دوبیتی ها
1 ز آتش می خروشم رنگ خون را که ویران میکند عقل و جنون را که آتش میزند رنگ سپیدی ز خاکستر , زغال تیره گون را 2 ز دنیای رها چیزی ندیدم به جز این رنگ پاییزی ندیدم به غیر از روح آونگم به دارش در این...
1
ز آتش می خروشم رنگ خون را
که ویران میکند عقل و جنون را
که آتش میزند رنگ سپیدی
ز خاکستر , زغال تیره گون را
2
ز دنیای رها چیزی ندیدم
به جز این رنگ پاییزی ندیدم
به غیر از روح آونگم به دارش
در این ویرانه آویزی ندیدم
3
چو دریایی ز جان و خون مواج
برفته در ره این تخت و این تاج
هزاران جسم بی جرم و جنایت
هزاران مرد آزاده چو حلاج
4
نمازی که ز ترس نار داغ است
ز نور آن بهشت پر چراغ است:
برای آن خدای آسمان نیست
خدایت حوری و غلمان باغ است!
5
خدا ابزار زور ظالمان است
شکوه تاج و تخت حاکمان است
وگرنه کو خدا تا حق بگیرد
اگر او صاحب هفت آسمان است!
6
هر آنگونه که رویا را برویی
خدا را در همان قالب بجویی
به هر شکلی شود در خاطر تو
خیالت را خداوندت بگویی!
7
چو فکر آدمی بی انتها هست
خدای ذهن انسان هر کجا هست
چو افکار همه مانند هم نیست
هزاران خالق و دین و خدا هست
8
چو فکر و باورت دینی خرافی ست
تمام عالمت هم یاوه بافی ست
برای محو یک عمر کذایی
به هر جایی رَوی یک لحظه کافی ست
منصور فرزادی 2008 _ 2010
ز آتش می خروشم رنگ خون را
که ویران میکند عقل و جنون را
که آتش میزند رنگ سپیدی
ز خاکستر , زغال تیره گون را
2
ز دنیای رها چیزی ندیدم
به جز این رنگ پاییزی ندیدم
به غیر از روح آونگم به دارش
در این ویرانه آویزی ندیدم
3
چو دریایی ز جان و خون مواج
برفته در ره این تخت و این تاج
هزاران جسم بی جرم و جنایت
هزاران مرد آزاده چو حلاج
4
نمازی که ز ترس نار داغ است
ز نور آن بهشت پر چراغ است:
برای آن خدای آسمان نیست
خدایت حوری و غلمان باغ است!
5
خدا ابزار زور ظالمان است
شکوه تاج و تخت حاکمان است
وگرنه کو خدا تا حق بگیرد
اگر او صاحب هفت آسمان است!
6
هر آنگونه که رویا را برویی
خدا را در همان قالب بجویی
به هر شکلی شود در خاطر تو
خیالت را خداوندت بگویی!
7
چو فکر آدمی بی انتها هست
خدای ذهن انسان هر کجا هست
چو افکار همه مانند هم نیست
هزاران خالق و دین و خدا هست
8
چو فکر و باورت دینی خرافی ست
تمام عالمت هم یاوه بافی ست
برای محو یک عمر کذایی
به هر جایی رَوی یک لحظه کافی ست
منصور فرزادی 2008 _ 2010