در آسایشگاه


در آسایشگاه

به ملاقات من اگر می آئید خودکار قرمز, کاغذ و سیگار بیاورید هنگام بیقراری, دهانه ی تونلی رسم کنم و دو ریل که تا خود شهر خدا پیش می رود شعر کبودم با عجله, تن خود را با خودکار قرمز بر تن کاغذ...


به ملاقات من اگر می آئید
خودکار قرمز, کاغذ و سیگار بیاورید
هنگام بیقراری, دهانه ی تونلی رسم کنم
و دو ریل که تا خود شهر خدا پیش می رود
شعر کبودم با عجله, تن خود را
با خودکار قرمز بر تن کاغذ سفید می ساید :
سرمای زمستان
سیاه نمایی زغال است

در سرزمین بی درکجا
تو همیشه چتر همراه داری
با غرش اولین رعد بی باران
بی درنگ چتر ات را باز می کنی
کبریت می کشی دو سیگار می گیرانی
یکی برای من و یکی برای خودت
به چشم خود می بینی
چیزی که از سینه بیرون می آید
آه نیست, دود نیست
سیاه نمایی سیگار است

دوستم مدام به پشت سر نگاه می کند و می پرسد
خودکار قرمز برداشتی؟
می گویم من که کارم شده اصلاح گذشته
میشود خودکار قرمز را فراموش کنم؟
تو پشت سر را بپا اگر خطایی تعقیب مان می کند
گال اش بگذاریم یا برگردیم اصلاحش کنیم
کارمان شده خونبازی با خودکار قرمز
دوست ام که فکر می کند رسالت اش
رنگ کردن قورباغه هائی است که می خواهند
قناری بشوند
از پشت, پیراهنم را گرفته
سوت قطار را می کشد و می گوید برو
می گویم من که دارم میروم,
اگر فکر می کنی قطار دونفره مان راه نمی رود
سیاه نمایی قورباغه های ذهن توست

می گوید سفر در زمستان چه صفایی دارد
بیا به قایق سواری بهار برویم
می گویم بهار هم سیاه نمایی زمستان است
می گوید تو چرا شعر را به طعم دود می سرائی؟
می گویم تو هم اگر جای من بودی..
پکی به سیگار می زنم
صدای قطار در می آورم
حلقه حلقه دود صدا دار
پشت سر هم بیرون می دهم
هوهو...پوف پوف...هوهو...پوف پوف...
می پرسم این زمستان لعنتی کی تمام می شود؟
می گوید زمستان هم سیاه نمایی برف هاست
قطار از دشت ها جنگل ها تونل ها پل ها می گذرد
برای هزارمین بار زمین را دور می زند
در ایستگاهی می ایستد که ایستاده ایم
می پرسد رسیدیم؟
می گویم پیاده شو شهر خدا گم شده است!

به ملاقات من اگر می آئید
خودکار قرمز, کاغذ و سیگار بیاورید.

بهمن 1401

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تقلب اوسمار از روی دست نکونام