علیزاده از تونل سحرآمیز تا نوا


یادداشت فاروق قادری، از زندگی هنری حسین علیزاده

مطابق عادت ما ایرانی‌ها، وقتی درباره‌ هنرمندی صحبت می‌کنیم، غالبا شروع می‌کنیم به تعریف ‌و تمجید و بیان سجایای اخلاقی و ویژگی‌های بارز هنری آن شخص. اما علاقه‌مندی شخصی من به عنوان یک پادکستر بررسی عمیق‌تر این افراد و تلاش برای دریابیدن مسیری ا‌ست که در راه رسیدن به آن‌چه هستند و می‌شناسیم، طی کرده‌اند.

حسین علیزاده به‌حق یکی از نقاط عطف موسیقی معاصر ایران، خاصه موسیقی بعد از انقلاب است که با مطالعه و غور در مسیر کاری و هنری این استاد، درمی‌یابیم که ‌علیزاده‌ای که ما می‌شناسیم، پیش از انقلاب پایه‌های شخصیت هنری‌اش شکل گرفته است، و هدف من در این مقاله بررسی چگونگی شکل‌گیری بنای قرص و محکمی ا‌ست که ما امروز از او سراغ داریم.

علیزاده از تونل سحرآمیز تا نوااستاد حسین علیزاده، موسیقی‌دان، آهنگساز، نوازنده و پژوهشگر موسیقی

حسین علیزاده متولد یکم شهریور است در تهران. در محله سیدنصر‌الدین در جنوب شهر تهران. از پدری اصالتا آذری و مادری اراکی. علیزاده می‌گوید که خانواده‌اش اهل هنر نبودند، اما پدر را یک هنرمند خطاب می‌کند، زیرا که با عشق و علاقه‌ به کاری که انجام می‌داد، می‌‌پرداخت. توصیفی که شامل حال خود او نیز می‌شود. علیزاده باز در مورد همین کودکی و خانواده می‌گوید که اگر به تئاتر می‌رفت هم موفق می‌بود، چراکه همراه خواهر و برادرانش، برای مهمانان تئاتر اجرا می‌کردند.

علاقه علیزاده به تئاتر و البته سینما را می‌توان از همین‌جا پی گرفت. علاقه‌ای که بعدها به آن برمی‌گردد و در قالب موسیقی فیلم نمایان می‌شود. علاقه‌ای که در نوجوانی ابتدا در شکل نوعی تفریح در او خود را نشان می‌دهد و علیزاده از دفعات مکرری می‌گوید که به لاله‌زار می‌رفت تا در سینماهای آن خیابان مشهور تهران، فیلم‌فارسی ببیند و البته فیلم‌های تاپ آن روز دنیا مثل «لورنس عربستان».

شاید همین پیوند با تئاتر و سینما، باعث تبلور یک عامل مهم در شخصیت هنری او در آینده می‌شود؛ تخیل. همان فاکتوری که تبدیل به یکی از ارکان مهم در موسیقی و آهنگ‌سازی او می‌شود. تخیلی که از همان کودکی با او همراه می‌شود. در راه رفتن به مدرسه و «تونل سحرآمیز»ش.

علیزاده کودک برای رفتن به دبستان حافظ، باید از بازار تهران عبور می‌کرد. بازاری که آن را به یک تونل سحرآمیز تشبیه می‌کند. تونلی که پر از رنگ و بو و صدا بود و همه‌ چیز آن بازار از صدای مسگرها گرفته تا رنگ‌ و بو و بافت سنتی‌اش، در او که چشمانش مانند یک دوربین همه‌ چیز را ثبت می‌کرد، تخیل را به وجود می‌آورد و پروار می‌کرد. اما ورود به هنرستان آن دروازه مهمی است که این طفل خیال‌پرداز و متفاوت را وارد دنیایی می‌کند که اولین نقطه عطف است در ساخته ‌شدن حسین علیزاده.

علیزاده از تونل سحرآمیز تا نواطرحی از استاد حسین علیزاده

سال ۴۳، هنگامی ‌که علیزاده ۱۳ساله می‌خواهد وارد هنرستان شود، هنوز تحصیل هنر در ایران و جامعه‌ای که او در آن زندگی می‌کرد، نوعی تابوست. اما خانواده او، برخلاف دیگر دوستان و نزدیکانش، به گفته او بسیار دمکراتیک برخورد می‌کنند و او را حمایت می‌کنند. مخصوصا مادر که علیزاده می‌گوید اگر مادرم و حمایت و مدیریتش نبود، هیچ‌وقت نمی‌توانستم وارد هنرستان شوم. پدرم فقط نگران آینده‌ام بود و گفت اگر معتاد نمی‌شوی، برو!

