احمدی نژاد امکان بازگشت به سیاست را ندارد / به توافق امید دارم
مهمانپرست سخنگوی اسبق وزارت خارجه گفت: ایران و آمریکا به دنبال توافق هستند و به توافق نیاز دارند. ما نمیخواهیم تحریمها و محدودیتها به اقتصاد و به مردم فشار بیاورد و طرف غربی هم دوست دارد این بحران را پشت سر بگذارد.
سخنگوی وزارت خارجه دولت بهار و سفیر لهستان دولت روحانی بوده است، او عقیده دارد پرونده برجام بسته نشده است و ایران و آمریکا تمایلی به ترک میز مذاکره ندارند. با این حال تا زمانی که آمریکا احساس کند ایران بدون توافق هم اقتصادی پویا دارد مذاکرات نتیجه ندارد. رامین مهمانپرست با سابقه ای طولانی در وزارت خارجه خبرهای جدیدی از ساز و کارهایی که به تازگی قدم ابتدایی آنها را در این زمینه برداشتهاند، می دهد. با او در زمینه مناسبات ایران با غرب و شرق، برجام، تاثیر گروه های سیاسی در ایجاد هیجانات در بازار و... به گفتگو نشستیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید. با گسترش نیوز همراه باشید.
شما برای انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم نامزد شدید، چقدر راهکارهای اقتصادی که برای اداره کشور داشتید در شرایط امروز اجرایی است و در جراحی اقتصادی دولت رئیسی شاهد آنها هستیم؟
جراحی اقتصادی و سیاسی باید شکل بگیرد و حتما محور اصلی این برنامه جامع باید اقدامات کلان اقتصادی باشد. تصمیمات بزرگ و شجاعانه در امر اقتصاد، تغییر ساختار اقتصادی کشور، کوچک کردن دولت و میدان دادن به بخش خصوصی از جمله مسائلی است که باید در داخل کشور آنها را دنبال کنیم. همچنین بحث توسعه روابط خارجی با محوریت دیپلماسی اقتصادی باید در اولویت قرار گیرد.
چند سال در خصوص برنامههای مختلفی کشور، کار کردهام و آخرین ماموریتم در لهستان بود که تجربههای خوبی را کسب کردم. لهستانیها نخستین کشوری بودند که بعد از فروپاشی شوروی از بلوک شرق جدا شدند و سیستم اقتصادی و ساختار اداری خود را تغییر دادند. وضعیت آن زمان لهستانیها بسیار شبیه به وضعیت امروز ایران است. تعداد بالای کارمندان دولت، بازنشستگان، دولتی پر هزینه، بخش خصوصی ضعیف که متاسفانه حجم زیادی از بودجه را به خود اختصاص دادهاند، در کنار فساد، تبعیض و رانت مشکلاتی را ایجاد کرده است که اکثرا به شرکتها بر میگردد.
با تطبیق اقدامات اساسی که میتوان در داخل کشور و در بحث روابط خارجی دنبال کرد و با شرایط فرهنگی و آداب کشور خودمان طرحهای مهمی آماده شد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ یکی از کسانی بودم که بیشترین فعالیت رسانهای را داشتم. تلاش کردم با طرح و برنامه اهداف خود را معرفی کنم. بدون اینکه به عنوان یک جریان سیاسی در انتخابات تاثیر بگذاریم، بحث طرحها و برنامههای عملی را مطرح میکردیم. انصراف ندادم و تا پایان بودم. به نظرم جزو ۱۰ تا ۱۵ نفری بودم که به طور جدی مطرح بودیم اما در نهایت شورای نگهبان ۷ نفر را برای رقابت نهایی انتخاب کرد. من همان زمان اعلام کردم که هر فردی رئیسجمهوری کشور شود، طرحها و برنامهها را در اختیار ایشان قرار خواهیم داد تا وضعیت کشور تغییر کند و فرقی ندارد کار به اسم چه کسی مطرح شود. ما میخواهیم اقداماتی صورت بگیرد تا وضعیت کشور با تحولی مثبت روبهرو شود. همین کار را انجام دادیم و بعد از انتخاب آقای رئیسی و همزمان با مشخص شدن ترتیب دولت جلسه مفصلی با آقای محسن رضایی، به عنوان معاون اقتصادی دولت داشتیم. من بخشی از طرحها و برنامههایم را که به صورت مکتوب با ارائه عدد و رقم تدوین و قابل اجرا شده بود ارائه کردم.
این طرح حداقل با ۵۰۰ هزار میلیارد تومان تامین مالی میشد. در آن طرح برای ۵۰۰ هزار جوان ۵۰۰ هزار مسکن به ترتیب ۲۰۰هزار مسکن ۴۵ متری نوساز و ۳۰۰هزار مسکن ۶۰ متری نوساز پیشبینی کرده بودیم که منابع مالی تامین شده بود. تمامی این تعداد مسکن بدون پیش پرداخت، با اقساط ۲۰ ساله و با بهره ۶% طراحی شده بود. طرحها را بیش از یک سال پیش آماده کرده بودیم و با توجه به افزایش قیمتها و تورم در مرحله بعدی که قیمتها به روز شدند، هر آپارتمان ۴۵ متری یک خوابه برای جوانها ماهیانه یک میلیون و هشتصد هزار تومان شد. آپارتمانهای ۲ خوابه شصت متری اقساط دو میلیون و چهارصد هزار تومانی داشت که به نظر من این رقم از اجاره بهای همین متراژ واحدها کمتر است. چون اقساط را ۲۰ ساله پیشبینی کرده بودیم. اقساط بدون روش پلکانی و ثابت بودند. به این معنی که اقساط بعد از چند سال هزینه سنگینی برای جوانها نخواهند داشت و رویای خانه دارد شدن به راحتی قابل تحقق بود.
برنامهای برای حل مشکل سربازی جوانها نیز مطرح کرده بودیم. تاکید برنامه من روی جوانها بود، به این واسطه که ما ۴۰ میلیون جوان در کشور داریم و من فکر میکنم همه باید در این راستا حرکت کنیم. در آن طرح پیشبینی کرده بودیم که برای کسانی که مایل هستند سربازی خود را بخرند، با مدرک دیپلم، کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری رقم هایی تعیین شود. میانگین ۶۰ میلیون تومان برای خرید خدمت بود. بدون هیچ محدودیتی و برای اینکه توانایی خرید خدمت وظیفه برای جوانانی که امکانات مالی ندارند، فراهم شود. در طرح پیشبینی کرده بودیم، تمامی کسانی که میخواهند خدمت وظیفه خود را خریداری کنند وام دو ساله با بهره ۶% بگیرند که قسط آن به طور میانگین دو میلیون تومان بود و جوانها میتوانستند در صورت عدم تمایل با گذراندن یک دوره آموزشی خدمت خود را بخرند؛ مشغول کار شوند و قسطهای خود را پرداخت کنند تا مشکل سربازی آنها حل شود. در مقابل پیشبینی طرح ما این بود که هر کسی مایل به انجام خدمت وظیفه باشد، میانگین دریافتی ماهیانه ۶ میلیون تومان اخذ کند و بتواند زندگی خود را اداره کند. در حقیقت به سربازی به شکل یک شغل نگاه شود. با توجه به اینکه کشور سالانه ظرفیت پذیرش ۳۵۰ هزار نفر مشمول را دارد. در طرح پیشبینی کرده بودیم که اگر تا ۳۵۰ هزار نفر جذب خدمت سربازی شوند، ما حقوق خوب بدهیم و ۳۵۰ هزار نفر خرید خدمت داشته باشند یا مبالغی را به صورت اقساط پرداخت کنند و به کار آزاد مشغول شوند. یعنی سالیانه ۷۰۰ هزار نفر از جوانها را از بلاتکلیفی درآوردهایم و کل رقمی که باید اختصاص میدادیم تا مبلغ دریافتی برای خرید خدمت را با افزودن مبلغی به صورت حقوق به مشمولان پرداخت کنیم. رقمی در حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان میشد که طرحهای همه اینها آماده است.
