آمدم , رفتنم از دل نبود
آمدم , رفتنم از دل نبود گشتم اما ساحل نبود من از باد خنک رنجیدم وزشی ناچیز ندیدم هر چه بود خورشید و گرما و علف همه چیز بود در حال تلف رفتم رودی بکنم بهر آب دیدم آب گشته است نایاب قطره ای بود بر...
آمدم , رفتنم از دل نبود
گشتم اما ساحل نبود
من از باد خنک رنجیدم
وزشی ناچیز ندیدم
هر چه بود خورشید و گرما و علف
همه چیز بود در حال تلف
رفتم رودی بکنم بهر آب
دیدم آب گشته است نایاب
قطره ای بود بر روی برگ
آن هم آنجا را کرد ترک
شاعر
........ مهدی فلاح ........
گشتم اما ساحل نبود
من از باد خنک رنجیدم
وزشی ناچیز ندیدم
هر چه بود خورشید و گرما و علف
همه چیز بود در حال تلف
رفتم رودی بکنم بهر آب
دیدم آب گشته است نایاب
قطره ای بود بر روی برگ
آن هم آنجا را کرد ترک
شاعر
........ مهدی فلاح ........