علیزاده ۱۳ساله وارد هنرستان موسیقی می‌شود و با اساتیدی که در آن محیط داشت، خیلی زود با آن محیط و موسیقی اخت می‌گیرد و پیشرفت می‌کند. او می‌خواست ساز ویولن را انتخاب کند، اما به پیشنهاد استاد حسین دهلوی، تار برمی‌دارد. دهلوی یکی از نخستین افراد تاثیرگذار در مسیر هنری علیزاده است؛ مدیر هنرستان موسیقی ملی که علیزاده زودتر از موعد، به کلاس آهنگ‌سازی‌اش هم راه می‌یابد و از همان دوران هنرستان، پایه‌های این رکن مهم شخصیت موسیقایی‌اش گذارده می‌شود.

دوره شش ساله هنرستان برای حسین علیزاده دوره بسیار پرباری است. از رفاقت با طلایی که به گفته علیزاده روزی ۱۰ ساعت با هم تار می‌زدند گرفته، تا اساتیدی که ارتباط بسیار نزدیکی با آن‌ها داشت. افرادی مثل شاهین فرهت، حبیب‌الله صالحی، رحمت‌الله بدیعی، محمد اسماعیلی و البته یک شخص بسیار تاثیرگذار دیگر، که می‌توان او را نخستین فردی دانست که به طور مشخص در تارنوازی‌ علیزاده اثر می‌گذارد؛ استاد بزرگ تار، علی‌اکبرخان شهنازی. شهنازی پسر استاد افسانه‌ای تار میرزاحسینقلی بود و به علیزاده و هم‌دوره‌ای‌هایش، ردیف سازی درس می‌داد.

علیزاده ۱۳ساله وارد هنرستان موسیقی می‌شود و با اساتیدی که در آن محیط داشت، خیلی زود با آن محیط و موسیقی اخت می‌گیرد و پیشرفت می‌کند. او می‌خواست ساز ویولن را انتخاب کند، اما به پیشنهاد استاد حسین دهلوی، تار برمی‌دارد.

درباره زندگی هنری استاد حسین علیزاده

شیوه شهنازی آن‌ روزها شیوه مرسوم و محبوبی نبود، و بیشتر شیوه تارنوازی شهناز و شریف که در رادیو نوازندگی می‌کردند، محبوبیت داشت. اما علیزاده برخلاف جریان رایج آن‌ روزها، از شهنازی و تارش تاثیر می‌پذیرد. خودش درباره این تاثیرپذیری‌ می‌گوید: «در آزمون ورودی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران که شرکت کردم، وقتی برومند فهمید که ما شاگرد شهنازی بوده‌ایم، خطاب به ژوری گفت که شاگردان علی‌اکبر خان نیازی به آزمون ندارند.»

شهنازی اولین معلمی است که به علیزاده اعتماد می‌کند و او را جای خودش، برای تدریس تار به کلاس‌های هنرستان شبانه می‌فرستد. علیزاده می‌گوید: «این کار شهنازی اعتماد‌به‌نفس زیادی به من داد.» علیزاده تا پیش از شهنازی، به همراهی دوستش طلایی قطعات وزیری را اجرا می‌کرد و این مسئله تکنیک نوازندگی او را به ‌‌قدری بالا می‌برد که استاد حسین دهلوی، علیزاده ۱۶ساله را به ارکستر خودش در تالار رودکی دعوت می‌کند و به این ترتیب فعالیت حرفه‌ای او خیلی زودتر از موعد شروع می‌شود. به‌علاوه، به توصیه دهلوی علیزاده نوجوان در همین سن به استخدام وزارت فرهنگ ‌و هنر نیز درمی‌آید که به واسطه آن به استقلال مالی نیز می‌رسد.

علیزاده از تونل سحرآمیز تا نواحسین علیزاده، عکس از آیدین پورایمان

در همین سال‌ها هم هست که نخستین برنامه مستقل هنری‌اش را نیز به روی صحنه می‌برد و با همراهی خانم پریسا یک برنامه سازوآواز اجرا می‌کند. سال ۴۹، حسین علیزاده بعد از به‌‌ پایان ‌رساندن دوره هنرستان وارد دانشگاه تهران می‌شود و به همراهی محمدرضا لطفی در این سال، تحصیل در رشته موسیقی ایرانی دانشکده هنرهای زیبا را آغاز می‌کنند.