برای ۲۰ میلیون نفر از مردمی که ممکن است، قشر ضعیف و آسیب پذیر باشند؛ خرید ماهیانه ۸۰۰ تا یک میلیون کالای تولید ایران را پیشبینی کرده بودیم. پول دریافت نمیکنند اما میتوانستند کالا بگیرند. طرح اصلی این برنامه برای مدیریت یارانه بنزین و گازوئیل بود. زیرا من عقیده دارم از حدود ۶۸ میلیارد دلار یارانهای که کشور ما در سال میدهد و مردم در زندگی خود این رقم را احساس نمیکنند، بخش مهمی به بنزین و گازوئیل بر میگردد. تاکید داشتم که به جای اینکه یارانهها را از بخشهای دیگر حذف کنیم که ممکن روی مواد غذایی فشار مستقیمی به مردم بیاورد؛ یارانه را از سوخت مدیریت کنیم و حذف نکنیم. به همین دلیل در طرح آورده بودند که به هر فرد بالای ۱۸ سال در کشور به جای سهمیه بنزین و گازوئیل برای ماشین سهمیهای روی کارت ملی افراد بالای ۱۸ سال قائل شویم.
این طرح به مجموع بنزین و گازوئیل توجه دارد. تاکید من هم بر بنزین و گازوئیل است. برخی فکر میکنند تنها بنزین مهم است و گازوئیل اهمیتی ندارد و حتی ممکن است نرخ گازوئیل یک دهم بنزین باشد اما بیشترین قاچاق در خصوص گازوئیل است. ۶۰ میلیون بالای ۱۸ سال در کشور داریم که اگر هر کدام ماهیانه ۴۰ لیتر سهمیه داشته باشند. مثل این میماند که روزانه ۸۰ میلیون لیتر سهمیه بنزین و گازوئیل را با نرخ قبلی به افراد اختصاص میدهیم و دیگر به ماشینهای شخصی سهمیه نمیدهیم. تاکسیرانی و اتوبوسرانی و حملونقل بین شهری سهمیه گازوئیل داشتند، همچنین نیروگاهها و کارخانجات سهمیه داشتند و تمامی سهمیهها حفظ میشد. حتی برای ماشینهای شخصی که به صورت اسنپ، تپ سی کار میکنند یا شخصی کار میکنند، پیشبینیهای لازم را داشتیم. ۶۰۰ هزار دستگاه اتومبیل زیر نظر تاکسیرانی سهمیه ماهیانه ۳۰۰ لیتر اضافه تراز کارت ملی افراد خواهند داشت. برای اینکه هیچ کسی بهانه نکند، نرخ حملونقل را افزایش ندهد و یا نرخ تولیدات کارخانجات افزایش پیدا نکند و ادعا نشود که چون سوخت گران شده ما هم باید کالاها را گران بفروشیم.
سهمیه ۸۰ میلیون لیتر روزانه افراد و سهمیه تمامی بخش هایی که باید از بنزین و گازوئیل استفاده کنند، جمعا روزانه ۱۷۰ میلیون لیتر بود. در صورتی که امروز طبق گفته مسئولان ما روزانه بین ۲۲۰ تا ۲۳۰ میلیون لیتر مجموعا مصرف بنزین و گازوئیل داریم. یعنی روزانه بین ۵۰ تا ۶۰ میلیون لیتر فقط صرفه جویی میشود. این صرفه جویی از کجا انجام میشود؟ در بخش هایی که سوخت در ترافیک از بین میرود و یا از سوختی که در قاچاق از بین میرود. فرض کنید روزانه فقط ۵۰ میلیون لیتر صرفه جویی کنیم. نرخ بنزین و گازوئیل صادراتی ما در اروپا بالای دو یورو است. حتی اگر ما نرخ را ۷۰ سنت در نظر بگیریم یعنی در پایینترین حد ممکن، لیتری بیست هزار تومان و به عبارتی روزانه ۱۰۰۰ میلیارد تومان درآمد ارزی خواهیم داشت که سالانه ۳۶۵هزار میلیارد تومان است. این را در نظر بگیرید که ما برای ساخت ۵۰۰ هزار واحد مسکونی ۴۵ و ۶۰ متری اگر بخواهیم تماما به شکل تسهیلات به ۵۰۰ هزار جوان واگذار کنیم، هزینه ساخت همه با هم روی هم ۱۳۵هزار میلیارد تومان است و ما از محل صرفه جویی در سوخت ۳۶۵هزار میلیارد تامین مالی کردهایم.
۲۰ هزار میلیارد نیز برای خدمت وظیفه برای اینکه ۷۰۰ هزار جوان از بلاتکلیفی در بیایند و هنوز ۲۰۰هزار میلیارد بودجه دارید. اگر ۹ تا ۱۰ استان مرزی و محروم را در نظر بگیریم، سالیانه به هر کدام بیست هزار میلیارد تومان برای احداث شغل و کارخانه اختصاص میدهیم. در این صورت دیگر در سیستان و بلوچستان قاچاق سوخت نداریم و شاهد کولبری در غرب کشور نخواهیم بود. به این دلیل که شغل ایجاد میشود. البته به این شرط که با مافیایی برخورد شود. اینها در صورتی است که تمامی ۶۰ میلیون نفری که روی کارت خود سهمیه سوخت میگیرند آن را مصرف کنند اما پیشنهاد ما این بود که اگر هر فردی اتومبیل ندارد در ازای ۴۰ لیتر که ارزش هر لیتر آن حداقل ۲۰ هزار تومان است کالای ایرانی بخرد. اگر در کل کشور، هر جا کسی ماشین ندارد و یا نیاز به حمایت دارد و سوخت سهمیه خود را مصرف نمیکند؛ هر کدام میتوانند ماهیانه ۸۰۰ هزار تومان کالا بخرند. یک خانواده چهار نفره میتواند ماهیانه سه میلیون و دویست هزار تومان کالای ایرانی بخرد و مایحتاج خود یا جهیزیه دخترش و هر چیزی را که لازم دارد تهیه کند. حال ممکن است شش ماه کالا بخرند و شش ماه بعد سهمیه خود را به دوست یا آشنایی بفروشند تا آنها کالا خریداری کند. به این ترتیب شاهد افزایش نقدینگی نخواهیم بود. بلکه چرخش نقدینگی در داخل وجود دارد و اگر کسی نخواست کالا بخرد یا از اقشار ضعیف بودند، از قبال این چرخش نقدینگی ماهیانه درآمدی دارند. اگر بیست میلیون نفر در سال حاضر شوند به جای مصرف بنزین و گازوئیل کالای ایرانی خریداری کنند از محل صادرات همین بنزین و گازوئیل مصرف نشده میتوانیم ۱۹۲ هزار میلیارد تومان درآمد داشته باشیم. میتوان این ۱۹۲هزار میلیارد تومان را بابت مواد اولیه و ماشینآلات یا ساخت کارخانجات جدید که تولیدات خود را در اختیار بیست میلیون نفر میگذارند، درآمد داشت.
