صیاد عاشق


صیاد عاشق

چو دل به صید نهادم مسرور شدم به واپسین اشک‌های غلطان شده بر چهره اش نقش بسته برتارک دیدگانش غمزه به چهره کمند بر گیسوان ناز در کرشمه صیاد را در دام صید فکند چه غوغایی چه شیدایی چه پریشان...

چو دل به صید نهادم
مسرور شدم به واپسین اشک‌های
غلطان شده بر چهره اش
نقش بسته برتارک دیدگانش
غمزه به چهره
کمند بر گیسوان
ناز در کرشمه
صیاد را در دام صید فکند

چه غوغایی
چه شیدایی
چه پریشان مویی

صیاد رقصان
صید در بند دل
میچرخد و نوا سر میدهد
در بندم و شاد
که صیادم
و عاشق دل سپرده

می روم و می بویم و می گویم
این مسلخ من است
نه سر بر دار رسوا
می نهم پا در رکاب
تا هر کجا کشاند صیدم
خرسند و خندان
در این زمان
که صیاد , صید گشته
در این شکار


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس فنجان قهوه و چای فانتزی + متن صبح بخیر