آن‌ سال‌ها دانشگاه تهران تنها جایگاه آکادمیکی بود که تحصیلات دانشگاهی موسیقی در آن جریان داشت و هر سال فقط ۲۵ نفر وارد این رشته می‌شدند. بیشتر فارغ‌التحصیلان هنرستان وارد جریانات مردم‌پسند و به قول علیزاده موسیقی «لایت» می‌شدند و کمتر طالب تحصیل در دانشگاه بودند. اما علیزاده که به یک سطح مقبولی از تکنیک در نوازندگی دست یافته بود، وارد این محیط می‌شود. محیطی که وجه اجتماعی هنرش را تقویت کرده و حتی به وجود می‌آورد.

علیزاده و لطفی، به واسطه شرایط اجتماعی خاص اوایل دهه ۵۰ ایران، در محیط دانشگاه به مقولات اجتماعی هنر هم علاقه‌مند می‌شوند و ضمن برقرای ارتباط با سایر دانشجوهای هنری و علوم انسانی، در کلاس‌های جامعه‌شناسی نیز شرکت می‌کنند. اما این دروازه جدید، مانع نوازندگی علیزاده نمی‌شود و اتفاقا برعکس، آشنایی با لطفی، که تارنواز متبحر و سخت‌کوشی بود، وجه موسیقایی‌اش را قوی‌تر از قبل می‌کند.

بیشتر فارغ‌التحصیلان هنرستان وارد جریانات مردم‌پسند و به قول علیزاده موسیقی «لایت» می‌شدند و کمتر طالب تحصیل در دانشگاه بودند. اما علیزاده که به یک سطح مقبولی از تکنیک در نوازندگی دست یافته بود، وارد این محیط می‌شود.

درباره زندگی هنری استاد حسین علیزاده

اوقات این دو در خانه لطفی در امیرآباد ساعت‌ها به مباحثه هنری و نوازندگی تار می‌گذرد و علیزاده تعریف می‌کند: «حتی شب‌ها هم سه‌تاربه‌بغل خوابمان می‌برد.» اما اساتید علیزاده در دانشگاه هم تفاوت‌های گسترده‌ای با معلم‌هایش در هنرستان دارند. او در این دوره با اساتیدی مثل برکشلی، مسعودیه، فروتن، صفوت و برومند آشنا می‌شود که دو نفر آخر، او را به همراه دوستش لطفی به مرکز تازه‌تاسیس «حفظ‌ و اشاعه موسیقی ایرانی» دعوت می‌کنند که نقطه‌عطف بسیار مهمی در مسیر آموزش علیزاده است.

مرکز هنرجو‌هایش را از بین دانشجوهای گروه موسیقی دانشگاه تهران دست‌چین می‌کرد و با تامین اقتصادی و رفاهی آن‌ها، از ایشان انتظار داشت که به تحقیق و پژوهش در موسیقی ایرانی بپردازند و امکاناتی از قبیل اتاق‌ساز و ضبط‌صوت و آرشیو اختصاصی برای آن‌ها تامین می‌کرد و ماهی ۲۵۰۰ تومان نیز به هنرجوهایش حقوق می‌داد که در عوض آن در هیچ استیج و محفلی اجرا نکنند.

علیزاده از تونل سحرآمیز تا نواحسین علیزاده و کیهان کلهر

مرکز تاکید بسیاری روی این اجرا نکردن داشت، چراکه هدف آن‌ها احیای موسیقی کلاسیک ایرانی بود که آن‌ سال‌ها به طور کامل به فراموشی سپرده شده بود و مرکز با این سیاست می‌خواست که هنرآموزان جوان را با سیاست‌های خود پخته کند و آن‌ها را از قیل‌وقال شهرت و یک‌شبه‌ به ‌شهرت ‌رسیدن و به همان سرعت خاموش‌ شدن مصون دارد.

اما حسین علیزاده زیاد گوشش به این حساسیت داریوش صفوت، مدیر اجرایی مرکز، بدهکار نبود و هم‌زمان در فرهنگ ‌و هنر و البته یک مرکز مهم دیگر کار فعالانه می‌کرد. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که علیزاده از آن به «یک ظرف عسل» یاد می‌کند. ظرف عسلی که به واسطه معلم پیانوی محبوبش در هنرستان، یعنی خانم شیدا قره‌چه‌داغی در آن افتاده بود.

کانون به علیزاده مجال تدریس و البته آهنگ‌سازی می‌داد. او پیش‌تر علاقه و استعدادش به آهنگ‌سازی را در کلاس‌های حسین دهلوی نشان داده بود، اما کانون این فرصت را به او می‌داد که عملا آهنگ‌سازی کند و آهنگ‌های او را هنرجوهای کودک و نوجوانش اجرا می‌کردند.