من جلسهای با مدیران یکی از بزرگترین تولیدکنندگان مواد غذایی داشتیم وقتی طرح را به ایشان عرضه کردم، پرسیدم به نظر شما با تزریق ۱۹۲ هزار میلیارد تومان چقدر شغل میتوان ایجاد کرد؟ ایشان گفتند فقط در همین بخش ۵۰۰ هزار شغل ایجاد میشود. یعنی طرح هایی که مطرح کردیم، همه عملی بودند. شما میتوانید استانهای ضعیف ما را از این وضعیت خارج کنید. ۷۰۰هزار جوان با این طرح از بلاتکلیفی در میآیند و در بازار کار مشغول میشوند. ۵۰۰هزار مسکن برای جوانان ساخته میشود و چیزی در حدود دو میلیون شغل از این مسیر ایجاد میشود. ساختن این تعداد واحد مسکونی خود اشتغال ایجاد میکند.
این طرحها را ارائه کردیم اما متاسفانه من ندیدم که استفاده مفیدی بشود. جلسهای با جناب قالیباف داشتیم تا اگر مجلس میتواند ورود کند و یک نسخه از طرحها را به ایشان دادیم که استقبال کردند. گفتند از کار گروهها میخواهیم کار کنند. جلسه با جناب مخبر داشتیم که خودشان را ندیدیم اما با معاون اقتصادی ایشان آقای کاظمی قمی مفصل گفتوگو داشتیم. ایشان طرحها را دیدند و قرار شد منعکس کنند.
هدف ما در انتخابات این بود که برای نجات اقتصاد کشور طرحهای عملی ارائه کنیم. همان طرحها را با عدد و رقم و به روز شده خدمت مسئولان ارائه کردیم اما فکر میکنم اگر قرار باشد این طرحها اجرا شود؛ فردی که مسلط بر تمامی مباحث اقتصادی و اجتماعی است و بحثهایی که همدیگر را کامل میکند و به هم مرتبط است، باید این طرحها را اجرا کند و ارادهای جدی در کشور به وجود بیاید. همه قوای سه گانه حمایت کنند و حتی نیروهای نظامی و امنیتی ما پشت طرح باشند. در واقع باید در بالاترین سطح تصمیم گیری کشور چنین طرحی حمایت شود تا انشاا... تغییراتی بزرگ ایجاد شود.
_ آیا این اراده وجود دارد؟ و مهمتر از همه آیا تیم اقتصادی دولت مسلط به امور اقتصادی است؟
اقتصاد کشور ما یک اشکال اساسی دارد که ما به دلیل حجم بالای هزینههای دولتیمان یک کسری بودجه سنگین داریم. یعنی از دولت قبل ۴۵۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه داشتیم و ۶۵۰ هزار میلیارد تومان پروژه نیمه تمام داشتیم. این باعث میشود هر فردی که مسئولیت به عهده میگیرد بخاطر انبوه مشکلات معمولا دچار روزمرگی شود و نخستین دغدغه او این خواهد بود که به چه صورتی این کسری بودجه را جبران کنم و مطالبات مردم و توقع ایجاد شده را پاسخ بدهم. در همین فاصله زمانی بحث رتبهبندی مشاغل معلمین و بحث همسانسازی حقوق بازنشستگان و بحث افزایش ۵۷% حقوق کارگران و بسیاری از این مباحث مطرح شد که بار مالی سنگینی دارد. دولت به ناچار برای اینکه این خواستهها را پاسخ بدهد از هر راهی وارد میشود تا کسری بودجه خود را جبران کند.
ما میتوانیم برای تامین مالی سه منبع داشته باشیم. منبع اول فروش نفت است. چون متاسفانه اقتصاد ما به درآمدهای نفتی گره خورده است. شرایط کشور در تحریم است و حتی اگر تحریم نبود، امکان نداشت بتوانیم درآمدی را که در بودجه سال ۱۴۰۰ از دولت قبل پیشبینی شده بود را محقق کنیم. پیش بینی شده بود که روزانه ۲۳۰۰۰۰۰ بشکه نفت بفروشیم. منبع دوم برای تامین مالی، افزایش مالیاتها بود. شرکتهای دولتی ما حتی اگر انجام مالیات را داشته باشند در سیستم خودشان صرف هزینه هایشان میشود و میماند بخش خصوصی گرفتار تحریم و کرونا بود. درآمد هایشان کاهش هم پیدا کرده بود. افزایش فشار مالیاتی میتواند بسیاری را ورشکست کند یا از صحنه خارج کند. این هم تا حدی قابل انجام است. بنابراین آخرین راه چاپ اسکناس است که به شکلهای مختلف انجام میشود. حال یا نام آن را اوراق مشارکت بگذاریم یا هر نام دیگری و یا در مورد فروش اموال دولتی که تا مقطعی بودجهای را فراهم میکند. سوال این است که بعد از اتمام اموال دولتی چه باید کرد؟!
ما باید ساختار اقتصادی کشور را تغییر بدهیم وبرای تغییر این ساختار بهتر است، به بودجه نگاه کنید. آنجا متوجه میشوید که ما چه مشکلاتی در بودجه کشور داریم؟ در سال ۱۳۹۸ در ردیف بودجه عمومی دولت ۵۲۰ هزار میلیارد تومان بود. بودجه شرکتهای دولتی و بانکها و بیمهها یک میلیون و دویست و هفتاد هزار میلیارد تومان؛ یعنی ۲.۵ برابر بودجه عمومی دولت بود. در سال ۱۳۹۹ بودجه عمومی دولت کاهش پیدا کرده و به ۴۸۰ هزار میلیارد تومان رسیده است اما بودجه شرکتهای دولتی افزایش پیدا کرده و به یک میلیون و چهارصد و هشتاد هزار میلیارد رسید. یعنی سه برابر بودجه عمومی دولت است. متاسفانه دولت سابق در سال ۱۴۰۰ مشخص نیست، با چه انگیزهای تمام وعدههای قبلی و مطالبات موجود را در بودجه آوردند. از جمله بحث معلمان و بازنشستگان و افزایش حقوق کارگران و... در بودجه پیشبینی شد و ردیف بودجه عمومی دولت را از ۴۸۰ هزار میلیارد سال قبل به ۸۰۰ هزار میلیون رساندند و متاسفانه مجلس نیز این رقم را افزایش داد و به ۹۲۵ هزار میلیون رساند. اگر این رقم قابل تحقق باشد، بسیار خوب است اما وقتی نمیتوانید تامین مالی کنند به اجبار چاپ اسکناس انجام میشود. افزایش نقدینگی یعنی افزایش تورم و فشاری که دوباره روی مردم است. در اسفند ۹۹ در تبلیغات ریاست جمهوری همان موقع اعلام کردم ما در بهترین حالت در سال ۱۴۰۰ حداقل ۶۰% افزایش تورم داریم و این روال ادامه یافت.
