حال بد ایرانیان و مرگ مهسا امینی


 حال بد ایرانیان و مرگ مهسا امینی

وضعیت و حال امروز ایرانیان بر کسی پوشیده نیست. حال ایران به دلایلی که بر همگان معلوم است، خوب و نرمال نیست.

گرانی کمرشکن و ویرانگر، سقوط آزاد ارزش پول ملی، گریز و مهاجرت معکوس از شهرها و رشد قارچ‌گونه حاشیه‌نشینی، بحران زیست‌محیطی مانند سیل، زلزله، خشکسالی و بی‌آبی، بیکاری و هزاران مشغله ویرانگر دیگر و از همه بدتر ناامیدی از آینده، حال اغلب ایرانیان را ناخوش کرده و حتی وضعیت و عرصه را برای لاکچری‌ها، اغنیا و دارندگان ژن‌های قوی یا همان آقازاده‌ها نیز تنگ کرده و آنها هم از این وضعیت رنجور هستند.

اسفبارتر از همه آنکه قیمت چهار اقلام دستوری دولت، یعنی مرغ، روغن، تخم‌مرغ و لبنیات به پرواز درآمده‌اند و هیچ دستوری جلودارشان نیست. در بحبوحه و میانه این ناخوش احوالی، آنچه در تزاید و تصاعد تولید بدحالی‌های امروزی ایرانیان مزید بر علت شده، استقرار گشت ارشاد البته نه برای (مدیران) بلکه برای ارشاد و هدایت دختران، زنان و بانوان کشور در رعایت حجاب و عفاف است.

 حال بد ایرانیان و مرگ مهسا امینی

در واقع گشت ارشاد که قرار بود برای کنترل و واپایش اختلاس‌گران و پولشویان در دستگاه‌های اداری انجام وظیفه کند، حالا برخلاف وعده دولت در جهت جلوگیری از بدحجابی و کم‌حجابی با هدف دفاع از عفاف و حجاب برای دختران و بانوان کشور، آماده و تمهید شده است و امر را به‌گونه‌ای نمایش می‌دهد که گویی مشکل کشور فقط در بدحجابی یا کم‌حجابی است.

در اینکه حجاب و جوانب مرتبط در یک نظام اسلامی بیشتر مصونیت است نه محدودیت تردیدی نیست، اما در راستای اصل انتخاب و البته به شرط آنکه دستخوش بدآموزی و اشاعه فحشا و فساد نشود، چنین مصونیت و حتی محدودیتی نباید به واسطه نمایان شدن تار مویی باعث گرفتن جانی از دختران و بانوان کشور شود.

در روز‌های اخیر خبر «مرگ ارشادی» مهسا امینی دختری که از شهرستان سقز کردستان به همراه والدین به تهران آمده بود، جامعه ایران را تحت‌تاثیر قرار داد، به گونه‌ای که به دنبال رسانه‌ای شدن مرگ مهسا، طوفان و جنجالی به ویژه از سمت سلبریتی‌ها و نام‌آوران فرهنگی و اجتماعی در شبکه‌های اجتماعی در حال ترند شدن است.

قطعا خبر مرگ دختر ۲۲ساله سقزی بسیار دردناک است و نمی‌توان از اظهار همدردی و تالم و آلام سلبریتی‌ها و هموطنان در چنین مرگ نابهنگامی خرده گرفت و از انعکاس پیام‌های تاسف‌بار و واکنش انسان‌دوستانه و البته حیرت‌‌بار هموطنان در فضا‌های مجازی تعجب کرد.

وقتی در جامعه‌ای برای تظلم و مرگ انسان تیره‌پوستی چون «جورج فلوید» یعنی همان فردی که فشار پای پلیس ضدشورش‌شهر مینیاپولیس آمریکا بر گردنش منجر به مرگش شد، حال انسان ایرانی خراب و حتی اشکی ریخته می‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت که از مرگ دختر ۲۲ساله سقزی دل هر بی‌درد و حتی سنگدلی آن هم به واسطه اهمال غیرعمدی در انجام وظایف عفاف و حجاب، به درد نیاید و متاثر نشود.

