داستان کوتاه کاخ و کلبه پادشاه!


داستان کوتاه کاخ و کلبه پادشاه!

داستان آموزنده کاخ و کلبه پادشاه ویکرامادیتیا به خاطر عدالت و مهربانی‏اش مشهور شده بود و می توانست برای حل مشکلات همه تلاش کند و در دوران پادشاهی‏اش هیچ کس ناراحت نبود. مردم به شدت او را دوست داشتند و بابت کارهایش از او...

داستان آموزنده کاخ و کلبه پادشاه

داستان کوتاه کاخ و کلبه پادشاه!

ویکرامادیتیا به خاطر عدالت و مهربانی‏اش مشهور شده بود و می توانست برای حل مشکلات همه تلاش کند و در دوران پادشاهی‏اش هیچ کس ناراحت نبود. مردم به شدت او را دوست داشتند و بابت کارهایش از او سپاسگزار بودند.

داستان کوتاه کاخ و کلبه پادشاه!

یک روز این پادشاه تصمیم گرفت که یک کاخ یا قلعه بسازد. بنابراین محل مورد نظر را مشخص کرد و شروع به کار کرد. کارگران چند روز مشغول به کار شدند و قلعه و یا کاخ را آماده کردند. وزیر تصمیم گرفت قبل از پادشاه یک نگاه کلی و نهایی به آن داشته باشد. وزیر زمانی که قلعه را دید به شدت تعجب کرد و چشمش به چیزی افتاد و فریاد زد: ” آن چیست؟ من تا به حال چنین چیزی ندیدم.”

داستان کوتاه کاخ و کلبه پادشاه!

همه کارگران و سربازان به سمت او آمدند و دیدند که کمی دورتر از دروازه قلعه یک کلبه وجود دارد. سپس وزیر سر آن ها فریاد زد و گفت: ” این کلبه آنجا چه کار می کند؟ برای چه کسی است؟ سرباز پاسخ داد: ” این کلبه برای یک خانم پیر است که مدت زمان طولانیست اینجا زندگی می‌ کند. ”سپس وزیر به سمت کلبه حرکت کرد و با این خانم پیر صحبت کرد و به او گفت: “می خواهم این کلبه را از تو بخرم. فقط هیچی نپرس.” خانم پیر در پاسخ گفت: “متاسفم آقا من نمی‌ توانم پیشنهاد شما را قبول کنم‌. کلبه‏ام برای من عزیزتر از جانم است و با همسرم که از دنیا رفته، اینجا زندگی می کردیم و من هم می‌ خواهم در همین جا بمانم و بمیرم. ”

داستان کوتاه کاخ و کلبه پادشاه!

وزیر تلاش کرد تا برای او توضیح دهد که این کلبه جذابیت قلعه آن ها را به هم ریخته است اما پیرزن به شدت پایدار و استوار بود و حاضر بود که هر مجازاتی را تحمل کند اما کلبه‏اش از دستش نرود. بنابراین قبول نکرد که کلبه را به پادشاه بفروشد تا این که ماجرا را به پادشاه گفتند. پادشاه بخشنده و باهوش، کمی با خودش فکر کرد و گفت : ” اجازه دهید که کلبه دقیقا همان جا بماند، زیرا باعث افزایش زیبایی کاخ ما خواهد شد.‌” سپس رو به وزیرش گفت: “فراموش نکن چیزی که برای ما زشت به نظر می رسد، برای شخص دیگر همه زندگیش است.”

داستان پندآموز کاخ و کلبه پادشاه
در مجله دلگرم بشنوید و لذت ببرید 👇🏻

تهیه و تولید ، اختصاصی مجله دلگرم


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه داستان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس دختر برای پروفایل | 80 عکس پروفایل دخترونه زیبا و لاکچری