_ آیا این را ضعف تیم اقتصادی آقای رئیسی نمیدانید؟
نه. من ضعفها را خواهم گفت. این وضعیت اقتصادی و ساختار بزرگ دولت به ۴۳ سال بعد از انقلاب مربوط میشود. شاید قبل از انقلاب هم این روند اشتباه شروع شده بود اما آن زمان جمعیت کم بود و درآمدهای نفتی به یکباره افزایش پیدا کرده بود و کسی توجه نمیکرد. چرا این اتفاق افتاده است؟ به آمار رسمی نگاه کنید ما ۴ میلیون کارمند دولت و شرکتهای دولتی داریم و ۴.۵ میلیون بازنشسته دولت داریم. نخستین اشکال این است در همه جای دنیا تعداد بازنشستگان یک سوم شاغلین است. در ایران تعداد بازنشستهها بیشتر از شاغلین است. دلیل چیست؟ سن بازنشستگی در دنیا روی ۶۳ و ۶۵ یا ۶۷ سال است و بستگی به کشور دارد. بازنشستگی در مورد جنسیت متفاوت است. در کشور ما میانگین سن بازنشستگی ۵۱ سال است. از ۴۸ سال شروع میشود و میانگین ۵۱ سال است. این نخستین اشکال است. افرادی که در سن ۴۸ سال و ۵۰ سال هستند، میتوانند کارایی زیادی داشته باشند را بازنشسته میکنید. یعنی یک حقوق بازنشستگی میگیرند و هم در بازار کار شغلی دارند و باز یک سری مشاغل را اشغال میکنند. دومین اشکال این است که مجموعا ۸.۵ میلیون نفر حقوق بگیرد دولت دارید.
اگر هر کدام یک خانواده ۳ یا ۴ نفره داشته باشند، در کل کشور حدود ۴۰% جمعیت سر برج از دولت حقوق میخواهند و این ۱۰ برابر بزرگتر از استانداردهای بینالمللی است. مثالی میزنم اگر شما به پزشک مراجعه کنید و بخواهید بدانید که وزن تان متناسب است یا اضافه وزن دارید پزشک ارتباط وزن با قد شما را بررسی میکند. اگر اضافه وزن بالایی داشته باشد و پزشک بخواهد به شما کمک کند، ابتدا باید با یک جراحی کمی از وزن شما را پایین بیاورد و بعد با رژیمی متعادل شما را به وزن طبیعیتان برگرداند. بدنه دولتی ما چنین مشکلی دارد و مثل فردی میماند که با قد ۱۷۰ وزنی سیصد کیلویی دارد. مثالی از صدا و سیما میزنم. شاید امروز همه بینندگان گله مند باشند که چرا صدا و سیما برنامههای جذاب تولید نمیکند؟ چرا مخاطبش را از دست میدهد؟ وقتی با مسئولان صدا و سیما صحبت میکنیم، میگویند بودجه نداریم. بودجه را افزایش میدهند و باز به دلیل هزینه هایی که افزایش پیدا میکند کمبود مالی وجود دارد. دلیل چیست؟ تعداد پرسنل صدا و سیما ۱۰ برابر پرسنل وزارت امور خارجه است. کل پرسنل وزارت خارجه در تمام سفارت خانههای ما در ایران، نمایندگی هایمان در شهرستانها و افرادی که رسمی یا قراردادی هستند، مجموعا ۵۳۰۰ یا ۵۴۰۰ نفر هستند اما صدا و سیما ۵۵هزار نفر مشغول دارد.
میگویند چرا خودرو در ایران این همه گران و در مقابل بیکیفیت است؟ تا اقدامی میکنند خودروساز میگوید اگر نرخ را افزایش ندهید ما ضرر میکنیم و بیکاری ایجاد میشود. چرا ضرر میکنند؟ خودروسازی کارمند اضافه کرده، دوست و فامیل هر کسی رسیده استخدام شده و حتی بسیاری در این مجموعه بیکار مینشینند. با بالا رفتن هزینه برای اینکه پاسخگو باشند، نرخ را افزایش میدهند. درحالیکه باید کارکنان را کم کرد. یکی از بزرگترین کارخانجات لهستان که تولیدکننده واگن و اتومبیل بود علاقمند شد تا به ایران بیاید و خط تولید مشترک راهاندازی کنند و تولید واگن و لکوموتیو داشته باشند. وقتی با مسئولان کشور صحبت کردیم گفتند باید با شرکتی ایرانی جوین شوند و با هم خط تولید راهاندازی کنند. ما هم شرکتی را معرفی کردیم. طرف لهستانی آمد و مطالعهای کرد و به من گفت آقای سفیر این شرکت ۵ هزار پرسنل دارد. این تعداد پرسنل کلی هزینه ایجاد میکند. ما ضرر میکنیم و این طور درآمدی نخواهد داشت. ما بخش خصوصی هستیم و ما میگوییم چقدر نیرو لازم است و شاید با ۵۰۰ تا کافی باشد. طرف ایرانی گفت نمیتوان دست به کارکنان زد اینها استخدام شدهاند و نمیشود دست زد. طرف لهستانی گفت من نمیتوانم در ایران کار کنم. اشکال ما این است که حتی در شرکت هایی که ظاهرا دولتی نیستند و یا نیمه دولتی هستند، آنقدر پرسنل با رابطه یا هر چیزی استخدام شده است و هزینهها را آنچنان افزایش میدهند که تولید دیگر صرف ندارد و درآمدها جواب نمیدهد. این یک تفکر غلط اقتصاد دولتی است و حتی اگر بر شرکتهای نیمه دولتی ما حاکم شده باشد، تفکری دولتی و غلط است. این دولت بزرگ و این ساختار دولتی در اقتصاد باید دچار یک تحول شود و ضروری که مسئله آن با یک جراحی حل شود.
اشکال بعدی این است که تیم اقتصادی دولت باید کاملا هماهنگ باشد، در غیر این صورت سیاست هایشان خنثی میکند. در بسیاری از مواقع شاهد این هستیم که ناهماهنگی بین تیم اقتصادی نه تنها در این دولت بلکه در دولتهای قبلی نیز مشکل میآفرید. هنوز هم این بحث وجود دارد که وزارت بازرگانی داشته باشیم یا نه؟! آن زمان که وزارت بازرگانی را ادغام میکردند، میگفتند کوچک کردن دولت و ایجاد نزدیکی بین صنعت و تجارت هدف است. همین اشکال را میتوان بین وزارت بازرگانی و وزارت جهاد کشاورزی دانست. یکی میخواهد محصول تولید کند و دیگری میخواهد وارد کند و ممکن است سیاستها همدیگر را نقض کند. هماهنگی بین دستگاههای اقتصادی در داخل شرط قطعی و لازم است که متاسفانه نه در این دولت و نه در دولتهای قبلی آن هماهنگی مورد نیاز وجود نداشت.
