اَندرون


اَندرون

مثل گلبرگی که در آغوش,شبنم داشتم خاطراتت را درون سینه همدم داشتم هرکجا رفتم تو را همراه خود برداشتم صدر هر مجلس تو را بر خود مقدم داشتم گاه گاهی گرچه با اخمت زدی آتش به دل احترام حرفهایت را منظم...


مثل گلبرگی که در آغوش,شبنم داشتم
خاطراتت را درون سینه همدم داشتم

هرکجا رفتم تو را همراه خود برداشتم
صدر هر مجلس تو را بر خود مقدم داشتم

گاه گاهی گرچه با اخمت زدی آتش به دل
احترام حرفهایت را منظم داشتم

خنده بر لب داشتم پیش خودی تا دشمنان...
ور نه همواره ز هجرت اشک نم نم داشتم

شب خیالت بود ومن ,ماهی, کنار پنجره
روی قلبم عکس دستت را مجسم داشتم

گرچه حق بامن شد و (برجام) عشقم روی میز
من ( وتوی) چشم تو حقی مسلم داشتم

خواب دیدم دست های تو میان دست من
تا سحر همراه خود یک دسته مریم داشتم

از تو پنهان کی کنم یک روز گفتم بگذرم
بر در دل تا نیایی قفل محکم داشتم

وای !!می بخشی نگفتم, روی زخمم سالها
انتظارت را دوای درد و مرهم داشتم

دور بودی جشن روزم بود وجمعیت زیاد
در میان جمع , بی تو حس مبهم داشتم

هر طرف شادی و در هر منظره تصویر تو
چون نبودی پیش خود در چهره ام غم داشتم

چه بساطی بود شمع و ماه و حافظ ,برکه,گل
صندلی,قهوه دو فنجان و تورا کم داشتم

با صفای چشمهایت مروه ام قربانی ات
غسل تعمید از نگاهت آب زمزم داشتم

شکر می گویم خدارا اینکه( درویشم) ولی
یک دل عاشق, تو و خود هرسه باهم داشتم


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم وقاحت تمام بهاره رهنما / شوهرندارم این آقا دوست پسرم است!