برای عشق, به نام آزادی

روحم از هم گسست اما تو ندیدی چیزی از برای گریز با ستیزی شکنجهگر اما در هوایت شده صبرم لبریز یا سیاهمست میشوم امروز یا که سخت گریه میکنم هر روز سوز با جان من درآمیخته با گذشته, میشوم به...
روحم از هم گسست اما تو
ندیدی چیزی از برای گریز
با ستیزی شکنجهگر اما
در هوایت شده صبرم لبریز
یا سیاهمست میشوم امروز
یا که سخت گریه میکنم هر روز
سوز با جان من درآمیخته
با گذشته, میشوم به ستیز
سایهام میرود به دنبالت
سایهات چتر میشود یک آن
از همه خنجری به من خوردست
باید دل, کند, از هر چیز
خانهام حال برایم تنگ است
خانهی خالی و پر از ننگ است
عشق ابزاری برای جنگ است
یاریام کن که سخت زخمیام
تو طبیب باش, و من نیز مریض
مرد بی عشق مردهای بیش نیست
کلید عشق بی ترکش نیست
بگذارید که درمان بشود
مرد آلودهی در بطن حضیض
ندیدی چیزی از برای گریز
با ستیزی شکنجهگر اما
در هوایت شده صبرم لبریز
یا سیاهمست میشوم امروز
یا که سخت گریه میکنم هر روز
سوز با جان من درآمیخته
با گذشته, میشوم به ستیز
سایهام میرود به دنبالت
سایهات چتر میشود یک آن
از همه خنجری به من خوردست
باید دل, کند, از هر چیز
خانهام حال برایم تنگ است
خانهی خالی و پر از ننگ است
عشق ابزاری برای جنگ است
یاریام کن که سخت زخمیام
تو طبیب باش, و من نیز مریض
مرد بی عشق مردهای بیش نیست
کلید عشق بی ترکش نیست
بگذارید که درمان بشود
مرد آلودهی در بطن حضیض