اشکال دیگر نیز این است که کار اقتصادی و کار تجارت باید از یک سو به خارج از کشور مرتبط باشد. یعنی حتما باید برای افزایش کیفیت و کمیت تولید مواد اولیه خود، دانش فنی، ماشینآلات به روز و تامین مالی داشته باشید که خیلیها از خارج صورت میگیرد. وقتی کیفیت تولید و کمیت را افزایش دادید حتما باید به بازارهای صادراتی دسترسی پیدا کنید. صادرات به ادامه داشتن چرخ تولید کمک میکند. چه زمانی صادرات صورت میگیرد، وقتی تولید شما هم کمی و هم کیفی افزایش پیدا کند و هر کدام حذف شود؛ یعنی کار را خوب انجام ندادهاید. برای این که به تولید افزایش کمی و کیفی بدهیم و نیازهای تولید را برطرف کنیم و از طرفی بتوانیم به طور قدرتمند در بازارهای صادراتی ورود کنیم، به یک موضوع احتیاج داریم که نام آن دیپلماسی اقتصادی است. اگر دیپلماسی اقتصادی به خوبی حاکم نشود، به اهدافمان نمیرسیم. امروز کشور در حوزه دیپلماسی اقتصادی ضعفهای زیادی دارد که مهمترین آن این است که دیپلماسی اقتصادی نه تعریف مشخصی بین افراد دارد و نه ساختار مشخصی دارد. در ۲۵ تیر ماه همایشی برگزار کردیم که نخستین همایش بزرگ دیپلماسی اقتصادی بود و از مسئولان دولت، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت، اتاق بازرگانی و از بخش خصوصی افراد مختلفی را دعوت کردیم. بر روی ساختار پیشنهادی کار میکنیم و میخواهیم به رسانهها و به مسئولان ارائه کنیم. عقیده داریم باید مجموعه دستگاه هایی که در امر دیپلماسی اقتصادی موثر هستند، با هم دیگر و کنار هم در یک مجموعهای تصمیم بگیرند که آن تصمیمات جنبه قانونی پیدا کند. به سرعت اجرا شود و حتما وزارت امور خارجه به شکل متولی امر بالای سر جریانی که میخواهد به این دیپلماسی اقتصادی شکل بدهد بایستد. وزارت خارجهای که با هماهنگی همه دستگاهها و با تصمیم گیری با حضور همه اعضا عمل میکند و اهداف را دنبال میکند.
_ این مسئله چقدر در این دولت اجرایی خواهد بود؟
من مسئول تصمیم گیر در دولت و مجلس نیستم. فکر میکنم در همایشی که برگزار کردیم، مشخص شد که همه به این نیاز رسیدهاند. این بسیار مهم بود، در بیانات مسئولان دولتی و مسئولان مجلس و بخش خصوصی همه به این نیاز رسیده بودند که دیپلماسی اقتصادی باید ساختار مشخصی داشته باشد. باید قدرت تصمیم گیری و اجرایی بالا داشته باشد و همه دستگاههای موثر باید، تصمیمات را به صورت هماهنگ اجرا کنند. باید با کمک ساختار جدید جهشی داشته باشیم. معنی این نیست که نهادی جدید درست شود زیرا اگر قرار است باز دولت را بزرگ کنیم و یک نهاد ایجاد کنیم، این خلاف مقصود ما است. باید ساختار طراحی شود و دارای سیستم شود و هماهنگی باید به شکلی دقیق صورت بگیرد. باید تصمیم گیری در مورد مسائل کلان اقتصادی وجود داشته باشد و هر کدام از اعضا به گونهای نقش خود را بازی کنند که سیاست اصلی اتخاذ شده به بهترین شکل ممکن اجرا شود. من امیدوارم چون احساس میکنم هم دولت به این نتیجه رسیده که دیپلماسی اقتصادی باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد و هم مجلس بر این موضوع حساس شده و طرحهای مختلفی را کار میکنند. مجمع تشخیص به این نتیجه رسیده و بخش خصوصی هم روی این مسئله تاکید دارد. باید به نزدیک کردن دیدگاهها کمک کنیم.
_ آیا با مسئولان دولتی جلساتی پیوسته دارید؟
ما خانه دیپلماسی تاسیس کردهایم و به عنوان یک ان جی او کار میکنیم و در همایش دیپلماسی اقتصادی در پنجم تیر ماه اعلام رسمی کردیم. سالار عقیلی نیز برای ما برنامه را اجرا کرد و سرودی را تولید شد که به عنوان سرود ملی خانه دیپلماسی برای نخستین بار در آن برنامه رونمایی کردیم. خانه دیپلماسی با این هدف ایجاد شده است که محلی برای مباحث، تصمیم گیری و مشاوره در تمام اموری باشد که به دیپلماسی ربط پیدا میکند اما گرایش اصلی بر دیپلماسی اقتصادی باشد. کار بسیار مهمی که در خانه دیپلماسی دنبال میشود، آموزش دیپلماسی اقتصادی است. ما دورههای دی بیای را با گرایش دیپلماسی اقتصادی طراحی کردهایم اما با تفاوتی ویژه و یکی از مهمترین تفاوتهای دوره مذکور این است که در این دوره ۱۳ درس پیشبینی شده است که خود ما طراحی کردهایم. این درسها برای مدیران چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی برای کار اقتصادی نیاز است. این دروس برای فعالان اقتصادی در رابطه کار با کشورهای دیگر ضروری است. نخستین درس ما تشریفات است. مدیران ما و فعالان تجاری و اقتصادی ما باید تشریفات را بدانند. برای اینکه تشریفات در این دوره آموزش داده شود، فردی را به عنوان مدرس انتخاب کردهایم که ۲ دوره مدیر کل تشریفات وزارت خارجه بود و یک دوره مدیر کل تشریفات ریاست جمهوری بود و دو دوره سفیر بود و در حدود ۳۵ سال سابقه مدیریت در وزارت امور خارجه را دارد. درس دیگر زبان بدن است. افراد باید بدانند که در سفرهای خارجی و روابط خارجی زبان بدن بسیار مهم است. اگر میخواهند تجارتی موفق داشته باشند، زبان بدن بسیار مهم است.
_ از دولت فعلی چه کسانی در خانه دیپلماسی هستند؟
هیچ کس. این مجموعه یک ان جی او است. ما جلسات را برگزار میکنیم و دعوت میکنیم. مثلا برخی از استان دارها و یا برخی از معاونان وزارت خانهها و برخی از مدیران عامل شرکتهای بزرگ دولتی، برخی از مسئولان مناطق آزاد و شرکتهای نیمه دولتی دائما با ما جلساتی دارند و در بحثهای مختلف هم فکری میکنیم. سعی میکنیم برای آن راهحل پیدا کنیم.
