عاشق وش وسواس...

از چشمم افتادی....ولی ای کاش می ماندی در اقتدار چشم های خیره بر.....احساس شاید تو ترسیدی و پشت حیله رقصیدی بر باد شد....شیدایی ات...عاشق وش...وسواس!!!! غرید و دل را در سکوتی ساده مأوا داد شاعر شد...
از چشمم افتادی....ولی ای کاش می ماندی
در اقتدار چشم های خیره بر .....احساس
شاید تو ترسیدی و پشت حیله رقصیدی
بر باد شد....شیدایی ات...عاشق وش ...وسواس!!!!
غرید و دل را در سکوتی ساده مأوا داد
شاعر شد و ابیات را در سینه اش جا داد
شاید شروعی تازه در کار است ...رزم آسا
شیپور جنگش را دمید و حکم دعوا داد
یک آشیانه روی ساحل.... خیس باران است
پندار دریا از ترانه....تیرباران است
باید برای ظلم تو....حکمی دگر آراست
این اسلحه شلیک شد...مانند پایان است
قانون که می خواندی!!! ز عشقت کسر میشد؟
یا کوله بارت را به یغما برده ....عیار
باخود تنیدی سالهای....پیش رو ....را؟؟
من ماندم و با خاطراتی ...با لجن....یار!!!
شب بود و من از حیله هایت ....بی خبر....عشق
باید فراموشت کنم....از تو .....حذر.....عشق
دیگر برایم عاشقی .......معنا ..........ندارد
آهسته آهسته.....بیا ...از من ....گذر...عشق
افتادی از چشمم....شبیه ماه در خاک
آزردی افکار مرا.....چون خار و خاشاک
بیهوده عمری صرف رویای تو گردید
ای وای از آدم فروش , پست و بی باک
......
در اقتدار چشم های خیره بر .....احساس
شاید تو ترسیدی و پشت حیله رقصیدی
بر باد شد....شیدایی ات...عاشق وش ...وسواس!!!!
غرید و دل را در سکوتی ساده مأوا داد
شاعر شد و ابیات را در سینه اش جا داد
شاید شروعی تازه در کار است ...رزم آسا
شیپور جنگش را دمید و حکم دعوا داد
یک آشیانه روی ساحل.... خیس باران است
پندار دریا از ترانه....تیرباران است
باید برای ظلم تو....حکمی دگر آراست
این اسلحه شلیک شد...مانند پایان است
قانون که می خواندی!!! ز عشقت کسر میشد؟
یا کوله بارت را به یغما برده ....عیار
باخود تنیدی سالهای....پیش رو ....را؟؟
من ماندم و با خاطراتی ...با لجن....یار!!!
شب بود و من از حیله هایت ....بی خبر....عشق
باید فراموشت کنم....از تو .....حذر.....عشق
دیگر برایم عاشقی .......معنا ..........ندارد
آهسته آهسته.....بیا ...از من ....گذر...عشق
افتادی از چشمم....شبیه ماه در خاک
آزردی افکار مرا.....چون خار و خاشاک
بیهوده عمری صرف رویای تو گردید
ای وای از آدم فروش , پست و بی باک
......