تکه برگ


تکه برگ

ما همان تاریکیه شبهای سردیم... سربه سر رنجیده و غمگین ز دردیم... با تمام آرزوهایی که داریم... زیر پا افتاده چون یک تکه برگیم... برگه پائیزی که افتاده ز شاخه... با تمامه بی کسیها,,در نبردیم .. گرچه...

ما همان تاریکیه شبهای سردیم...
سربه سر رنجیده و غمگین ز دردیم...

با تمام آرزوهایی که داریم...
زیر پا افتاده چون یک تکه برگیم...

برگه پائیزی که افتاده ز شاخه...
با تمامه بی کسیها,,در نبردیم ..

گرچه دنیا این چنین بیهوده باشد...
لاجرم بی باک ما خالی ز ترسیم..‌.

گرچه افتادیم از اسب‌.. اصل ما پاینده باشد...
بر سر نامردمیها همچون رعد.. مثل تگرگیم...

گر به بندیم و گرفتار قل و زنجیریم, بسیار ...
روح ما آزاده باشد., شیر میدان نبردیم...

گرچه زخم بسیار داریم یا غمه اندیشه داریم..
سربلند و استواریم گرچه محکوم به مرگیم...

ای خدا سلطان که باشد.تا که حرفی گفته باشد.
ما همه آزاد مَردیم گر چه در زندان و بندیم...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

فیلم دردناکترین عروسی در جهان / گریه هایی که قطع نشدند !