به لبهایم مزن قفل خموشی | شعر درباره آزادی فروغ فرخزاد
شعر آزادی فروغ فرخزاد - فروغ فرخزاد - نفیر آزادی ، در گلوگاه پرندگان اسیر
شعر آزادی فروغ فرخزاد
شعر اسیر/ عصیان فروغ فرخزاد
به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
منم آن مرغ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشه پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینه تنگ
به حسرتها سر آمد روزگارم
به لبهایم مزن قفل خموشی
که من باید بگویم راز خود را
به گوش مردم عالم رسانم
طنین آتشین آواز خود را
دلم برای باغچه می سوزد | شعر فروغ فرخزاد با معنی
شعر درباره نور از فروغ فرخزاد | شعر دنیای سایه ها از فروغ فرخزاد
شعر فوق العاده احساسی گندم زار فروغ فرخزاد
عاشقانه ترین اشعار فروغ فرخزاد در وصف آغوش