ما چند کار را طراحی کردهایم و نخستین کار ما دورههای آموزشی است. از مهر ماه در ۹ استان شروع میشود. کار دومی که در خانه دیپلماسی دنبال میکنیم، آموزشهای مهارتی تخصصی است. با سازمان فنی و حرفهای تفاهمنامهای امضا کردهایم و ۱۸ هزار موسسه و آموزشگاه زیر نظر سازمان فنی و حرفهای است. موسسهها را برای آنها طراحی میکنیم تا در مشاغل مختلف دورههای حرفهای مهارتی با بهترین موسسات بینالمللی را بگذرانند و بتوانیم مهارت و تخصص را در کشور ارتقا بدهیم.
کار بعدی که به نظر من یکی از وظایف مهم است و همه از جمله دولت، مجلس و بخش خصوصی باید کمک کنند؛ این است که در اعزام نیروی کار تخصصی به خارج از کشور برنامه جدی داشته باشیم. باید متخصص آموزش بدهیم و متخصصین را به بازارهای کار در کشورهای دیگر اعزام کنیم.
کار دیگر ما مشاورههای دیپلماسی اقتصادی است. برای مسئولانی که میخواهند روابط خارجی داشته باشند از بدنه بسیار ارزشمند بازنشستگان وزارت خارجه که در قالب سفرای بازنشسته انجمن سفرا و حداقل ۱۵۰ سفیر داریم که از مدیران بازنشسته وزارت خارجه هستند. هر کدام به طور میانگین ۴۰ سال سابقه مدیریت و سابقه سفارت دارند و اگر فقط ۱۵۰ نفر با حدود ۴۰ سال سابقه را در نظر بگیریم، یعنی ۶ هزار سال تجربه کار روابط خارجی و تجارت خارجی مورد استفاده قرار نمیگرفت. از این بدنه ارزشمند برای مشاورههای دیپلماسی اقتصادی استفاده میکنیم.
کار بعدی ما طراحی همایشهای دیپلماسی اقتصادی متعدد است. مثلا برنامه بعدی ما این است که همایش بسیار بزرگ دیپلماسی انرژی را داریم. در بعضی از استانها همایش دیپلماسی اقتصادی مخصوص آن استان را داریم. یعنی ظرفیتهای آن استان چیست و در چه زمینههایی باید با طرفهای خارجی وارد همکاری شود؟ دورهها و برنامههای مختلفی طراحی و برنامه یک ساله تا پایان شهریور ۱۴۰۲ طراحی شده است. در خانه دیپلماسی با مشورت برخی از مسئولان دولتی، نمایندگان مجلس، روسای کمیسیونها، با همکاری اتاق بازرگانی و بخش خصوصی طرحها را دنبال میکنیم.
_ دولت امروز درگیر برجام است. امروز برجام چقدر امکان احیا دارد؟
من شرایط را تحلیل میکنم و فکر میکنم؛ هر دو طرف به دنبال توافق هستند و به توافق نیاز دارند. ما نمیخواهیم تحریمها و محدودیتها به اقتصاد و به مردم فشار بیاورد و طرف غربی به دلیل مسائل بینالمللی که اتفاق افتاده است، دوست دارد این بحران را پشت سر بگذارد تا بگوید ما با گفتوگو و راهحلهای دیپلماتیک توفیقی کسب کردیم. غرب میخواهد فشارهایی که در شرایط فعلی و بعد از بحران روسیه و اوکراین بر اروپا بوده است، بر طرف شود. تا زمانی که یک طرف مذاکره فکر کند میتواند امتیاز بیشتری بگیرد یا فکر کند طرف مقابل او از ضعفی برخوردار است و میتواند فشار بیشتری بر او وارد کند، نمیتوان چندان به نتیجه امیدوار بود. شرایط امروز برجام به این صورت است که طرف غربی یک بیم دارد و یک امید. بیم از این است که میترسد اگر زمان زیادی بگذرد ما در فعالیت هستهای به نقطهای برسیم که دیگر بودن و نبودن برجام فرقی ندارد. در نتیجه دوست دارد، زودتر این برجام به نتیجه برسد. یک سری محدودیت برای فعالیتهای هستهای ما و یک سری نظارتهای دقیقتر اعمال شود. همچنین این امیدی وجود دارد و فکر میکند پاشنه آشیل کشور ما مشکلات اقتصادی است و اگر مذاکرات برجام را کش بدهند و یا قدم هایی را که باید بردارد، برندارد مشکلات اقتصادی در داخل کشور ایران به نقطهای میرسد که مسئولان ما را مجبور به پذیرش خواستههای آنها میکند. مشکل ما امروز در این سطح و مرحله است.
طرف غربی و به ویژه امریکا که مرتبا بر فشارهای حداکثری تاکید داشت، منتظر تا افزایش فشارهای اقتصادی در داخل کشور مردم ما را به ستوه بیاورد. در نهایت اگر هر دو طرف به دنبال راهحل اساسی باشند، یک اقدام ما باید انجام دهیم و یک اقدام طرف مقابل. اقدام ما این است که باید نقطه ضعف خود را برطرف کنیم. نقطه ضعف ما در مذاکرات این است که شرایط اقتصادی داخل را به گونهای تغییر بدهیم که طرف مقابل احساس نکند هر چه زمان بیشتر میگذرد مشکلات ما جدی تر میشود. اگر تصمیمات بزرگی در اقتصاد کشور گرفته شود و ما رویه را تغییر بدهیم که گذشت زمان هزینهها و بدهیهای ما را بیشتر نکند؛ برجام ۵ سال دیگر هم طول بکشد ما قوی تر خواهیم شد. اگر این مشکل را حل نکنیم طرف مقابل رصد میکند و میگوید اگر طولش بدهم و زمان بگذرد، اینها مجبور به تن دادن به خواستههای ما هستند. اقدام ما این است که باید اوضاع اقتصادی داخل کشور را که به نقطه ضعف ما تبدیل شده است. باید تصمیماتی بزرگ برطرف کنیم و رویه و روند عوض شود. اگر این کار را نکنیم گذشت زمان به ضرر ما است. اقدامی که طرف مقابل ما باید انجام بدهد، این است که اگر احساس کرد فشار هایی که میآورد ثمری ندارد و میتواند ما را به نقطه آخری برساند که بودن و نبودن برجام هیچ خاصیتی برای ما ندارد. حتی ممکن است برجام و همه چیز را رها کنیم. در این شرایط بدون هیچ محدودیتی فعالیتهایمان را انجام بدهیم، مشکلات بینالمللی را بیشتر خواهد و باید دست از فشار هایی که خارج از چهارچوب برجام است، بردارند.
طرف امریکایی روی ۲ موضوع فشار میآورد که هیچ ربطی به برجام ندارد. نخستین موضوعی که فشار میآورد به محدود کردن فعالیتهای منطقهای مربوط است که هیچ ربطی به برجام ندارد. برجام فعالیتی هستهای است. فعالیتهای منطقهای هر کشوری به همان کشور و به امنیت ملیاش مربوط است. شاید بخواهد از طریق پیمانهای دست جمعی یا از طریق توسعه روابط و از طریق افزایش قدرت دفاعی خود بازدارندگی ایجاد کند. پس اینکه طرف امریکایی از ما میخواهد، فعالیتهای منطقهای خود را محدود کنیم این درخواستی خارج از برجام است. دومین مسئله مورد تاکید امریکا محدودشدن فعالیتهای موشکی ایران است. چرا؟ اگر فعالیت موشکی ما باعث میشود کسی به خاک ما تعرض نکند و اگر فکر حمله نظامی به سر آنها زد احساس کنند، در مقابل خسارتی که میزنند هزینهای بسیار سنگین میدهند. اتفاقا افزایش قدرت دفاعی موشکی ما جنبهای بازدارنده خواهد داشت و در منطقه ثبات ایجاد میکند. ایران یک بار این شرایط را امتحان کرده است.
