نوسان هستی
شب در آخرین مرحله ی زایش هنوز درد می کشد و صبح؛ می گرید! بی واهمه, با صورتی کبود در نوسان هستی در حالی که بند نافش در دستان موج؛ اقیانوس بودن را درمی نوردد و سکوت سرشار از امتداد باورهای...
شب
در آخرین مرحله ی زایش
هنوز درد می کشد
و صبح؛
می گرید!
بی واهمه, با صورتی کبود
در نوسان هستی
در حالی که بند نافش
در دستان موج؛ اقیانوس بودن را درمی نوردد
و سکوت
سرشار از امتداد باورهای تکراری
به تماشای شب نشسته...
در آخرین مرحله ی زایش
هنوز درد می کشد
و صبح؛
می گرید!
بی واهمه, با صورتی کبود
در نوسان هستی
در حالی که بند نافش
در دستان موج؛ اقیانوس بودن را درمی نوردد
و سکوت
سرشار از امتداد باورهای تکراری
به تماشای شب نشسته...