غرقه در نور


غرقه در نور

باز, هستم چون‌ پرستو بی قرار آه از افسون که می خواند بهار هر کجا رفتم شدم بر سوی تو چون کمندی هست در گیسوی تو دشت من گشت از عطر تو افشان گل از تو می ریزد مگر باران گل؟ هر کجا باشم به هر اوج و...

باز, هستم چون‌ پرستو بی قرار
آه از افسون که می خواند بهار
هر کجا رفتم شدم بر سوی تو
چون کمندی هست در گیسوی تو
دشت من گشت از عطر تو افشان گل
از تو می ریزد مگر باران گل؟
هر کجا باشم به هر اوج و فرود
عشق تو آخر مرا خواهد سرود
من سراپا پرسشم چون تشنگان
تو سراپا پاسخی دریاوشان
بس که در جان منی ای شعله خو
لحظه لحظه با تو دارم گفت و گو
دم از آن دارم که دمساز توام
من همان پژواک آواز توام
غرقه در نورم من از امید عشق
وین همه از تست ای خورشید عشق
ذره هستم گرچه در این خاکدان
چون که عشق آمد نگنجم در جهان
گرچه آتش می زنی بر پیکرم
شادمان باشد ز تو خاکسترم
هرکسی را عشق در پیش آمده
محو تو گشته ست و بی خویش آمده
آن چنان در چشم تو گشتم رها
تا شدم آئینه ی آئینه ها
نقش این آئینه هم جز عشق نیست
ای خوش آن آئینه که با عشق زیست
چشم تو چون داشت از دریا نشان
عاشقی شد شیوه ی دریادلان.


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دورهمی ترلان پروانه با دوستانش + عکس