۸ سال جنگ به ایران تحمیل شد و کشورمان هیچ امکاناتی برای دفاع از خود نداشت و همین کشورها برای اینکه امکاناتی به ما بدهند، هزار خواسته داشتند. پس افزایش قدرت دفاعی کشور کاملا به امنیت ملیاش بر میگردد و ربطی به هیچ کسی ندارد. چرا غرب دائما در حال افزایش دادن بودجه نظامی است؟ چرا دائما از سلاحهای پیشرفته تر استفاده میکنند؟ مگر چند روز پیش اسرائیل به فلسطین حمله نکرد؟ سعی شد با سلاحهای جدید امریکایی تمامی سنگرها و پایگاههایی را که در عمق زمین بود نابود کنند. این حمله آزمایش سلاحهای امریکایی بود. چرا کشورهای مقابل ایران خود چنین اقداماتی دارند؟ افزایش قدرت نظامی برای آنها خوب است و برای کشورهای دیگری که قصد دفاع از خود را دارند بد است؟ پس امریکاییها تا زمانی که چنین تصوری در ذهن خود دارند و گمان میکنند هر چیزی به هر کسی گفتهاند باید فورا اطاعت شود، خواستهای را میتوانند به دیگران تحمیل کنند، به نتیجه نمیرسند.
_ ماجرای خروج سپاه از لیست سیاه آمریکا در این بین چقدر جدی است؟
این که امریکا یک نیروی نظامی رسمی در کشوری را تحریم کند، از جمله مسائل خنده دار در دنیا است. کارهای امریکا در عرصه بینالملل بسیار مضحک است و منطق ندارد. مگر آنها سردار سلیمانی را ترور نکردند، مگر ترامپ رسما اعلام نکرد که ما چنین کاری کرده ایم؟! آیا این کار ترور نبود؟! فرمانده نظامی رسمی ایران که به دعوت کشوری وارد آن کشور شده است را ترور میکنند و هیچ مشکلی پیش نمیآید. نیروی نظامی رسمی ما را که طبق قانون اساسی کشور فعالیت میکند تحریم میکنند. این در کجای دنیا رسم است. این روند خلاف اما مشکل فقط این نیست. مشکلی که در برجام وجود دارد بهانه جوییهای امریکا و غرب است. یک مسئله این است که خودشان میگویند ما هیچ تضمینی نمیدهیم. همین دولت یا دولت بعدی توافق را نقض کند و قول نمیدهند. انتخابات نزدیک است و آقای ترامپ و جمهوری خواهان باز فعالیتهای خود را ادامه میدهند. جمهوری خواهان باز امیدوار هستند که دوباره انتخابات را بگیرند. حتی آقای ترامپ باز روی کار بیاید. همین دولت فعلی امریکا قول نمیدهد که تا دولتش ادامه دارد، به برجام پایبند باشد. میگویند اگر کنگره تصویب کند، میشود جنبه الزام و اگر تصویب نکند ما قول نمیدهیم.
_ چقدر احتمال دارد برجام در دولت بایدن احیا شود؟
این بستگی به تصمیم سیاسی دارد. من پیشنهادی برای بخش تضمین ماجرا دارم. البته این پیشنهاد بخشی از آن است، چون ممکن است آژانس بینالمللی انرژی اتمی هر روز یک بهانهای بیاورد. دوباره پرونده پی ام دی را به راه بیاندازد و باز اعلام کنند که ما مشکوک هستیم. باید از مراکز نظامی شما بازدید و بازرسی کنیم. این ادعاها میتواند هر روز ادامه پیدا کند. شما توافق میکنید و ۶ ماه دیگر منافقین میگویند در فلان جای ایران کار هستهای میشود. سریعا اعلام شود چون گزارشی از این دست رسیده باید فعالیتهای نظامی شما را کنترل کنیم. باز این بازیها را ادامه بدهند. مسئولان ایرانی میگویند پرونده باید بسته شود و من برای تضمین تعهد امریکا به پایبند بودنش فقط یک پیشنهاد را عملی میدانم. کشورهای غربی همه چیز را با منافع مادی میسنجند. مگر نمیگویند برجام خوب است و ایران باید توافق کند. این توافق باید پایدار باشد؟! بهانه امریکا این است که امکان دارد کنگره و یا دولت بعدی امریکا تصمیمی بگیرد و توافق را نقض کند. پیشنهاد من این است بیایند و با کمک اروپاییها مبلغ قابل توجهی را مثلا ۵۰۰ میلیارد دلار یا یورو در صندوقی به عنوان ضمانت توافق نگهداری شود. اگر طرف غربی برجام را نقض کرد، این مبلغ به عنوان خسارت به ایران پرداخته شود. حتی میتوانند زمان بندی کنند و اعلام شود از زمان توافق به طور مثال هر سه ماه یک بار بررسی میشود و اگر محدودیتهای کار اقتصادی با ایران به هر بهانهای برطرف نشده است هر سه ماه یک بار ۵۰ میلیارد دلار خسارت به ایران پرداخته شود. من فکر میکنم ضمانت مالی مشخص میکند که امریکا چقدر به برجام پایبند است. چون برای غرب به ویژه امریکا منافع مادی اهمیت دارد. اروپا نیز باید در این خسارت سهیم شود تا تمام تلاش خود را برای حفظ برجام انجام بدهد.
_ آیا میتوان به احیای توافق امیدوار بود؟
من ناامید نیستم. من فکر میکنم در نهایت توافق انجام میشود.
_ حیات سیاسی برخی از مسئولان ما مثل ترامپ است و ما هم ترامپیست هایی در داخل داریم. شما در دولت بهار مسئولیت داشتید آیا احمدی نژاد هم میتواند به قدرت برگردد و دید و نگاه و تصمیم گیریهای ایشان میتواند در شرایط فعلی موثر باشد؟
به هیچ وجه. جریانات سیاسی مختلفی در کشور ما بودند و هر کدام فرصت هایی ۸ ساله داشتند تا ظرفیتهای خود را نشان بدهند. ابتکارات و خلاقیتها و ایدههای خود را مطرح کردند و به نظر من از دید مردم اینها تمام شدهاند. اگر دقیقتر نگاه کنیم مردم دیگر علاقهای به این جناح بندیها ندارند. مردم به دنبال این هستند که افرادی که روحیه کار برای کشور را دارند و رویکردی ملی دارند و به دنبال باند بازی و جناح بازی نیستند، بر سر کار بیایند. مردم از اینکه جریانی بر روی کار بیاید و تمام تقصیرات را بر گردن جریان قبلی بیاندازد، خسته شدهاند. جریانی میآید و ادعای بزرگی میکند و موفق نمیشود. باز جریانی دیگر میآید و او را متهم میکند اما همان کار را تکرار میکند. چرا در کشور ما وضعیت به این صورت است که وقتی دولتی بر سر کار است، در اواخر دوره تمام مردم ناراضی هستند و بعد دولت بعدی میآید و مردم مقایسه میکنند. میبینند دولت قبلی بد نبود! به نظر من جناح بندیها دیگر جواب نمیدهد. ما در دوره حساسی از تاریخ سیاسی و اقتصادی کشور هستیم و احتیاج داریم تمام مردم و مسئولان دست بهدست هم بدهند و طرحهای بزرگ ملی را برای نجات اقتصاد کشور با هم انجام بدهیم.