قطعا مرگ مهسا امینی همچون مرگ جورج فلوید آمریکایی داستانی است «پرآب چشم» که هر دل بی‌درد و سنگدلی را به ویژه در شرایطی که پای اولویت‌های دیگری چون تامین معاش و غم نان در میان است، به رحم می‌آورد. حال اگرچه رحیل نابهنگام مهسا امینی موجب جریحه‌دار شدن وجدان انسانی شده و او رخ در نقاب خاک کشیده است، اما مهم‌تر از مرگ مهسا، چگونگی رقم خوردن مرگ اوست، به این معنی که باید دانست نقش گشت ارشاد در مرگ وی تا چه میزان دخیل بوده است؟

آیا چنین مرگی بدون مقدمه و یا بدون دادن هشدار و انذار و یا به واسطه عصبیت برخی مقامات و در نتیجه خشونت ‌هادیان ارشاد بوده یا آنکه مرگش به واسطه مقاومت و بدفرمانی‌اش از‌ هادیان گشت ارشاد و مدافعان عفاف و حجاب رقم خورده است؟ به بیان دیگر باید دانست که آیا‌ هادیان گشت ارشاد ابتدا‌به‌ساکن و بدون دادن هیچ انذار و هشداری زمینه مرگ او را به واسطه وارد کردن ضربه باتوم بر سرش فراهم آورده‌اند یا آنکه مقاومت و نافرمانی مهسا در تمکین فرامین ‌هادیان گشت ارشاد، منجر به فوت او شده است؟

واقعیت آن است که از چگونگی دقیق مرگ مهسا خبری در دست نیست و بیشتر خبر‌ها و حکایت‌ها بر اساس حدس و گمان می‌چرخد و حتی بعید هم نیست که مرگ مهسا امینی از سوی ناراضیان وضع موجود و مخالفان استقرار گشت ارشاد، دستخوش تحریف، بزرگنمایی و سیاه‌نمایی شده باشد. در واقع نه می‌توان از خشونت و عصبیت برخی از عناصر گشت‌های ارشاد اعلام برائت کرد و نه می‌توان مهسا را در نافرمانی در قبال هشدار‌های‌ هادیان ارشاد مبرا دانست.

در واقع چنین مرگ تلخ و شرنگ‌باری در دوآلیسم پرابهام و پرتناقض رفتار مهسا و رفتار‌های ارشادی‌ هادیان حجاب و عفاف در جامعه امروز ایران گم شده است. با این همه نکته درخور توجه این است که بعید است ‌هادیان گشت‌های ارشاد بخواهند مسوولیت‌ها و کارویژه‌های خود را خارج از منشور و پروتکل‌های امر ارشادی در مواجهه با بدحجابان به انجام برسانند و از همان ابتدا بنای کار را بر خشونت، عصبیت و انتقام بگذارند و با شیوه خودسرانه مشکلی را بر مشکلات جامعه بیفزایند.

نکته مهم‌تر آن است که حتی نوعی تساهل و مدارا و مماشات معطوف به عقلانیت نیز در رفتار‌‌ هادیان گشت‌های ارشاد دیده شده که وضعیت بدحجابی محتمل مهسا در مقایسه با آن قفل است. در واقع‌ هادیان گشت‌های ارشاد نیز خوب می‌دانند که نباید با رفتار‌های خشن و نامنعطف کارویژه‌های توزیعی و استخراجی نظام را کاهش دهند و موجب شکاف‌های متراکم جامعه شوند.

نباید فراموش شود که‌ هادیان گشت ارشاد حجاب و عفاف نیز همانند مردم فهیم و شریف بخشی از مردم ایران هستند و می‌دانند مرگ، حتی برای همسایه نیز خوب نیست. بنابراین نیازی نیست که کارویژه‌‌های ‌هادیان حجاب و عفاف را بد جلوه دهیم و نیازی هم نیست که تحت تاثیر مرگ مهسا امینی جامعه را ناآرام کنیم و امنیت روانی را از شهروندان بزداییم.

قطعا تا واقعیت چگونگی مرگ مهسا امینی مشخص نشود، نیاز به هیاهو، آشوب و شعار‌های ساختارشکنانه نیست. واقعیت آن است که هرگونه رفتار‌های معطوف به آنومی و اتخاذ رفتار‌های هیجانی آن هم به منظور آنومی شدن و ناآرام کردن جامعه، نتیجه‌ای جز واکنش منفی از سوی نظام و حاکمیت ندارد.

به ویژه آنکه تلاش برای ناآرام کردن جامعه و اتهام حاکمیت به بحران مشروعیت سیاسی و همچنین اتهام به نقض فاحش حقوق بشر و زن‌ستیزی و انعکاس آن در رسانه‌های فرامرزی و بین‌المللی، سطح تسامح و انعطاف حاکمیت در برخورد با ناراضیان و عاملان اغتشاش را کاهش می‌دهد و چه بسا زمینه را برای توجیه ماشین سرکوب سیاسی علیه ناراضیان فراهم کند. قطعا از مرگ مهسا امینی کسی خشنود نیست و باید بدانیم و بیاموزیم که مرگ مهسا نیز پایان کبوتر نیست.

مهم آن است که با هیاهوی بی‌دلیل حاکمیت را به واکنش سلبی سوق ندهیم و صدالبته که خود کرده را تدبیر است.!!

* دکتر صلاح‌الدین هرسنی _ کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اقتصادی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود کتاب کار دیکته شب اول ابتدایی - کتاب گاج