آهنگ‌هایی که سال ۵۴، ضبط شده و انتشارات کانون پرورش فکری به صورت رسمی آن‌ها را منتشر می‌کرد. اما از همان اوایل دهه ۵۰ پای علیزاده به جشن هنر هم باز می‌شود. یکی از برنامه‌های بسیار کم‌شنیده جشن هنر، اجرای گروه مرکز حفظ ‌و اشاعه در سال ۵۱ است که با صدای محمدرضا شجریان، سرپرستی محمدرضا لطفی و تنظیم و تدوین نورعلی‌ خان برومند برگزار شده است.

از همان اوایل دهه ۵۰ پای علیزاده به جشن هنر هم باز می‌شود. یکی از برنامه‌های بسیار کم‌شنیده جشن هنر، اجرای گروه مرکز حفظ ‌و اشاعه در سال ۵۱ است که با صدای محمدرضا شجریان، سرپرستی محمدرضا لطفی و تنظیم و تدوین نورعلی‌ خان برومند برگزار شده است.

درباره زندگی هنری استاد حسین علیزاده

اما سه سال بعد، علیزاده این‌بار خودش سرپرستی گروه را عهده‌دار شده و اولین اثر مستقلش را که نشانه‌هایی از شخصیت منحصربه‌فرد موسیقایی‌اش در آن دیده می‌شد، به اجرا درمی‌آورد. علیزاده در این برنامه ردیف را اجرا می‌کند، اما به شکلی جدید و نو. او برای این برنامه ردیف سازی‌ای را که به شکل مترآزاد و اصطلاحا آوازی اجرا می‌شود، برای گروه و ریتمیک تنظیم می‌کند.

او می‌گوید: «از همان سال‌ها دنبال کاری بودم که نو باشد. چون می‌دیدم که موسیقی ایرانی به یک بن‌بستی رسیده که دیگر مخاطب را جذب نمی‌کند. پس برای این برنامه ردیفی را که به صورت مترآزاد اجرا می‌شد، برای گروه و به صورت ریتمیک تنظیم کردم.» علیزاده در همین سال، بعد از اتمام دوره لیسانس، با توصیه کتبی نورعلی ‌خان برومند، به همراه دوستش محمدرضا لطفی، وارد گروه اساتید هنرهای زیبا می‌شود و تدریس در دانشگاه را نیز خیلی زود شروع می‌کند.

علیزاده از تونل سحرآمیز تا نوامحمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده

اما سال ۵۶، سالی است که علیزاده و تفکرات نویی که تمام آن‌سال‌ها در حال شکل‌گیری بود، به یک پختگی‌ای می‌رسد که می‌توان آن را در اجرای نوای جشن هنر آخر، به‌وضوح دید و شنید. علیزاده برای جشن هنر آن سال، در ادامه اجرایی که در جشن هنر ۵۴ به روی صحنه برده بود، باز به شیراز می‌رود و این‌بار قطعات قدیمی و ردیف را به شکل دیگری تنظیم می‌کند و یک قدم از اجرای قبلی خودش جلوتر می‌رود. در اجرای آن سال گروه مرکز حفظ ‌و اشاعه، جواب‌آوازها و گروه‌نوازی شکلی بینابینی از مترآزاد و ریتمیک‌نوازی به خود می‌گیرد.

علیزاده به سازها در این اجرا در کنار آواز، نقش و کاراکتر می‌دهد. در موسیقی ایرانی معهود آن است که سازها تک‌به‌تک به آواز و خواننده اصطلاحا جواب‌آواز بدهند. اما علیزاده برای این برنامه ساز و آواز را هم‌راستا می‌گیرد و بین آن‌ها مکالمه و دیالوگ برقرار می‌کند.

چراکه می‌گوید: «از تک‌گویی و متکلم‌وحده ‌بودن آواز و یک ساز همراهش خسته و گریزان بودم و در پی کار جدیدی می‌گشتم که کسی نکرده باشد.» و حاصلش می‌شود کنسرت نوای جشن هنر ۵۶. این کنسرت، که علیزاده برای تهیه آن فقط یک ماه فرصت داشت و باید بعدش به سربازی می‌رفت، جایگاهش را به عنوان یک جوان خوش‌فکر و نوآور تثبیت می‌کند.

مسیر حسین علیزاده در سال ۵۶ بعد از ۱۳سال تحصیل و تلاش به نقطه‌ای می‌رسد که از آن به بعد در به پختگی‌ رساندن آن کوشش می‌کند. پختگی‌ای که خیلی زود به آن رسید و حاصلش شد چاووش‌ها و نی‌نوا و شورانگیز و ترکمن و تعداد بی‌شماری کار دیگر که بررسی هر کدامشان مجالی دیگر می‌طلبد.

نویسنده: فاروق قادری، پایه‌گذار پادکست موسیقی گوشه

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۷۵

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه طنز

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، بهترین دعا و ظهور بزرگ‌ترین جایزه لیله الرغائب...