این اقدام از هرکس سر بزند منفی تلقی می‌شود، پس چرا نامی از این افراد برده نشده است؟

۷) اشکال دیگری که شاید بتوان مطرح کرد این است که: در این فصل به بررسی و تحلیل رفتارهایی از افرادی پرداخته شده که یکی از جاهایی که فعالیت می‌کنند «نشست دوره‌ای اساتید» است. نشستی که در خود کتاب بارها تأکید شده است تشکل نشست دوره‌ای اساتید، تشکلی دارای سند و ضابطه مخصوص به خود است که همه به آن پایبندیم و این عضویت و حضور هیچ ارتباطی به فضای شخصی اعضا در بیرون از آن ندارد. پس چرا باید نشستی که اینگونه از آن تعبیر می‌شود را به رفتارهای خارج از ساختار اعضای آن پیوند بزنیم؟ البته شاید پاسخ اجمالی بتوان داد مبتنی بر اینکه:

۱. تفکرات اعضای فعال است که می‌تواند ساختار و مجموعه را جهت دهی کند. البته این کار با حضور افرادی که دارای بیشترین اختلاف فکری و مَشرب های علمی هستند، کار بسیار دشواری است.

۲. مجموعه نشست اساتید برای اعضای آن هویت و شأن دیگری نیز می‌سازد و شاید این شأن جدید، موجب اثرگذاری و ضریب گرفتن نگاه‌های این افراد در میان جامعه حوزوی شود.

ب‌) نقاط قوت

۱. با این حال برخی انتقادات مطرح شده در این قسمت جای تأمل داشته و لازم است که هم مخاطبان نسبت به آنها مطالبه گر باشند و هم افراد نام برده در مقام پاسخ برآیند.
برخی انتقادات همچون: چرایی تعمیم ضروریات دین به شیوه عزاداری، چرا نقد در مباحث علمی را به وَهن تعبیر کنیم، چرا باید برخلاف سخنانمان در عدم چاپ رساله توضیح المسائل، خود اقدام به نشر آن کنیم، اگر قرار بر عدم کُنشگری سیاسی است چرا باید تحت عنوان نشست اساتید با رئیس جمهور دیدار کنیم و...

۲. با همه انتقادات به افراد، اما نگارنده بارها مواضع حمایتی افراد نامبرده در کتاب، در قبال نظام و رهبری را ذکر کرده و از آنها به عنوان شخصیت‌های میانه رو در گرایش‌های سنّتی، حامی انقلاب و نظام و… یاد می‌کند.

فصل چهارم: آسیب شناسی و ارزیابی عملکرد نشست دوره‌ای اساتید

مسأله اصلی که در این فصل به آن پرداخته شده است، پاسخ به این سوال است که: چرا در سال‌های اخیر در میان طلاب و فضلا، نشست دوره‌ای اساتید بیشتر مورد توجه واقع شده و مورد بحث و گفتگو واقع شده است؟ نگارنده تأکید می‌کند که درصدد احصای برخی اشکالات و ابهامات که در خصوص نشست اساتید وجود داشته، برآمده تا بتواند در تحلیل و شناخت این مجموعه، قدمی را برداشته باشد. در این فصل در کنار ارزیابی و نقد برخی عملکردهای نشست دوره‌ای اساتید، به برخی انتقادات وارد به عملکرد جامعه مدرسین و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم هم اشاره شده است که می‌تواند از نقاط مثبت کتاب برشمرده شود. (ص ۲۰۳ تا ۲۰۶)

در ضمیمه هم به صورت اجمالی و مختصر به معرفی و فعالیت‌های رسانه‌ای آقای فرید مدرسی پرداخته است. البته اولین بار است که در خصوص آقای مدرسی و فعالیت‌های رسانه‌ای او به صورت منسجم و اجمالی، مطالبی به مخاطب عرضه می‌شود. با این حال، این ضمیمه هم نیاز به بروز رسانی و تعمیق بیشتری دارد.

در نهایت می‌توان از «قیام نشست» به عنوان یک اثر که می‌تواند دستمایه‌ای برای پژوهش‌های جدی تر در این موضوع باشد، یاد کرد. انشاالله که دست اندرکاران مؤسسه مطالعات راهبردی بعثت قم به زودی جلسه‌ای در نقد این کتاب برگزار کنند تا مخاطبان، نکات خود را تفصیلی‌تر و دقیق‌تر مطرح کنند.

کد خبر 5524033

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود اهنگ عزیز منی جون منی تو همه میدونن مال منی