غم zwnj;آرا
مَیارا رُخَت را به چشمی که دارم مَیازار بدین سان که نایی ندارم بگویم آتش را که صبری ندارم بسوزان دلم را به شوقی که دارم
مَیارا رُخَت را به چشمی که دارم
مَیازار بدین سان که نایی ندارم
بگویم آتش را که صبری ندارم
بسوزان دلم را به شوقی که دارم