غوغای شبانه


غوغای شبانه

پلکی زدی رفتم من از چشمانت امشب رفتم که بُگذارم سَری دامانت امشب دستی بکش نازی بکن شوریده سر را تا سر شود یکسر پُر از سامانت امشب آسوده خوابیدم شبی در پیش چشمت حیران شدم از چهره ی تابانت امشب آغوش...

پلکی زدی رفتم من از چشمانت امشب
رفتم که بُگذارم سَری دامانت امشب
دستی بکش نازی بکن شوریده سر را
تا سر شود یکسر پُر از سامانت امشب
آسوده خوابیدم شبی در پیش چشمت
حیران شدم از چهره ی تابانت امشب
آغوش خود بگشا که آرامم به پیشت
تا خیره بر رویت شوم حیرانت امشب
دستان خود را حلقه کن در گردن من
خواهم شوم در حلقه ی زندانت امشب
مهمان نوازی کن نوازش کن سرم را
ناخوانده ای تنها منم مهمانت امشب
آهسته می گویم بگوشَ ات راز دل را
من دوستت دارم شوم قربانت امشب
اندامِ چون گل داری و رویت بهاران
بشکفته ام همچون گلِ خندانت امشب
صد عشوه کردی رُو مکن اینکار با من
افسون شدم از عشوه ی پنهانت امشب
صدها غزل دارد مرا امشب نگاهت
ای مهر غوغا می کند دیوانت امشب

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دومین جلسه مجازی آمریکا و اسرائیل درباره حمله به رفح