هر کسی وارد جناح بندی شود این برای او مهمتر است که طرف عضو تیم او باشد و شایستگی طرف مقابل مورد توجه قرار نمیگیرد. کشور از این ناحیه ضربه خورده است. مردم هم دیگر نمیپسندند. اگر میخواهیم نسبت به آینده شاهد تحولی بزرگ باشیم، باید مسئولان ما رویکردی ملی با به کار گیری تمام نیروهای توانمند و گرایشهای مختلف داشته باشند. به این شرط که چارچوبهایی در کشور وجود داشته باشد که ما به آنها معتقد هستیم. به شرط اعتقاد به کشور، منافع ملی، اعتقاد، تعهد به استقلال کشور و پایبندی به اصولی که در کشور به آن معتقد هستیم. تاریخ و تمدنی که متعلق به کشور است. اگر افرادی سالم که برای کشور انگیزه دارند، از جناحهای مختلف در کنار هم جمع شوند و کاری بزرگ برای کشور انجام بدهند؛ مردم صددرصد حمایت میکنند. پشت آنها میایستند ولی اگر بحث جناح بازیها ادامه پیدا کند، شاهد دوری مردم از حمایتهای سیاسی خواهیم بود چون احساس میکنند جریانات سیاسی مختلف کارنامه هایی داشتند که چندان قابل دفاع نیست.
_ تیم دیپلماسی دولت سیزدهم را در مقایسه با تیم دیپلماسی قبلی چگونه میبینید؟
اولا سیاست خارجی هر کشوری توسط مسئولان ارشد آن کشورها طراحی میشود و در هیچ کشوری وزارت خارجه به تنهایی تصمیم گیر نیست. نمیتواند رفتاری خلاف سیاستهای کلی داشته باشد. ما ۲ بحث داریم یک بحث تصمیمسازی برای سیاست خارجی است و یک بحث تصمیم گیری برای سیاست خارجی است. در مرحله تصمیمسازی خیلیها میتوانند نقش داشته باشند و به عنوان کارشناس و به عنوانم کسانی که صاحب نظر هستند، مسئولیت دارند. مثلا در شورایعالی امنیت ملی تصمیم گیری میشود که ما در رابطه با فلان کشور همسایه چه اقدامی انجام بدهیم. امروز حکومت در افغانستان عوض شده و طالبان روی کار آمده است، رابطه ما با افغانستان چگونه طراحی میشود؟ تمامی افرادی که در شورایعالی امنیت ملی هستند دیدگاههای خود را میگویند و میتوانند در تصمیمسازی موثر باشند اما مرحله نهایی وقتی است که شورایعالی امنیت ملی که رئیسجمهوری است، به یک جمع بندی برسد و آن جمع بندی را به تایید مقام معظم رهبری برساند. یعنی سیاست خارجی ما در رابطه با فلان کشور مشخص شد. حال باقی موظف به اجرا هستند. وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی در مرحله تصمیمسازی نقشی بسیار مهم دارد و یکی از مهمترین اعضا برای کمک به تصمیمسازی است اما نهایتا در هر تصمیمی که گرفته شد، مجری خواهد بود. زمانی میگوییم تیمهای مختلفی که در دولتهای مختلف در وزارت امور خارجه بر سر کار آمدهاند. چقدر در تصمیمسازی نقش داشتند و چقدر در اجرای تصمیمات خوب عمل کردهاند؟ اینها را باید مقایسه کرد چون پرسنل وزارت خارجه قاعدتا نباید گرایشات حزبی و جناحی داشته باشند.
_ با توجه به اشراف شما بر حوزه دیپلماسی کدام تیم و کدام دولت بالاترین نمره را میگیرد؟
همه دولتهای ما در بخش سیاست خارجی نقاط قوت و نقاط ضعف داشتند و من فکر میکنم نباید به این شکل قضاوت کرد. تمامی افرادی که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی در وزارت امور خارجه نقش داشتند، در دوره آقای خاتمی هم نقش ایفا کردند و همانها در دوره اقای احمدی نژاد و آقای روحانی نیز نقش داشتند و امروز در دوره آقای رئیسی هم ایفای نقش میکنند. مدیران وزارت خارجه ما که نقش اصلی را دارند، بین ۳۵ تا ۴۰ سال سابقه کار در سیاست خارجی را دارند و در تمام این دولتها بودند. اصولا دستگاه سیاست خارجی نباید گرایش حزبی و باندی داشته باشد و این خلاف اساسنامه است. شاید افراد چنین گرایشی دارند اما خلاف قانون است. اگر فردی بخواهد رسما کار حزبی کند، این خلاف است. شاید تنبیه و حتی اخراج شود. ممکن کسانی گرایش داشته باشند اما رسما عضو حزبی نیستند. علی رغم داشتن گرایشات حزبی و سیاسی باید تنها به دنبال منافع ملی باشند.
_ شاهد این هستیم که تندروهای داخلی همواره سعی در تخریب برجام دارند و همچنان به برجام میتازند نتیجه این رفتارها چیست و چه چیزی را نشان میدهد؟
این که جریانات سیاسی به دنبال اهداف سیاسی خاص باشند، محتمل است. به این دلیل که در حال انجام کار سیاسی هستند. حتی ممکن است مواضع افراد در مقاطع مختلف در مورد موضوعی خاص متفاوت باشد. این نشان میدهد که جریانات سیاسی بیشتر از اینکه به دنبال منافع ملی باشند، به دنبال اهداف تشکیلات خود هستند. مسئولان ارشد کشور ما به دنبال منافع ملی هستند و این علی رغم آن است که در جریانات سیاسی هر کسی گرایشات خود را دارد. ما در همین مقطع شاهد بودیم، برخی تلاش کردهاند بگویند تیم مذاکرهکننده ما بسیار بد عمل میکند.برخی میگویند بسیار خوب عمل میکند. آن چیزی که مهم این است که بالاترین مقامات رسمی کشور ما از این تیم و مذاکرات حمایت میکنند یا نه؟! اگر حمایت میکنند به معنی این است که تمامی دوستانی که در مذاکره هستند چه اعضای تیم دولت قبل و چه تیم فعلی مورد حمایت رهبری هستند. اینها نمایندگان کشور ما برای دفاع از حقوق ملت هستند. ممکن است پیشنهادات مختلفی مطرح شود که این پیشنهادات را با مسئولان ارشد کشور مطرح میکنند. جریانات سیاسی متاسفانه بیش از اینکه به دنبال منافع ملی باشند، اهداف سیاسی خود را دنبال میکنند.