طنز حاجی فیروز

من حاجی فیروزم مثل آنروزم امروزی نیستم مثل آنروزم
اونروزا گذشت امروز روز دیگریست مثل یه غوزم
ای بزبز قندی از بس کچلی بازم میخندی
توقول داده بودی پس چرا وفا نکردی از روی ما که هیچ از خدام حیا نکردی
دنیا همینجور نمیمونه کبکت همیشه خروس نمیخونه
یا من دیوونه شدم یا تو شدی دیوونه
گفته بودی میرم صحرا بابابیامرز قول داده بودی چراقولت قول نبود
ما دیگه بچه نیستیم مثل بازیچه نیستیم این خیاله محاله
اونروزا گذشت اونسال ها برف بود اینا که گفتی حرف بود
یا قصه میگفتیم یا غصه میخوردیم
ای بز بز قندی یکم نیشتو باز کن اگر باور نداری شرم و حیا کن
یادت باشه ما با تو بودیم و هستیم
اما یه شرطی داره سال دیگه اگر خوب باشی تا پیش ما راست باشی دروغ نگی
اگرنه کارت وله زندگیتم مشکله
بابا که چه سخته جان آدمیزاد
انشالا امسال سال خوبی میشه رقص و پای کوبی میشه
باباکوهی برمیگرده گوش شیطون کر میگرده
حوصلمان به سر رفت امسال هم بی خبر رفت حاجی فیروزم ازراه به در رفت
ازسالهایی مثل امروز بیزارم امیدوارم هرگز برنگرده
فاتح اصفهانی محمود