دیوان شعر و گُلابدان


دیوان شعر و گُلابدان

دیوار اتاق کوچک من پُر شده از عکس های لبخندت مبادا روزی صورتت طعم غم را بچشد بر چروک پیشانی طاقچه ی دلم همان جا که عطر گُلدان ها پیچیده کنار آینه و دیوانِ شعر و گّلابدان که قلب تمام شاعرانه ها می...

دیوار اتاق کوچک من
پُر شده از عکس های لبخندت
مبادا روزی
صورتت طعم غم را بچشد
بر چروک پیشانی طاقچه ی دلم
همان جا که عطر گُلدان ها پیچیده
کنار آینه و دیوانِ شعر و گّلابدان
که قلب تمام شاعرانه ها می گیرد؛
وقتی گریه های تو را می بینم
انگار خدا در میان اشک چشمانت لنگر انداخته
شبیه کشتی بدون ناخدا
که نگاهِ غروبِ واژه های اندوهگین ساحل
به انتظار بوسه ی مژگان خیس ماه نشسته
در تلاطم جزر و مد دریا!

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تماشاخانه سیار کانون میهمان کودکان اراک و ساوه